الگوریتم پازلی دقیق از معمای پلیسی
رکنا: از شلیک سیاه تا خواب و بیدار و از کلانتر تا هوش مصنوعی، ژانر پلیسی همیشه برای مخاطب جذاب بوده و هست. حالا پس از آن آثار پرمخاطب، سریال الگوریتم به کارگردانی بیژن میرباقری، تلاشی است برای آنکه ژانر پلیسی در تلویزیون ایران بار دیگر رنگ واقعیت، ریتم و جذابیت به خود بگیرد؛ تلاشی که نه در هیاهوی اغراقآمیز، بلکه در سکوت حرفهای قصهگویی و دقت در جزئیات پیش میرود.
به گزارش رکنا، از شلیک سیاه تا خواب و بیدار و از کلانتر تا هوش مصنوعی، ژانر پلیسی همیشه برای مخاطب جذاب بوده و هست. حالا پس از آن آثار پرمخاطب، سریال الگوریتم به کارگردانی بیژن میرباقری، تلاشی است برای آنکه ژانر پلیسی در تلویزیون ایران بار دیگر رنگ واقعیت، ریتم و جذابیت به خود بگیرد؛ تلاشی که نه در هیاهوی اغراقآمیز، بلکه در سکوت حرفهای قصهگویی و دقت در جزئیات پیش میرود.
میرباقری، بهجای آنکه همچون بسیاری از آثار مشابه در دام کلیشههای قدیمی گرفتار شود، میکوشد مسیر تازهای بسازد؛ مسیری که از دل پروندههای پیچیده جنایی، به موضوعی عمیقتر میرسد: بازگرداندن اعتماد از دست رفته مخاطب به رسانه ملی که سالهاست تشنگی او برای قصههای پرتعلیق و شخصیتهای باورپذیر را پاسخی شایسته نداده است.
آنچه الگوریتم را در نگاه نخست متمایز میسازد، پرداختِ دقیق و محترمانه ژانر پلیسی است؛ ژانری که اگرچه ریشه در تعقیب و گریز، تعلیق و معما دارد، اما قلبش در انسانیت و روابط میان نیروهای پلیس و شهروندان میتپد. سریال این حقیقت را دریافته و پروندههای روایتشده را همچون قطعات پازلی طراحی کرده که نه تنها راز یک جنایت را افشا میکند، بلکه لایههای زیرین جامعه، خطاهای پنهانشده و بحرانهای انسانی را نیز بازتاب میدهد. این آمیختگی میان معما و واقعیت، میان هیجان و صداقت، همان جایی است که سریال از سطح فراتر میرود و در ذهن مخاطب ماندگار میشود.
نمایش پلیس در الگوریتم یکی از نقاط قوت و البته جسورانهترین بخشهای اثر است. تصویر پلیس در این سریال نه قهرمان بینقص دوران گذشته است و نه شخصیتِ صرفاً عملکردی که فقط برای پیش بردن قصه به صحنه میآید. پلیسِ میرباقری، انسانی است با بار مسئولیت، فشار روحی، و دغدغههایی از جنسِ همان جامعهایی که قرار است امنیتش را تأمین کند. این پلیس، درست به همین دلیل، احترامبرانگیز میشود؛ زیرا اقتدارش از مسیر دانش، تجربه و انضباط شکل گرفته، نه از قدرتهای خارقالعاده یا نمایشهای اغراقشده. مخاطب در لحظههایی از عملکرد این نیروها، غروری ملی را تجربه میکند؛ غروری نه ساختهشده در تبلیغات، بلکه برآمده از تصویری واقعی و زحمتکشیده از پلیس.
آفرینشهای هنری سریال، از طراحی صحنههای سرد و محاسباتی تا موسیقیای که بیصدا بر ذهن مخاطب اثر میگذارد، همگی در خدمت نهفقط جذابیت بصری، که ساختن چهرهای باورپذیر از پلیسهایی قابل احترام و دوست داشتنی هستند. دوربین، با حفظ فاصلهای حرفهای و بدون سانتیمانتالیزم، جهان پلیسی را روایت میکند؛ جهانی که در آن هر سرنخ به اندازه یک زندگی اهمیت دارد و هر تصمیم، وزن اخلاقی خود را دارد. بازی بازیگران نقشهای پلیسی نیز با کنترل و متانت همراه است؛ چنانکه مخاطب احساس میکند با شخصیتهایی روبهروست که سالها تجربه پشت چهره خونسردشان نهفته است.
در روزگاری که فاصله میان رسانه ملی و مخاطب به شکافی قابل توجه بدل شده، حمایت از آثاری چون الگوریتم صرفاً حمایت از یک سریال نیست؛ حمایت از تلاشی است برای آشتی دادن مخاطب با تلویزیونی که اگر بخواهد، همچنان توان خلق آثار قدرتمند و حرفهای را دارد. سریالهایی از این دست، با بازنمایی واقعگرایانه چهره پلیس و برجسته کردن نقش اجتماعیاش، میتوانند پلی باشند میان جامعه و رسانه، میان نیاز مردم به روایت صادقانه و وظیفه رسانه در بازتاب تلاشهای نادیدنی این نیروها.
الگوریتم شاید هنوز در مسیر تکامل باشد، اما بدون تردید قدمی مهم و قابل تأمل در بازتعریف ژانر پلیسی در ایران است؛ اثری که میکوشد از هیجان به حقیقت برسد، از روایت به اعتماد، و از قاب تلویزیون به دل مخاطب. اگر این روند ادامه یابد، شاید بتوان دوباره به روزهایی اندیشید که تلویزیون نه صرفاً وسیلهای برای سرگرمی، بلکه آینهای روشن از تلاش، تخصص و انسانیت در جامعه باشد.
ناگفته نماند که اگر پلیس میخواهد در قامت یک نهاد اجتماعی قد علم کند نیازمند حضوری جدیتر و پررنگتر در عرصه رسانه است. رسانهای که امروز بیشتر از هر زمان دیگری ذهن و فکر مخاطب را هدایت میکند.
ارسال نظر