در گفت و گوی رکنا با پزشک دختران شین آبادی در روز پیشگیری از سوختگی مطرح شد
دولت ضامن دانش آموزان سوخته در مدرسه ها است / دختران شین آبادی ،دانش آموزان دروزی و ...فراموش شده اند + فیلم
صبح چهارشنبه، ۱۵ آذر ۱۳۹۱، زنگ مدرسه در روستای شینآباد به صدا درآمد، اما کلاس دخترانهای که قرار بود پر از خنده و یادگیری باشد، به صحنهای از شعله و درد بدل شد. ۲۹ دانشآموز گرفتار آتش بخاری نفتی شدند؛ دو کودک جان باختند و بسیاری دیگر تا امروز با آثار جسمی و روانی این حادثه دستوپنجه نرم میکنند. دکتر محمدجواد فاطمی، جراح پلاستیک و ترمیمی و عضو انجمن ققنوس، که درمان این کودکان را بر عهده داشت، میگوید:«دولت در مقابل کودکانی که در محیطهای دولتی آسیب میبینند، ضامن مسئولیت است. این حمایت باید مادامالعمر ادامه یابد، همانطور که برای جانبازان جنگ انجام میشود، اما کودکانی که قربانی بیکفایتی مدیران و تجهیزات ناکافی شدهاند، معمولاً چنین حمایتی دریافت نمیکنند.»
به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا،صبح چهارشنبه، ۱۵ آذر ۱۳۹۱، وقتی زنگ مدرسه در روستای شینآباد به صدا درآمد، کسی نمیدانست چه فاجعهای در انتظار کلاس دخترانهای است که قرار بود پر از خنده و شور یادگیری باشد. در کسری از ثانیه، شعلههای بخاری نفتی همه چیز را بلعیدند و ۲۹ دانشآموز گرفتار شدند؛ دو کودک جان خود را از دست دادند و انگشتان سه نفر دیگر در آتش قطع شد.
فخرالدین خضری آموزگار، خضر راهخارکش سرایدار و دانشآموزانی چون مبینه پرکم، نادیه صالح، مهناز محمدپور، کوثر احمدزاده، آمینه راک، آسیه ابوبکری، شادی ابراهیمیان، اسرین معروفی، سیما شادکام، اسما دروی، ستاره عالیه، آمنه اسماعیلپور، آرزو طاهر آریایی، کانی شریفی، سیما مرادی، ساریا رسولزاده، لیلا کریمی، سوزان ملامینی، یادگار مصطفینژاد، نگار پریموزه، سمیرا اسماعیلی، سمیرا معروفی، ناهیده شریفی، مروارید حمزه، فائزه ملو، فریده امیدوار و آسیا رسولی، نامهایی هستند که در شعلههای آتش سوختند. اما این حادثه تنها جسمشان را زخمی نکرد؛ قلب خانوادهها، سکونتگاه کوچکشان و حتی خاطرههای بیگناهی که در آن کلاس شکل میگرفت، برای همیشه سوخت. این فاجعه هنوز، مانند فریادی خاموش، بر ناکامی جامعه در حفاظت از کودکان سایه افکنده است.
اول دیماه به نام روز پیشگیری از سوختگی نامگذاری شده، اما هنوز جایگاه رسمی در تقویم ملی ندارد و بیشتر در چارچوب تشریفات اداری محدود شده است. حوادث رخ داده در مدارس، نمونهای تلخ از آسیبپذیری کودکان هستند و دختران شینآباد، یادآور دردناک این حقیقتاند.
دکتر محمدجواد فاطمی، جراح پلاستیک و ترمیمی و عضو انجمن ققنوس، که درمان دختران شینآباد را بر عهده داشت، در گفتوگو با رکنا، جزئیات این حادثه و سرنوشت تلخ و امیدبخش دانشآموزان را روایت کرده است.
