اسماعیل مقیمی خواننده تلفیقی : از دف تا ترانه، از سنت تا صدا /  این مسیر بی‌وقفه ادامه دارد

اسماعیل مقیمی، متولد مرداد ۱۳۶۵، از نخستین سال‌های نوجوانی با تمبک و دف آشنا شد و سپس به فراگیری آواز، سه‌تار، گیتار و موسیقی تلفیقی روی آورد. تجربه‌های او، از اجراهای صحنه‌ای تا ضبط آثار رسمی، حاصل دهه‌ها پژوهش، تمرین، و تلاش در عرصه‌ای‌ست که میان سنت‌های دیرپای ایرانی و بیان‌های معاصر موسیقایی پل می‌زند. از آثار شاخص او می‌توان به «باران تویی»، «دلتنگی»، «از من نترس»، «دوستت دارم» و «به جان تو» اشاره کرد که هر کدام، برشی از دغدغه‌های عمیق و هنرمندانه او در بیان احساس، جامعه و هویت است.

در گفت‌وگویی صمیمی و تحلیلی با این هنرمند، درباره‌ی مسیر هنری‌اش، جهان‌بینی‌اش، و نگاهش به موسیقی تلفیقی سخن گفتیم.

۱. در آغاز، از نقطه‌ی عزیمت موسیقایی‌اتان و تجربه‌ی ورود به دنیای صدا بگویید.

من از همان ابتدا به مرز علاقه داشتم؛ نه مرز جغرافیایی، بلکه مرزهایی که در هنر تعریف می‌شوند و معمولاً از آن‌ها عبور نمی‌کنند. موسیقی برای من از خانه شروع شد؛ از نوای تنبک تا آلبوم‌های دهه‌ی هفتادی راک انگلیسی! و اگر حمایتهای مادرم نبود شاید موسیقی را دور میزدم.

 موسیقی تلفیقی برای من نه ژانر، که زبان است. زبانی برای گفتنِ چیزهایی که با واژه نمی‌گذرند؛ با ریشه‌هایی در خاک فرهنگ خودم، و شاخه‌هایی در آسمان امروز.

۲. تلفیق در نگاه تو صرفاً ترکیب سازها نیست. پس این تعریف برایتان چه عمقی دارد؟

چیزی که من می‌خواهم، نه عقب‌نشینی به گذشته است، نه هجوم به آینده. من دنبال نقطه‌ای هستم که در آن هم «تنبک» شنیده شود، هم «گیتار الکتریک». هم وزنِ عروضی نفس بکشد، هم ضرباهنگِ مدرن. البته که این مسیر بی‌چالش نیست. بارها پیش آمده که از هر دو سو متهم شده‌ام: هم به محافظه‌کاری، هم به جسارت افراطی. اما من به صداقت وفادارم. هر جا که صدا راست بگوید، همان‌جا وطن من است.

۳. در قطعه‌ی «باران تویی» به چه دغدغه‌ای پاسخ دادید؟

«باران تویی» برای من لحظه‌ای است که بغض، واژه نمی‌پذیرد. آهنگ را با علی راد تنظیم کردیم و شعرش را مهدی کمانگر سرود. آن‌چه مرا در این قطعه جذب کرد، درهم‌آمیختگی تنهایی و امید بود. وقتی می‌خوانم «باران تویی...»، نه فقط مخاطب خاص که مخاطب جهان را صدا می‌زنم. این اثر نقطه‌ی بازگشت من به زبان شاعرانه‌تر موسیقی بود.

۴. درباره‌ی قطعه‌ی «دلتنگی» نیز گفته می‌شود لحنی شخصی و تأثیرگذار دارد. پشت این لحن چه تجربه‌ای نهفته است؟

قطعه «دلتنگی» از آن آثار شخصی‌ست که از دل سکوت بیرون آمده. شعر از مریم فرزادی‌ست و ملودی با میمن مرشد شکل گرفت. احساسات در این اثر ساده نیست؛ دلتنگی برای من به معنای جا ماندنِ روح در جایی‌ست که جسم دیگر آنجا نیست. در تنظیم علی جلیل‌زاده، کوشیدیم این غیاب را ملموس کنیم. مخاطب بعد از شنیدن این قطعه، خودش را با آن تنها می‌بیند، و این یعنی موفق شده‌ایم.

۵. قطعه‌ی «از من نترس» با چه انگیزه‌ای خلق شد؟

در این قطعه، نوعی هراس عاشقانه جریان دارد. شعر و ملودی آن را حسام جعفری نوشت و مهرشاد خنج تنظیم کرد. این قطعه روایتگر لحظه‌ای‌ست که انسان می‌خواهد صادق باشد اما از آسیب زدن می‌ترسد. برای من، «از من نترس» جمله‌ای بود که بارها خواسته‌ام به اطرافیانم بگویم؛ چه در روابط انسانی، چه در جهان موسیقی.

