چشم عشق را کور کرده بود

افسوس در مدت کوتاهی جوان تازه داماد به این نتیجه رسید راه را اشتباه رفته و انتخابش درست نبوده است.این قصه خیلی از جوان هایی است که اسیر احساس و هیجان می شوند و برای مهم ترین تصمیم زندگی خود انتخاب نا آ گاهانه ای دارند.می گویند 3واقعه مهم در زندگی هرشخص وجود دارد.«تولد ،ازدواج و مرگ».در واقعه ازدواج انتخاب با خود فرد است که چه می کند و چه باید بکند. هرچه افراد در این مرحله مهم زندگی خود با آگاهی بیشتری پیش بروند امکان اشتباه شان کمتر می شود.

برخی معتقدند ازدواج ،هندوانه ای سربسته است ،اما واقعا این طور نیست و نباید سرخودمان را کلاه بگذاریم. بعد هم زانوی غم بغل بگیریم و با پشیمانی از کرده خود بگوییم عشق ،چشم عقلم را کور کرده بودو... .

این قصه تکراری برای فریب خودمان خوب است اما وجهه و اعتباری ندارد.عشق چشم عقل را کور نمی کند این ما هستیم که با تصمیم اشتباه خود ،چشم عشق را کور می کنیم و تازه زبان مان دراز است و همه تقصیر ها را گردن عشق نافرجام می اندازیم.

عشق اگر عشق باشد نور چشم می شود و زندگی می بخشد.

چرا جوان های ما زود به نتیجه می رسند که باید باشخص مورد نظرشان ازدواج کنند وعجولانه تصمیم می گیرند که وقت طلاق است وبر این باورند در این دوره و زمانه هرکس ازدواج کرده مشکل دارد.

یک اشتباه اساسی در باورها و تفکرات ما وجود دارد و آ ن اینکه نکات منفی ،زشتی ها و پلیدی ها را با دقت می نگریم اما از کنار زیبایی ها ساده رد می شویم.

اگر به صحنه تصادفی مرگبار برسیم بی درنگ نگاه مان به دنبال یافتن جسد قربانیان حادثه Incident است و بعد از آ ن هم سوژه ای پیدا می کنیم تا در هر محفلی نقل مجلس بشویم و برای دیگران صحنه تصادف Crash و شدت آ سیب را با واژ گانی تلخ و ناراحت کننده بازسازی کنیم.

این چه عادت بدی است که به آن عادت کرده ایم؟.

درموضوع نگاه به مشکلات جوان هایی که از عشق های دو آ تیشه به سردی و ناامیدی می رسند، باید بگوییم یک مشکل اساسی پس از انتخاب های نادرست این است که فرد فکر می کند باید طرف مقابل رابه دلخواه خود تغییر دهد. حتی برخی از خانواده ها معتقدند اگر عروس یا دامادشان کم سن و سال تر باشد می توانند به دلخواه خود او را تربیت کنند.

درگفتگو با زوج های جوان ،آنها از بی احترامی نسبت به همدیگر می نالند. شاید واقعا نمی دانند احترام زور زورکی به پول سیاه نمی ارزد وباید ببینند کجای کارشان عیب و نقص دارد،باید تغییر را از خودشان شروع کنند و آنگاه طرف مقابل شان خود درخواهد یافت که چگونه باید برخورد کند. نکته دیگر این که درواقع وقتی فرد به خودش احترام می گذارد دیگران نحوه برخورد محترمانه با او را می آ موزند. در اینجا منظور از احترام به خود ،غرور وتکبر نیست بلکه تواضع ،فروتنی،گفتار نیک و نگاه پاک و دل مهربان و بی ریا است.

البته از این موضوع هم غافل نشویم که در این دوره و زمانه مردهای زیادی هستند که ابهت و شکوه و عزت مردانگی دروجودشان ،کلام شان و حتی تیپ و قیافه ظاهری شان کمرنگ است . همچنین زنانی هستند که نقش زن بودن خود را بلد نیستند . این 2گروه نمی توانند در روابط شان اقتدار و وجهه واعتبار واقعی خود را با مهرو عاطفه و معرفت عجین سازند و به گونه ای ظاهر شوند که طرف مقابل بداند با فردی توانمند ،با معرفت و رفیق شفیق روبرو است.

یادمان باشد اگر می خواهیم دیگران را تغییر دهیم باید در خودمان تغییر و دگرگونی ایجاد کنیم.

باید سعی کنیم بهتر باشیم تا احترام ،محبوبیت و چهره دوست داشتنی مان حفظ شود و خوش بدرخشیم.

ما می توانیم به از آن باشیم که هستیم و با خود به از آن کنیم که می کنیم.

اگر حواس مان جمع باشد و بدانیم چگونه راه از چاه جدا می شود دچار خیلی از مشکلات نمی شویم. البته انتخاب دوست و همنشین هم خیلی در مسیر زندگی مان تاثیر گذار است. توجه به این نکته نیز که هر فردی را از دوستانش بشناسد مهم است و مهم تر این که قبل از هرکار با خود خودمان دوست باشیم و علم و دانایی و مهارت و ایمان مان را قوی کنیم.

خواندنی های رکنا را در اینستاگرام دنبال کنید

کدخبر: 425464 ویرایش خبر
لینک کپی شد
آیا این خبر مفید بود؟