به گزارش رکنا، «فاطمه» خانم از همان روزهای جوانی برای اینکه مجبور نشود دستش را جلوی کسی دراز کند و به قولی آبرودار زندگی کند، 38 سال سختی کار بهیاری در بیمارستان‌ها را به جان خریده بود تا مبادا همسر بیمار و دخترانش کم و کسری داشته باشند. اما هر چه بچه‌ها بزرگتر می‌شدند مشکلاتشان هم بیشتر می‌شد. دخترانش به سن ازدواج رسیده بودند. با خودش فکر می‌کرد اگر آنها سر و سامان بگیرند کمی به آرامش می‌رسد. غافل از اینکه کابوسی شوم در کمین زندگی‌اش بود.

اوایل سال 90 چند سالی از ازدواج دختر بزرگ «فاطمه» خانم می‌گذشت که برای دختر دومش خواستگار آمد و او را با هزاران امید و آرزو پای سفره عقد نشاند اما چند ماهی از این وصلت نگذشته بود که متوجه شد دختر جوانش با گرفتن دسته چکی از بانک بیش از 70 میلیون تومان چک بلامحل کشیده است. آن هم به خاطر شوهرش و بدهی‌های او. وقتی مادر متوجه موضوع شد دیگر کار از کار گذشته بود و سررسید چک‌ها یکی پس از دیگری می‌رسید و برگشت می‌خورد. داماد جوان آه در بساط نداشت و نمی‌توانست چک‌هایی را که همسرش به خاطر او کشیده بود پاس کند. او مبلغی پول نزول گرفته بود و خیلی هنر Art می‌کرد تنها اصل پول را می‌توانست جور کند اما سودش تمامی نداشت. طلبکار پولش را می‌خواست و تهدید می‌کرد اگر چک‌ها نقد نشود دختر جوان را به زندان Prison می‌اندازد. در گیر و دار همین کشمکش‌ها، یک روز زنگ خانه «فاطمه» خانم به صدا درآمد و دو مأمور زن و مرد پلیس Police به همراه طلبکار در چارچوب در ظاهر شدند. دختر جوان از ترس در یکی از کمدها چمباتمه زده بود و ریز ریز اشک می‌ریخت. «فاطمه» خانم هم فقط التماس می‌کرد و از مأموران می‌خواست به دخترش رحم کنند. آن روز با خوش شانسی آنها به خیر گذشت اما مرد طلبکار دست بردار نبود. مادر که تصور می‌کرد سال‌های بازنشستگی برایش آرامش بیاورد به هر دری می‌زد تا بتواند بدهی سنگین دخترش را جور کند اما حیف که نه درآمدش کفاف آن را می‌داد و نه جایی را می‌شناخت که بتواند از آنجا پول بگیرد.

دوست مهربان

یک روز که دوست قدیمی‌اش در خانه آنها بود پلیس بار دیگر به در خانه آمد و بازهم همان نمایش کابوس‌وار پیش چشم مادر نقش گرفت. «فاطمه» خانم مثل ابر بهار اشک می‌ریخت و رو به آسمان التماس می‌کرد. دوستش که شاهد این صحنه‌های رقت‌انگیز بود برای اینکه بتواند اندکی از تألمات این زن دردمند کم کند حاضر شد 30 میلیون تومان پس‌انداز سال‌های کارش را به او بدهد...«فاطمه» خانم سر از پا نمی‌شناخت. آن پول مانند گنجی برایش ارزشمند بود. بخشی از بدهی سنگین دخترش پرداخت شده بود اما هنوز سود پایان‌ناپذیر آن کمرشکن بود.زن میانسال مدیون دوستش شده و قول داده بود در کمترین زمان بدهی‌اش را تسویه کند. اما مشکلاتش آنقدر زیاد بود که نتوانست از پس هزینه‌ها برآید و مهلتش در چشم برهم زدنی به پایان رسید. دوست «فاطمه» خانم هم وضع مالی خوبی نداشت. چاله‌های زندگی‌اش زیاد بود ونمی‌توانست براحتی از آن پول چشم‌پوشی کند. او که بعد از چندین ماه مطمئن شده بود «فاطمه» خانم و خانواده‌اش توان پرداخت بدهی را ندارند راهی دادگاه شد تا بلکه پولش را از راه قانونی وصول کند. پس از کلی دوندگی حکم جلب «فاطمه» خانم صادر شد و مأمور کلانتری این بار برای بردن مادر، جلوی در خانه آمد. باز هم کابوس... باز هم عجز و لابه...پرونده این شکایت در شعبه 32 دادگاه شهید مدنی تهران تشکیل شد. اما زن طلبکار هنوز هم دلش نمی‌خواست دوستش به زندان بیفتد و برای وصول پولش با او راه می‌آمد. «فاطمه» خانم هم به هر کس می‌شناخت رو انداخت و سرانجام او را به صندوق پس‌اندازی معرفی کردند. مرد نیکوکاری 10 میلیون تومان برایش وام تهیه کرد و فرد دیگری هم 5 میلیون تومان به او داد و دوست قدیمی 15 میلیون تومان از طلب 30 میلیونی‌اش وصول شد.

