در گفت و گو با رکنا مطرح شد
پری زنگنه: درک و پذیرش جامعه، مهمترین نیاز نابینایان است/ صدای زن، لالایی است و ریشه موسیقی و مهرورزی را نمایان میکند + صوت
پری زنگنه، صدای برجسته اپرا و آواز کلاسیک ایران و یکی از پیشگامان حمایت از نابینایان، در گفتوگو با رکنا از تجربه شخصی خود در مواجهه با نابینایی، چالشهای امروز جامعه نابینایان و نیاز اساسی آنان به «درک و پذیرش» سخن گفت. او تأکید دارد که پیشرفتهای علمی و فناوری میتواند زندگی این قشر را تسهیل کند، اما مشکل اصلی نبود آگاهی و شناخت جامعه است. در کنار این دغدغه اجتماعی، زنگنه از حقوق زنان در عرصه موسیقی نیز گفت و بر ضرورت شنیده شدن صدای زن بهعنوان ریشه مهرورزی و فرهنگ تأکید کرد و آن را کلید باز شدن درهای بزرگتر هنری و اجتماعی دانست.

به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، پری زنگنه از آن دست هنرمندانیست که نامش نه فقط با موسیقی، بلکه با شجاعت و اراده گره خورده است. دختری که در اوج جوانی بیناییاش را از دست داد اما بهجای انزوا، صحنههای بزرگ اپرای جهان را برگزید و صدای فرهنگ ایرانی را در قالبی کلاسیک به گوش مخاطبان بینالمللی رساند. او با ترکیب تکنیک آوازی غربی و ملودیهای بومی، سبکی شخصی خلق کرد که هنوز در تاریخ موسیقی ایران منحصر بهفرد است. در کنار هنر، سالها نقش یک فعال اجتماعی را نیز برعهده داشت و با آموزش و حمایت از نابینایان، نشان داد که مسئولیت هنرمند فقط ایستادن بر صحنه نیست.
درگفتوگو، از رنجهای پنهان نابینایانی میگوید که هنوز برای عبور از خیابان باید امیدشان را به دست رهگذری گره بزنند، و از ناآشنایی مردمی که نمیدانند چگونه باید در برابر نابینایی، نه با ترحم بلکه با احترام بایستند.
اما گفتوگو با پری زنگنه بیآنکه سخن از زنان و آواز در میان باشد، کامل نمیشود. وقتی از او پرسیدیم صدای زنان را چگونه میبیند، مکثی کرد و گفت: «صدای زنان شبیه لالایی است؛ آرام و مهربان، اما در عمق خود نیرویی از هنر و رهایی را پنهان کرده است.»
پری زنگنه: درک و پذیرش جامعه مهمترین نیاز نابینایان است
در ادامه گفت و گوی خبرنگار اجتماعی رکنا با پری زنگنه را می توانید بخوانید:
خبرنگار:
خانم پری زنگنه ، شما نهتنها در ایران بلکه در عرصه بینالمللی نیز یکی از شناختهشدهترین چهرههای هنری هستید. اما در کنار فعالیتهای درخشانتان در حوزه موسیقی و آواز، سالهاست که در زمینه حمایت از افراد نابینا و کمبینا نیز تلاشهای گستردهای داشتهاید؛ تلاشهایی که شاید کمتر درباره آن صحبت شده است. مایلم از شما بپرسم با توجه به اینکه خودتان از نزدیک با این قشر در ارتباط بودهاید و درد و مشکلات آنان را با گوشت و پوست لمس کردهاید، امروز جامعه نابینایان در ایران با چه چالشهایی روبهرو است؟ تا چه اندازه به حاشیه رانده شدهاند و چه نیازهایی دارند که هنوز برآورده نشده است؟
پری زنگنه اینگونه پاسخ داد:
همانطور که میدانید من از ابتدا نابینا به دنیا نیامدم. در واقع تا حدود ۲۷ یا ۲۸ سالگی بینایی کامل داشتم، اما بر اثر یک سانحه رانندگی و برخورد شیشههای خودرو با صورتم، بیناییام را از دست دادم. از همان روزهای نخستِ مواجهه با این وضعیت جدید، با شخصی روبهرو شدم که حقیقتاً نامش را نبردن نوعی جفا است: استاد فرهیخته و انسان کمنظیر، مرحوم دکتر محمد خزائلی.ایشان یکی از بزرگمردان این سرزمین بودند که در زمینه حمایت از نابینایان ایران هیچگاه کوتاهی نکردند. من همیشه و در هر فرصتی با افتخار از ایشان نام میبرم.