دانشآموزان شینآباد در سال ۱۳۹۱، در حالی که مشغول تحصیل بودند، دچار حادثهای شدند که کلاس آنها آتش گرفت و تعدادی دچار سوختگی شدید شدند. امروز این دانشآموزان با مشکلات متعدد مواجهاند و روند درمان و مراقبتهایشان، از زمان پذیرش در مراکز درمانی تاکنون، هنوز ادامه دارد؟
در این باره، دکتر فاطمی گفت: «از توجه شما سپاسگزارم و خوشحالم که موضوع کودکان شینآباد مورد توجه قرار گرفته است. البته باید اشاره کنم که این مسئله تنها مختص شینآباد نیست؛ متأسفانه حوادث مشابه در بسیاری از شهرهای دیگر نیز رخ داده و برخی مدارس همواره در معرض خطر سوختگی هستند.
روند درمان دختران شینآباد دو مرحله مشخص داشت: مرحله حاد و مرحله مزمن. در مرحله حاد، بلافاصله پس از حادثه، دانشآموزان به بیمارستان ارومیه منتقل شدند. با توجه به محدودیتهای آن بیمارستان، کیفیت خدمات ارائهشده کافی نبود و به همین دلیل بیماران برای درمانهای اولیه و اورژانسی به اصفهان و سپس مشهد منتقل شدند. مرحله حاد شامل نجات جان بیمار، محافظت از اعضای بدن، حفظ عملکرد و مراقبتهای اولیه برای کاهش ناهنجاریها و آسیبهای زیبایی بود. این مرحله بسیار حساس است و هر کوتاهی میتواند پیامدهای جدی برای آینده بیمار داشته باشد.
پس از سپری شدن مرحله حاد، مرحله مزمن آغاز شد؛ مرحلهای که شامل بازسازی، ترمیم و بازگرداندن عملکرد و زیبایی اعضای آسیبدیده است. این فرآیند طولانی، پیچیده و در بسیاری از موارد مادامالعمر است. اقدامات اولیه درمانی شامل پیوند پوست و ترمیم زخمها انجام شد. با این حال، برخی تغییر شکلها یا ناهنجاریهای جزئی باقی ماند که تا حد زیادی قابل کاهش است، اما از بین رفتن کامل آنها ممکن نیست.
گاهی شرایط بیمار به قدری بحرانی است که حفظ عملکرد عضو یا جان او اولویت مطلق دارد و به همین دلیل، تغییر شکل یا ناهنجاریهای جزئی اجتنابناپذیر است. قضاوت درباره کیفیت اقدامات آن زمان دشوار است، زیرا عوامل متعددی مانند دسترسی به امکانات، لابیها و ارتباطات افراد، تأثیر مستقیم بر روند درمان داشتهاند.»
تأثیر روانی حادثه بر کودکان
وقتی برای اولین مرتبه با این دختران شین آباد مواجه شدید وضعیت آنها چگونه بود؟
دکتر فاطمی در پاسخ به این سوال گفت: «از نظر روانی، حادثه برای کودکان و خانوادههایشان بسیار آسیبزا بود. درد شدید ناشی از درمانهای مرحله حاد، فشار روانی و اضطراب شدید، شرایط را بسیار دشوار کرده بود. حتی در روز نخست مراجعه به کلینیک، حضور اسکورت پلیس برای آرامش بیشتر آنها شکل گرفته بود. وضعیت بحرانی و پیچیدهای حاکم بود و تلاش شد با ارائه مشاورههای روانشناسی، پیش از آغاز درمانهای ترمیمی، بحران روانی تا حد امکان مدیریت شود.»
او افزود: «به عنوان پزشک، تجربه درمان سوختگیهای حاد و مزمن را دارم. درمان مزمن شامل بازسازی، بازگرداندن عملکرد و اصلاح تغییر شکلها است که اصول آن کاملاً شناختهشده است. پس از مرحله حاد، با گروهی از دانشآموزان و خانوادههایشان مواجه شدم که در وضعیت استیصال قرار داشتند؛ هم خانوادهها آسیب دیده بودند و هم مسئولان نمیدانستند چگونه حمایت مناسبی ارائه دهند. وظیفه من ارائه کمک و حمایت کامل به آنان بود و تلاش کردم با برقراری ارتباط صمیمی با خانوادهها و کودکان، فرآیند درمان را آغاز کنیم.»
