قاتل شهید مختوم نژاد در یک قدمی قصاص / سارق بی رحم سرباز جوان را چاقو چاقو کرد

سرباز پلیس در تهران به قتل رسید . سرباز پلیس 19 ساله با ضربات چاقوی شرور تهرانی کشته شد. سرباز پلیس روز گذشته هنگام ماموریت در دستگیری یک سارق در تهران به شهادت رسید. این سرباز پلیس در حال وظیفه شناسی به شهادت نائل شد. شهادت سرباز پلیس روز گذشته رخ داد.

به گزارش اختصاصی خبرنگار رکنا، پدر و مادر سرباز شهید عبدالجبار مختوم نژاد در دادگاه کیفری یک استان تهران با قاتل فرزندشان مواجه می شوند.قاب عکس شهید جوان در دستشان و اشک غم بر چشمانشان نشسته است.با سوزجگر فقط یک جمله می گویند:«تقاضای قصاص قاتل فرزندمان را داریم.»

رسیدگی به این پرونده از 9 مرداد ماه امسال آغاز شد.عبدالجبار مختوم نژاد سرباز کلانتری ۱۱۰ شهدا که با قرائت قرآن و مدیحه‌سرایی برای اهل بیت شناخته می‌شد، هنگام انتقال یکی از مجرمان خطرناک به کلانتری به شهادت رسید. متهم که از مجرمان سابقه‌دار است پس از به شهادت رساندن مأمور پلیس به محل زندگی‌اش در کرج گریخته‌بود که خیلی زود شناسایی و بازداشت شد.

ظهر روز حادثه رهگذرانی در یکی از خیابان‌های نزدیکی کلانتری ۱۱۰ شهدا تعقیب و گریز سرباز وظیفه و مرد جوانی را مشاهده کردند که حکایت از آن داشت مرد جوان متهمی است که از دست سرباز وظیفه فرار کرده‌است. تعقیب و گریز زمان زیادی نکشید که سرباز وظیفه متهم را گرفت و هنگامی که قصد داشت به دستان او دستبند بزند مرد جوان دست به چاقو برد و ضربات متعددی به سرباز وظیفه زد و به سرعت از محل گریخت. سرباز وظیفه غرق در خون روی زمین افتاد که رهگذران موضوع را به پلیس و اورژانس خبر دادند.اما دیگر فایده ای نداشت و سرباز جوان جان خود را از دست داد.

ماجرای قتل عبدالجبار مختوم نژاد چه بود؟

مأموران پلیس دریافتند سرباز وظیفه در حال انتقال سارق سابقه‌داری به نام علی از دادسرا به کلانتری بوده که سارق شرور در نزدیکی کلانتری اقدام به فرار می‌کند و سرباز وظیفه هم او را تعقیب و در نهایت در جدال با متهم به شدت زخمی می‌شود و سارق هم موفق به فرار می‌شود. در حالی که تحقیقات برای دستگیری ضارب فراری ادامه داشت به مأموران پلیس خبر رسید سرباز وظیفه بر اثر شدت جراحات و اصابت چاقو به قلبش روی تخت بیمارستان فوت کرده است. با شهادت سرباز وظیفه پرونده وارد مرحله تازه‌ای شد و تیم ویژه‌ای از کارآگاهان اداره‌دهم پلیس‌آگاهی به دستور قاضی محمدجواد شفیعی، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران برای دستگیری متهم وارد عمل شدند.

بررسی‌های تیم جنایی نشان داد علی سارق سابقه‌داری بوده که چند روز قبل از حادثه هنگام سرقت موتورسیکلت دستگیر و صبح روز حادثه برای بازجویی به دادسرا منتقل می‌شود، اما هنگام برگشت از دادسرا برای فرار از دست سرباز وظیفه با چاقو او را به شهادت می‌رساند. مأموران پلیس در تحقیقات بعدی محل زندگی متهم را در شهر کرج شناسایی کردند و برای دستگیری وی به کرج رفتند، اما دریافتند متهم پس از حادثه محل زندگی‌اش را ترک کرده است.

در حالی که تحقیقات برای دستگیری قاتل فراری ادامه داشت مأموران پلیس ساعت ۹:۳۰ شامگاه شنبه نهم مرداد متهم را در نزدیکی یکی از پارک‌های شهر کرج که سوار بر موتورسیکلت سرقتی بود شناسایی و در یک تعقیب و گریز کوتاه وی را دستگیر کردند.

پرونده اتهامی این متهم بعد از اعتراف صریح او به قتل و طی روال قانونی برای رسیدگی به شعبه یازدهم دادگاه کیفری یک استن تهران ارجاع شد و متهم پای میز محاکمه رفت.

اولیای دم شهید مختوم نژاد : قاتل فرزندمان را قصاص کنید

در ابتدای جلسه رسیدگی پدر و مادر عبدالجبار در جایگاه قرار گرفتند.آنها ضمن درخواست قصاص برای قاتل فرزندشان خطاب به قاضی حشمتیان رئیس شعبه یازدهم دادگاه کیفری یک استان تهران گفتند:«داغ فرزندمان این قدر عمیق است که به دیه و بخشش فکر نمی کنیم.فقط قصاص قاتل فرزندمان را می خواهیم.»

سپس متهم به قتل در جایگاه دفاع قرار گرفت.قاضی خطاب به او گفت:«اتهام تو مباشرت در قتل عمدی سرباز مختوم نژاد است.اتهامت را قبول داری؟»

متهم گفت:«قبول دارم که ضربه های چاقو که به سرباز زدم موجب مرگ او شد اما من قصد کشتن او را نداشتم و فقط می خواستم خودم را از مهلکه خلاص کرده و فرار کنم.»