(محمد خزائلی در ۱۸ ماهگی بر اثر ابتلا به بیماری آبله بینایی خود را از دست داد ولی توانست با روش حفظ کردن معلومات تدریسشده در مدرسه و دانشگاه، به تحصیلات خود ادامه دهد و تا مقطع دکترا در رشته ادبیات و حقوق ادامه تحصیل دهد. وی همچنین به زبانهای فارسی، عربی، فرانسوی و انگلیسی تسلط کامل داشت. وی بیشر عمر خود را صرف خدمت به بهبود وضعیت نابینایان در ایران کرد و تأسیس چند مرکز آموزشی برای نابینایان، تألیف چند مجله و کتاب از جمله خدمات وی بهشمار میآید.)
پری زنگنه در ادامه تاکید داشت: آقای خزائلی خودشان از کودکی بهدلیل بیماری نابینا شدند، اما با وجود تمام دشواریها، مسیر تحصیل و پیشرفت علمی را تا عالیترین مدارج ادامه دادند و حتی به مجلس شورای ملی راه یافتند. ایشان سالها در کنار نابینایان ایستادند، مشکلات آنان را از نزدیک رصد میکردند و برای حل آنها قدمهای بزرگی برداشتند. ما در واقع همیشه زیر چتر حمایت و ارشاد ایشان بودیم.بعد از آن حادثه و از دست دادن بینایی، مدتی در بیمارستان مورفیلد ـ که یکی از معتبرترین مراکز درمانی چشم در اروپا است ـ بستری بودم. حتی همانجا بسیاری از پزشکان وقتی متوجه میشدند که من اهل ایران هستم، از فعالیتهای نابینایان در ایران و از نام آقای خزائلی یاد میکردند. این برایم بسیار جالب و الهامبخش بود. پس از بازگشت به تهران، همکاری من با دکتر خزائلی آغاز شد. در واقع ایشان بودند که این مسیر را برایم گشودند و مرا تشویق کردند تا در حوزه نابینایان فعالیت کنم. از همان زمان به مدارس نابینایان سر زدم و ارتباط دائمیام با این جامعه شکل گرفت. سالهاست که در کنار فعالیتهای هنریام تلاش کردهام اگر بتوانم، نقشی هرچند کوچک در بهبود شرایط نابینایان داشته باشم.
پری زنگنه در ادامه بیان داشت: اما در پاسخ به پرسش شما درباره وضعیت امروز نابینایان باید بگویم که طبیعتاً در دنیای امروز، مانند سایر نقاط جهان، علم و فناوری برای نابینایان نیز فرصتهای تازهای ایجاد کرده است. جمعیت این قشر در ایران نسبت به گذشته افزایش یافته و امروز ما تعداد قابل توجهی دانشجوی نابینا داریم که با تسلط بر ابزارهای نوین تحصیلی و فناوری، مسیر تحصیل و اشتغال خود را ادامه میدهند. انجمنهای متعددی برای حمایت از نابینایان شکل گرفته و بسیاری از آنها توانستهاند استقلال فردی و شغلی پیدا کنند.
پری زنگنه در ادامه صحبتهای خود توضیح داد: بهنظر من یکی از مشکلات همیشگی ما نه در حوزه امکانات یا فناوری، بلکه در حوزه آگاهی اجتماعی است. مسئلهای که لازم است جدیتر روی آن کار شود این است که مردمی که خوشبختانه از نعمت بینایی برخوردارند، آشنایی چندانی با وضعیت نابینایان ندارند. یعنی مشکل اصلی ما نه «نداشتن ابزار» بلکه «نداشتن شناخت» است. مردم باید علاقه نشان دهند، باید خودشان بخواهند بدانند که یک نابینا چگونه زندگی میکند و چه نیازهایی دارد.
پری زنگنه با اشاره به کتاب ارزشمند خود با نام «آن سوی تاریکی» گفت: من سالها پیش کتاب مفصلی نوشتم با عنوان «آن سوی تاریکی» که در آن مسیر زندگی یک فرد نابینا را از دوران کودکی تا رسیدن به موفقیتهای بزرگ دنبال کردهام. پیشنهاد میکنم اگر این کتاب هنوز در کتابفروشیها موجود نیست، دستبهکار شویم و چاپ مجدد آن را جدی بگیریم. باور دارم دانستن داستان واقعی زندگی یک نابینا بیش از هر شعار و کمپینی میتواند ذهن جامعه را تغییر دهد.