وی ادامه داد: «در جلسه نخست، تکتک دانشآموزان را معاینه کردم و درباره مشکلات فردیشان با آنها صحبت شد. برنامه درمانی اولیه، هرچند نیمهکاره بود، توضیح داده شد تا دانشآموزان و خانوادهها بدانند مسیر درمان چگونه است، چه اقداماتی لازم است، چه مشکلات احتمالی پیش خواهد آمد و حدوداً چند عمل جراحی نیاز دارند. مسئولیت پیگیری درمان را بر عهده گرفتم و با انگیزه تلاش کردم فرآیند درمان هرچه سریعتر آغاز شود.»
دکتر فاطمی افزود: «خوشبختانه، با همراهی خانوادهها و انگیزه خود کودکان، امید تازهای در زندگی آنان ایجاد شد. اقدامات درمانی از همان هفته آغاز شد و عملهای جراحی با نظارت دقیق من به سرعت پیگیری شد. برخی عملها در روزهای نخست چهار تا پنج ساعت طول میکشید و گاهی یک روز کامل در اتاق عمل حضور داشتیم تا روند درمان به بهترین شکل انجام شود.»
حمایت کمرنگ آموزش و پرورش
آموزش و پرورش به عنوان نهادی که این اتفاق در بستر زیر مجموعه این وزارتخانه رخ داده بود در قبال این دانش آموزان چه عملکری داشت و چه کمک هایی کرد؟
دکتر فاطمی درباره مشکلات با آموزش و پرورش توضیح داد: «پس از انجام بخشی از عملها، آموزش و پرورش اعلام کرد که توانایی تأمین هزینههای درمان دانشآموزان را ندارد و پیشنهاد انتقال آنان به مراکز خصوصی را داد. این موضوع موجب اعتراض خانوادهها و فشار روانی شد.»
او ادامه داد: «من پیشنهاد دادم دانشآموزان به بیمارستان حضرت فاطمه منتقل شوند تا درمان ادامه یابد. در آن زمان رئیس بیمارستان نبودم و مدیریت بر عهده آقای دکتر اکبری بود. جلسهای با حضور مسئولین وزارت آموزش و پرورش، وزارت بهداشت، دانشگاه و خانوادهها برگزار شد. برخی مدیران آموزش و پرورش انگیزه ما برای درمان را زیر سؤال بردند، اما من تأکید کردم که حمایت و درمان آنان در بیمارستان دولتی انجام شود تا هیچ هزینه اضافی برای خانوادهها ایجاد نشود.»
وی افزود: «تمامی امکانات لازم برای انجام عملها فراهم شد. در بیمارستانهای آموزشی، اغلب رزیدنتها و دانشجویان عمل میکنند، اما ما تضمین کردیم که عملهای حساس توسط اساتید انجام شود و من در برخی عملها از ابتدا تا پایان حضور داشتم تا اطمینان حاصل شود هیچ آسیبی به بیمار وارد نشود. بدین ترتیب، درمان بدون نوبت و با سرعت و کیفیت مناسب انجام شد و بخش خصوصی بیمارستان نیز برای شرایط بهتر کودکان در نظر گرفته شد.»
با این حال، دکتر فاطمی تأکید کرد: «متأسفانه نقش آموزش و پرورش در حمایت از کودکان بسیار محدود و ناکافی بود و کوتاهیها عمدتاً متوجه این نهاد بود، در حالی که ما بر حمایت و درمان مستقیم متمرکز بودیم.»