متهم در ادامه دفاعیات خود گفت:«سابقه سرقت موتورسیکلت دارم.اول همراه یکی از دوستانم در شهرستان تویسرکان همدان سرقت می کردم.اما اوایل سال 98 به تهران آمدم.اواخر سال ۹۸ در حالی که ۲۲ موتورسیکلت سرقت کرده‌بودم، دستگیر شدم و به زندان افتادم. در دادگاه به یک سال و نیم زندان و رد مال محکوم شدم تا اینکه خرداد ماه ۹۹ با گذاشتن وثیقه از زندان به مرخصی آمدم و دیگر بازنگشتم و فراری شدم. برای اینکه شناسایی و دستگیر نشوم دوباره راهی کرج شدم و در آنجا خانه‌ای اجاره کردم و دوباره تصمیم گرفتم سرقت کنم.شش‌روز قبل از حادثه به جلوی بیمارستان رفتم و یک موتورسیکلت هوندا سرقت کردم و بعد به خانه‌ام رفتم و آن را فروختم.دوباره دو روز بعد به همان محل رفتم و این بار یک موتور سیکلت آپاچی سرقت کردم تا اینکه روز سوم برای سومین سرقت به جلوی بیمارستان رفتم. آن روز من در حال باز کردن قفل موتور سیکلتی بودم که صاحب موتور سیکلت قبلی متوجه من شده بود. او چند روز قبل که موتور سیکلتش را سرقت کرده‌بودم فیلم دوربین‌های مداربسته بیمارستان را دیده بود و هنگام سرقت سوم مرا از روی هیکل و تیپم شناخته بود که به اداره پلیس زنگ می‌زند و درخواست کمک می‌کند. لحظاتی بعد من متوجه مأموران پلیس شدم که به سرعت فرار کردم، اما صاحب موتورسیکلت قبلی و دوستانش مرا تعقیب کردند و گرفتند و به شدت کتکم زدند به طوری که کتفم از جا در آمد. پس از این به بیمارستان منتقل شدم و پزشک بیمارستان کتفم را جا انداخت و بعد هم به کلانتری شهدا منتقل شدم که روز حادثه هنگام بازگشت از دادسرا این اتفاق افتاد.»

متهم در مورد روز حادثه گفت:«آن روز صبح سرباز وظیفه من و متهم دیگری را به دادسرای جشنواره منتقل کرد. قاضی، متهم اولی را آزاد کرد و برای من هم ۱۰۰ میلیون تومان وثیقه نوشت که به همراه سرباز به کلانتری برگشتیم. در نزدیکی کلانتری به سرباز گفتم که گرسنه‌ام و از او خواستم برای من ساندویچ فلافل بخرد که او قبول کرد و هر دو از تاکسی پیدا شدیم. او دستبند مرا از دستش باز کرد و و به دست خودم زد و کیسه‌ای که لوازم جرم من که چاقو هم داخل آن بود به دستم داد و سفارش ساندویچ داد. قرار بود ساندویچ بگیریم و به کلانتری ببریم و آنجا بخوریم. در حالی که او مشغول سفارش بود وسوسه شدم که فرار کنم به همین دلیل من از فرصت استفاده کردم و کلید پا بند را مخفیانه برداشتم و پابندم را باز کردم و چاقویم را از داخل کیسه برداشتم و داخل جیبم گذاشتم. وقتی ساندویچ را گرفتیم و به طرف کلانتری به راه افتادیم ناگهان شروع به دویدن کردم که سرباز وظیفه هم پشت سرم دوید و مدام دستور ایست می‌داد، اما من تصمیم خودم را گرفته‌بودم و به فرارم ادامه دادم تا اینکه او به من رسید و مرا گرفت و وقتی می‌خواست دستبند بزند چاقو را از جیبم بیرون آوردم و به او ضربه زدم.»

متهم در آخر گفت:«از کوچه‌ها خودم را به خیابانی رساندم و آنجا خودروی دربستی به مقصد خاتون‌آباد پاکدشت کرایه کردم. برای اینکه راننده به من شک نکند باند کتفم را باز کردم و روی دستبند کشیدم که فکر کند دستم زخمی شده است. در خاتون آباد قیچی آهن‌بری خریدم و دستبندم را بریدم و از آنجا دوباره راهی خانه‌ام در کرج شدم. می‌دانستم که مأموران خیلی زود رد مرا می‌زنند به همین خاطر موتور سیکلت سرقتی که در خانه داشتم سوار شدم و به داخل خیابان آمدم و در نهایت هم ساعت ۹:۳۰ شب شناسایی و دستگیر شدم.»

متهم در دفاع آخر گفت:«پشیمانم و عذاب وجدان دارم.من اهل خلاف نبودم.آشپز بودم و زندگی شرافتمندانه ای داشتم.یک دختر 8 ساله دارم.از وقتی همسرم من را رها کرد زندگی ام از هم پاشید.عشق به موتور سیکلت باعث شد پینشنهاد دوستم برای سرقت را قبول کنم.دیگر انگیزه ای برای شریف زندگی کردن نداشتم.فکرش را نمی کردم روزی از سرقت موتورسیکلت به یک سارق سریالی و بعد به قاتل تبدیل شوم.تقاضای عفو و بخشش دارم.»

قضات دادگاه بعد از شنیدن دفاعیات متهم و وکلای او برای صدور رای وارد شور شدند.

 

 

کدخبر: 761197 ویرایش خبر
لینک کپی شد
آیا این خبر مفید بود؟