۶. در اثر تازه‌ات، «به جان تو»، به چه لحن یا حال‌وهوای جدیدی رسیدید؟

«به جان تو» نوعی بازگشت به بیان عاشقانه‌ی بی‌پرده است. با ترانه‌ی مریم فرزادی و ملودی میمن مرشد، این اثر را خیلی شخصی دیدم. احساس می‌کنم گاهی باید بدون لفافه گفت و این قطعه برای من چنین مجالی بود. در آن نه به استعاره پناه بردم، نه از واژه ترسیدم.

۷. نگاهتان به شعر، در جایگاه خواننده و آهنگساز، چگونه است؟

شعر برای من نه مقدمه که اصل است. حتی در قطعات بی‌کلام، یک زبان شعری در بطن اثر جریان دارد. زبان فارسی این ظرفیت را دارد که خشونت را نجیبانه روایت کند. من با واژه‌ها زندگی می‌کنم؛ آن‌ها قهرمان‌اند. هرجا واژه راست بگوید، موسیقی هم درست خواهد نشست.

۸. آیا در مسیر خلق آثار، ساختارهای سنتی موسیقی ایران شما را محدود کرده‌اند یا الهام؟

ساختارهای سنتی، وقتی درک شوند، محدودکننده نیستند. من هیچ‌گاه سنت را نفی نکرده‌ام؛ فقط آن را بازخوانی کرده‌ام. سازهایی چون سه‌تار و تمبک در من تنیده‌اند. اگر این ریشه نبود، شاخه‌ای هم نبود.

۹. موسیقی تلفیقی در ایران معاصر چه جایگاهی دارد از نگاه شما؟

اگر بخواهد زنده بماند، باید خودش را با مردم هماهنگ کند، نه با بازار. ما در کشوری زندگی می‌کنیم که صدها قوم و هزاران روایت دارد. این یعنی گنجینه‌ای پایان‌ناپذیر از معنا. تلفیق باید تلفیق جهان‌ها باشد، نه فقط صداها.

۱۰. حضورتان در اجراهای زنده همواره با استقبال مواجه شده. اجرا چه اهمیتی در هویت هنری‌اتان دارد؟

اجرا برای من حکم آیینه دارد. مخاطب، آیینه‌ی صدای من است. چیزی که در استودیو پنهان می‌ماند، روی صحنه آشکار می‌شود. من خودم را در اجرا بازمی‌شناسم؛ همان‌قدر که مخاطب با من صادق است، من هم با خودم باید صادق باشم.

۱۱. چه جایگاهی برای تنظیم‌کننده‌ها در هویت نهایی یک اثر قائلید؟

تنظیم، ترجمه‌ی روح آهنگ است. اگر تنظیم‌گر زبان تو را نشناسد، اثرت دچار سوءتفاهم می‌شود. همکاری‌ام با افرادی مثل علی جلیل‌زاده، مهرشاد خنج یا علی راد، حاصل سال‌ها درک متقابل و گفت‌وگو بوده است.

۱۲. رابطه‌اتان با مخاطب چگونه شکل می‌گیرد؟ آیا در حین خلق اثر به او فکر می‌کنید؟

نه در لحظه‌ی خلق، اما در لحظه‌ی پالایش. من هنگام نوشتن یا ضبط، باید از هر توقعی رها باشم. اما بعد از آن، اثر را با گوش مخاطب بازخوانی می‌کنم. این دوگانه ضروری‌ست: صداقت در خلق، دقت در انتقال.

۱۳. نقش تکنولوژی در آفرینش موسیقی شماچگونه تعریف می‌شود؟

تکنولوژی برای من ابزار است، نه مرجع. اگر تکنولوژی چیزی به محتوا اضافه نکند، تنها یک زرق و برق بی‌معناست. اما وقتی درست استفاده شود—مثلاً در افکت‌های صوتی «از من نترس» می‌تواند همان چیزی را بگوید که ساز نمی‌تواند.

۱۴. چه چیزی باعث می‌شود اثر را نهایی کنید و دیگر به آن دست نزنید؟

وقتی احساس کنم دیگر حرفی نمانده برای گفتن، اثر کامل است. بعضی قطعات، مثل «به جان تو»، ناگهان کامل می‌شوند. بعضی دیگر، مثل «دلتنگی»، ماه‌ها زمان می‌برند تا بفهمم دقیقاً کجا باید تمام شوند.

۱۵. در نهایت، اگر بخواهید مخاطب را با یک جمله خطاب قرار دهی، چه خواهید گفت؟

«از تو می‌خوانم، نه برای تو». مخاطب من بخشی از اثر است. من آواز نمی‌خوانم تا شنیده شوم، می‌خوانم تا چیزی گفته شود. این صدا، اگر از دل برآید، به دل خواهد نشست.

به قلم / لی لا رضایی

  • تریلی در مشهد واژگون شد / ثانیه‌هایی که مردم با دوربین ثبت کردند

اخبار تاپ حوادث

وبگردی