پیامد سیستماتیک و استانداردهای ایمنی
دکتر محمد جواد فاطمی در ادامه تاکید داشت : «حادثه شینآباد و پیامدهای آن تنها ناشی از یک اتفاق نبود، بلکه نتیجه بیتوجهی سیستماتیک به استانداردهای ایمنی مدارس بود. یک مدرسه غیر استاندارد با تنها یک بخاری کوچک و ناکافی در منطقهای دورافتاده تجهیز شده بود و این وضعیت زمینهساز فاجعه شد. متأسفانه پس از حادثه نیز این روند ادامه یافت و مدارس مختلف بارها در معرض خطر آتشسوزی قرار گرفتند، اما کمترین مسئولیت از سوی آموزش و پرورش پذیرفته نشد.»
او افزود: «با گذشت سالها و بازنشستگی مسئولان پیشین، فرآیند درمان کودکان آسیبدیده به تدریج متوقف شد و ادامه پیدا نکرد. برخی دانشآموزان اکنون دانشجو شدهاند و در مراکز درمانی فعالیت میکنند، اما بسیاری گلایه دارند که پس از گذر زمان، با حال خود رها شدهاند و کسی به وضعیت آنان رسیدگی نمیکند.»
ارتباط نزدیکتر با برخی دانشآموزان
با کدام دانش آموزان شین آباد ارتباط بهتری پیدا کردید و چرا؟
دکتر فاطمی گفت: «رابطه صمیمی با همه آنها برقرار بود، اما برخی برایم ویژه بودند؛ بهویژه خانم «عصری» و «آمنه راک». خانم عصری اهل قلم بود و تجربههای خود را در مجله بخارا، شب ققنوس، بازگو کرد. آمنه راک نیز علاوه بر سوختگی، فشار روحی شدیدی داشت زیرا پدرش فوت کرده بود و مشکلات شخصی و اجتماعی او دوچندان شده بود.»
دکتر محمد جواد فاطمی تأکید کرد: «دولت در مقابل کودکانی که در محیطهای دولتی آسیب میبینند، ضامن مسئولیت است. این حمایت باید مادامالعمر ادامه یابد، همانطور که برای جانبازان جنگ انجام میشود، اما کودکانی که قربانی بیکفایتی مدیران و تجهیزات ناکافی شدهاند، معمولاً چنین حمایتی دریافت نمیکنند.»
تأسیس انجمن ققنوس و خدمات آن
دکتر فاطمی ادامه داد: «در سال ۱۳۹۴، با همکاری جمعی از پزشکان و داوطلبان، انجمن حمایت از بیماران سوخته تأسیس شد؛ ابتدا با سرمایه شخصی و حق عضویت اعضا و سپس به صورت رسمی مجوز گرفت و نام «انجمن ققنوس» برای آن انتخاب شد؛ نمادی از تولد دوباره از دل آتش. اکنون پس از ده سال، این انجمن به نهاد پایداری تبدیل شده که با کمکهای مردمی و داوطلبانه خدمات گسترده ارائه میدهد.»
او افزود: «فعالیتهای انجمن شامل ویزیت رایگان بیماران سوختگی، عمل جراحی رایگان، ارائه لباسهای مخصوص سوختگی، فیزیوتراپی، کاردرمانی، مشاوره روانشناسی و ارائه دارو و پمادهای مورد نیاز است. همچنین دورههای آموزشی رایگان برای بیماران برگزار میشود و هیچ بیمار فاقد توان مالی بدون کمک نمیماند.»
دکتر فاطمی در پایان تأکید کرد: «این تجربه نشان میدهد که با اراده و همکاری گروهی میتوان خدمات پایدار، مؤثر و انسانمحور برای آسیبدیدگان فراهم کرد، حتی زمانی که مسئولیتهای دولتی کوتاه آمدهاند. انجمن ققنوس نمونهای از همبستگی اجتماعی و اهمیت حمایت مستمر از کودکان آسیبدیده است و همچنان تلاش میکند زندگی آنان را به سطح نرمال نزدیکتر کند، حتی اگر درمان کامل و بازگرداندن وضعیت قبل از حادثه ممکن نباشد.»
ارسال نظر