«فاطمه» خانم درباره شرایط فعلی‌اش به خبرنگار جویندگان عاطفه «ایران» گفت: «من سال‌ها با آبرو زندگی کردم و اگر این مشکلات برای زندگی‌ام پیش نمی‌آمد به این وضعیت نمی‌افتادم. از همه آن سال‌هایی که کار کردم حداقل حقوق بازنشستگی را می‌گیرم. همسرم بیمار است و دخل و خرج‌مان با هم جور در نمی‌آید. این خانم - دوستم - در اوج ناراحتی به دادم رسید و همیشه ممنونش هستم. اما او نیز شرایطی بهتر از من ندارد و به این پول نیازمند است.»این زن که بغض راه گلویش را بسته بود و به سختی کلمات را به زبان می‌آورد، ادامه داد: «پرونده ما در شعبه 32 دادگاه مدنی باز است و تا اول مرداد اگر نتوانم 15 میلیون باقیمانده بدهی را جورکنم حکم جلبم دوباره به جریان می‌افتد. این خانم آنقدر لطف داشته که به من گفته در صورت وصول طلبش از جریمه 12 میلیونی آن گذشت می‌کند اما من آهی در بساط ندارم که بخواهم اصل پول او را هم بدهم. من فقط نگران آبرویم هستم. سال‌ها با سیلی صورتم را سرخ نگه داشتم. اگر کسی پیدا شود و این بدهی را بدهد و مرا از زندان نجات دهد من پول را به مرور برمی‌گردانم. اصلاً در حضور قاضی Judge پول را به طلبکار پرداخت کنند و سفته‌ام را آزاد کنند. تمام توانم را می‌گذارم که این پول را برگردانم. فقط شما را به خدا نگذارید آبرویم بریزد...» نیکوکارانی که قصد یاری به این مادر دردمند را دارند می‌توانند با گروه جویندگان عاطفه به شماره تماس 88500100-021 تماس بگیرند.

زهره صفاری

اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:

وحشت مسافران در فرود اضطراری هواپیما / 11 خارجی زخمی شدند + تصاویر

زمان واریز یارانه تیر 97 مشخص شد

فوتبالیست مُرده در بازی گل زد و بعد دفن شد + تصویر

مهران و معصومه در پارک خلوت کرده بودند که پلیس سر رسید + عکس

این مرد را می شناسید !؟ / او را معرفی کنید + عکس

مسؤولیت مستند مائده رقصنده را هیچ کس گردن نگرفت / معاون مطبوعاتی وزیر فرهنگ و ارشاد چه گفت !؟

آزار و اذیت 3 زن داعشی به صورت گروهی توسط طالبانی ها

اردشیر با مبینا ازدواج کرد اما پدر بچه اش جمال بود!

میترا 2 شناسنامه داشت که اسم 4 شوهر داخلش بود! / شوهر پنجم تاب نیاورد!

جوان 20 ساله در مزخرفترین خودکشی + تصاویر

تفریح این مرد شلیک به سگ هاست ! / او را پیدا کنید ! + تصویر دردناک

تجاوز جوان افغان به مینا 22 ساله / او فرار کرده بود

مرگ مرموز دختر ناشناش در آغوش جوان مشهدی داخل آسانسور

تجاوز مرد میهمان به پسر 10 ساله دوست!

کدخبر: 397845 ویرایش خبر
لینک کپی شد
آیا این خبر مفید بود؟