زنگنه با گفتن از اینکه امروز با پیشرفتهای علمی، حتی در دوران بارداری میتوان تشخیص داد که یک نوزاد ممکن است نابینا به دنیا بیاید. این یعنی تمام خانواده، پزشکان و حتی خود جامعه باید از همان ابتدا آماده باشند و یاد بگیرند چگونه با چنین مسئلهای روبهرو شوند ادامه داد: خوشبختانه خودِ نابینایان بیش از هر زمان دیگری به فناوریها و ابزارهای کمککننده مسلط شدهاند. دستگاهها و ابزارهای نوین را میشناسند و با آنها زندگی روزمرهشان را میچرخانند. مشکل از جانب خود آنان نیست؛ مشکل این است که بقیه مردم نمیدانند چگونه باید با نابینایان رفتار کنند.گاهی رفتارهای اشتباه مردم ـ حتی اگر از روی نیت بد نباشد ـ موجب دلآزاری میشود. خیلی چیز بزرگی نیست؛ فقط کافی است مردم یاد بگیرند که ارتباط درست چگونه است. اگر رفتارشان کمی سنجیدهتر باشد و درک و احترام بیشتری برای نابینایان قائل شوند، واقعاً ما دیگر مشکل خاصی نداریم. من بارها دیدهام که دانشجویان نابیناچقدر توانمند هستند. من زمانی که نابینا شدم تازه وارد این جامعه شدم و کمکم با شرایط آن آشنایی پیدا کردم، اما نسل جدید نابینایان از ابتدا توانمند و مستقل رشد میکنند.
خبرنگار در ادامه پرسید:
یکی از معضلات جدی افراد دارای معلولیت ـ چه نابینا، چه ناشنوا و چه افرادی با محدودیتهای حرکتی ـ موضوع تردد در شهر است. به نظر شما شهرهای ایران تا چه اندازه آمادگی لازم را برای حضور و تردد نابینایان دارند؟ آیا زیرساختها کافی است؟
پری زنگنه پاسخ داد: پرسش بسیار مهمی است و دقیقاً باید روی آن تأکید شود. همانطور که شما گفتید، شهرها باید «آماده» باشند. آماده برای پذیرفتن نابینا، نه فقط از نظر فنی و تجهیزات شهری، بلکه از نظر ذهنی و فرهنگی نیز. در سراسر ایران باید این آشنایی بیشتر شود. مردم باید بدانند وجود نابینایان در جامعه امری طبیعی است و اگر این حضور پذیرفته شود، همین پذیرش بزرگترین کمک خواهد بود.من باز هم تأکید میکنم که مسئله «پذیرفتن نابینا» موضوع کلیدی است.
پری زنگنه تاکید داشت : با صدای بلند میگویم که مردم باید آماده باشند برای مواجهه با نابینایی؛ چرا که هیچکس مصون نیست. سن و سال، تصادف یا بیماری ممکن است هر کسی را در طول زندگی با نابینایی روبهرو کند. پس بهتر است از همین حالا آشنایی و درک را بیشتر کنیم. نهادهای دولتی و بخشهای مرتبط باید آموزشهایی را در این زمینه ارائه دهند. خوشبختانه امروز بسیاری از نابینایان خودشان بسیار آگاه و مسلط هستند و با وسایل امروزی زندگیشان را مدیریت میکنند، اما جامعه نیز باید همپای آنان رشد کند.مردم نباید هنگام دیدن یک نابینا دچار غریبگی شوند یا از او فاصله بگیرند. دستشان باید ـ به معنای حقیقی و مجازی ـ برای کمک و همراهی باز باشد.
خبرنگار پرسید:
اگر بخواهیم مطالبات نابینایان را اولویتبندی کنیم، مهمترین خواستهای که آنها دارند چیست؟
پری زنگنه تأکید کرد: پاسخ من روشن است و آن این است :" درک بیشتر". بالاتر از هر مطالبهای، نیاز به درک و پذیرش واقعی است. وقتی این اتفاق بیفتد، بقیه مسائل خودبهخود قابل حل میشود. این موضوع برای من بسیار جدی و حیاتی است. با اینکه اکنون بیش از هشتاد سال دارم، هنوز هم هر زمان در رفتوآمد با مردم روبهرو میشوم، خودم را مانند فردی تازهوارد به جامعه نابینایان میدانم؛ یعنی هیچوقت از توضیح دادن و آگاهیرسانی خسته نمیشوم. حتی اگر فرصت کوتاهی برای صحبت پیش بیاید، سعی میکنم مردم را آگاه کنم. هرگز به خودم نگفتهام که چون سالهاست نابینا هستم، دیگر لازم نیست چیزی توضیح بدهم. باور دارم که هر کسی که با نابینایی مواجه میشود، باید بتواند دیگران را آموزش دهد؛ تا جامعه را برای «پذیرفتن نابینایی» آماده کنیم.این مسئله چیزی نیست که مربوط به سن و سال یا طبقه خاصی باشد. نابینایی ـ مانند بسیاری از اتفاقات زندگی ـ ممکن است هر لحظه گریبانگیر هرکدام از ما شود. خوشبختانه جهان امروز در این زمینه بسیار پیشرفت کرده است، بهخصوص در حوزه اشتغال. با این حال هنوز هم کسانی که با وجود داشتن دانش و تحصیلات عالی میخواهند وارد بازار کار شوند، با دشواریهایی روبهرو میشوند.
پری زنگنه بیان داشت: در اینجا خطابم به خودِ نابینایان است. آنان نباید کوتاهی کنند. نباید از بیان وضعیت خودشان شرم داشته باشند یا چیزی را پنهان کنند. باید با صدای رسا، با شهامت و افتخار اعلام کنند که نابینا هستند و برای رفع موانع به همکاری و همراهی نیاز دارند. این پیام باید از زبان خود نابینایان به گوش جامعه برسد، نه لزوماً از طریق دیگران.اگر یک نابینا هنگام مراجعه برای اشتغال یا فعالیت اجتماعی، مستقیم و صریح بگوید: «دوست عزیز، من نابینا هستم و برای انجام این کار به این شرایط نیاز دارم»، خواهید دید که چقدر مردم و دستگاههای مسئول آماده کمک هستند. امروز خوشبختانه همراهی جامعه نسبت به گذشته بسیار بیشتر شده است، اما این همراهی زمانی کامل میشود که خودِ نابینایان نیز سهم خود را ایفا کنند. سهم آنان بسیار بزرگ است؛ اگر خواستههایشان را شفاف و با افتخار مطرح کنند، بسیاری از درها به رویشان باز میشود.
صدای زنان لالایی مادرانه است
خبرنگار سپس به حوزه هنری فعالیت های پری زنگنه ورود کرد و گفت:
خانم زنگنه، وقتی با شما صحبت میکنیم نمیتوانیم از کنار هنر عبور کنیم. بسیاری از بانوان فعال در عرصه آواز در ایران سالهاست مطالبه دارند فضای رسمی برای خوانندگی، بهویژه در زمینه آواز کلاسیک و اپرا، بازتر شود. اگر بخواهید خطاب به مسئولان هنری کشور درباره خواست زنان ایرانی صحبت کنید، چه میگویید؟
پری زنگنه پاسخ داد: حتماً باید درباره این موضوع صحبت کرد. ببینید، نخستین صدایی که هر انسانی در زندگی میشنود، لالایی مادر است. همه مادران در سراسر دنیا برای فرزندانشان لالایی خواندهاند. بنابراین چگونه میتوانیم بگوییم که صدای زن نباید شنیده شود؟ اگر لالایی را پنهان کنیم، در واقع ریشه موسیقی و مهرورزی را پنهان کردهایم. به نظر من مسئولان فرهنگی و هنری باید این حقیقت را بپذیرند و اجازه دهند زنان آواز بخوانند. وقتی زنان بتوانند لالایی بخوانند، باقی درها نیز باز میشود. آواز فقط سرگرمی نیست؛ میتواند نیایش باشد، میتواند جای گفتوگو را بگیرد، میتواند روح انسان را آرام کند. من خودم بارها دیدهام که مردم ـ چه زنان و چه مردان ـ با افتخار و علاقه با ما در زمینه آواز روبهرو شدهاند.
خوشبختانه در سالهای اخیر اجازههایی داده شده و برخی از زنان در حوزههایی مانند اپرا توانستهاند فعالیت کنند؛ هرچند هنوز محدودیتها باقی است. ما در کودکی اصلاً واژه «اپرا» را نمیشناختیم، اما آواز همیشه در زندگی ما بوده است. من که اهل کاشان هستم، شاهد بودهام که آواز چه نقش مهمی در فرهنگ مردم دارد. در گذشته قالیبافان هنگام کار آواز میخواندند، حتی شیوه بافتن قالی را با آواز به کودکان میآموختند. آوازخوانهای قالیبافان بسیار مشهور بودند و مردان نیز از شنیدن صدای آنان لذت میبردند و حمایت میکردند.
پس اگر روزی دوباره فضا برای آوازخوانی زنان بازتر شود، باور دارم هم مردان و هم زنان همراهی خواهند کرد؛ چرا که موسیقی بخشی از حافظه عاطفی ماست.
ارسال نظر