ترک کردم ولی زمانی که دیر شد و زن مهربانم مرا ترک کرد

چند وقت است که در کمپ به سر می بری و چه موادی مصرف می کردی؟

سه ماه است که به خاطر تکدی گری، مصرف هروئین و قرص های روان گردان در این مکان هستم.

شغل ات چه بود و چرا به سمت مواد رفتی؟

آرایشگر ماهری بودم و چند شاگرد داشتم. به خاطر رفیق بازی به سمت مواد رفتم و درهای خوشبختی را به روی خودم بستم.

پدر و مادرت کجا هستند، آیا ازدواج کرده ای؟ کمی از ماجرای زندگی ات تعریف کن.

پدرم، مادرم را به خاطر اعتیادش طلاق داد. مادرم آرایشگر بود و او هم مثل من با دوستانش داخل آرایشگاه مواد مصرف می کرد و کار به جایی رسید که حتی حبوبات خانه را برای خرید مواد می فروخت و پدرم وقتی فهمید او را طلاق داد. بعد از گرفتن دیپلم به کلاس آرایشگری رفتم و به خاطر استعداد زیادم در مدت کوتاهی آرایشگر ماهری شدم و برای خودم یک مغازه باز و در کارم خیلی پیشرفت کردم. بعد از مدتی کافی شاپ باز کردم. درآمدم هر روز بیشتر می شد و بعد از ازدواج با چند نفر از مشتریانم رفت و آمد خانوادگی کردم، دورهمی هایی که عاقبت سیاهی داشت. اوایل از مصرف الکل آغاز شد و در نهایت به هروئین و قرص های روان گردان کشیده شد. چون همسرم مخالف سرسخت مواد بود برای همین دور از چشم او یک خانه مجردی گرفتم و با دوستان قمار بازم روزی چند ساعت و حتی شب ها مواد مصرف می کردیم.

مدام پای بساط مواد بودم و دیگر مثل سابق به آرایشگاه نمی رفتم و رفته رفته از تعداد مشتری هایم کم شد. چون درآمد گذشته ام عالی بود باید آن را جبران می کردم تا همسرم به ماجرا شک نمی کرد. به خاطر این کار به سراغ پول بهره ای رفتم و آن را به همسرم دادم تا مثل سابق همه چیز رو به روال باشد اما طولی نکشید که سود پول نزول سر به فلک کشید و کمرم زیر بدهی ها خم و حسابم خالی شد.

طلبکارها یکی یکی آفتابی شدند و یقه من را گرفتند و شروع به فروش اموالم کردم. همسرم زمانی متوجه ماجرا شد که فقط لباس تنم برایم باقی مانده بود و حتی شب تحویل سال پولی برای خرید لوازم مورد نیاز سفره هفت سین نداشتم.

مجبور شدم مغازه را واگذار کنم و به تهران رفتم. قرار شد بعد از شش ماه که اوضاع بهترشد به خانه برگردم اما شاگرد مغازه ام به خاطر شرایطم به من رو دست زد و پول مغازه را بالا کشید. بعد از این اتفاق همسرم را راضی کردم که به تهران بیاید و چند سالی در آن جا زندگی کردیم. دوباره در یک آرایشگاه مشغول به کار شدم و بعد از دو سال کار سخت درآمدم زیاد شد و یک خانه اعیانی اجاره کردم و پول اکثر طلبکارها را دادم.

همسرم به من اجازه داد به صورت کنترل شده در خانه مواد مصرف کنم.

اما دوباره رفت و آمد خانوادگی با چند نفر، کار دستم داد و این بار در دام مواد صنعتی افتادم.نزدیک تحویل سال بود، حتی کرایه برگشت به خانه را نداشتم و برای همین زمانی که با یک دربستی جلوی درخانه رفتم به دروغ به همسرم گفتم چون همه پول هایم تراول است و پول خرد ندارم کرایه ماشین را حساب کند.

بعد از این ماجرا همسرم موضوع را فهمید و جار و جنجال به راه انداخت و درخواست طلاق داد. روزی که قرار بود خطبه طلاق جاری شود از همسرم خواستم به من یک فرصت دیگر بدهد تا دوباره خودم را پیدا و اعتیادم را ترک کنم. خوشبختانه او قبول کرد. بعد از گرفتن مهلت به کمپ رفتم و دوباره با پاکی سر زندگی ام حاضر شدم.

چطور شد که پای قولت نماندی و دوباره راه کج را انتخاب کردی؟

بعد از این که از کمپ بیرون آمدم همسرم طلاهایش را فروخت و از من خواست دوباره آرایشگاه ام را راه بیندازم.

طلب های دو نفر از طلبکارهایم باقی مانده بود که قرار شد به طور قسطی طلب شان را بدهم. سه ماه از پاک شدنم گذشت تا این که روزی پدر خانمم به خاطر طلب اش به مغازه ام آمد و جلوی مشتری هایم من را سکه یک پول کرد و با ایجاد درگیری مغازه ام را به هم ریخت. با عصبانیت به خانه برگشتم و همسرم هم از این اتفاق ناراحت بود.

به خاطر روحیه بدی که داشتم به سراغ ساقی رفتم و دوباره مصرف مواد را شروع کردم. این بار هر چقدر به همسرم التماس کردم که من را ببخشد اما فایده ای نداشت و به خاطر سابقه و بدعهدی های پی درپی ام درنگ نکرد و طلاقش را گرفت و با تنها فرزندم به خانه پدرش رفت.

گفتی سابقه تکدی گری و کارتن خوابی داشتی، دلیل آن چه بود؟

بله. من که روزگاری برای خودم کسی بودم و چندین شاگرد داشتم به روزی افتادم که برای چند ریال دست جلوی مردم دراز می کردم و شب ها در خرابه ها و جوی های آب می خوابیدم. بعد از این که همسرم طلاق گرفت انگار روحم از بدنم جدا شد و با جمع کردن مغازه ام مثل جنازه متحرک در کوچه و خیابان آواره شدم. به خاطر بی پناهی به دایی ام که مواد فروش و سارق بود پناه بردم و در یک خرابه که سقف و دیوارش با گونی و لوازم مستعمل پوشیده شده بود زندگی می کردم.

چه شد که سر از کمپ درآوردی؟

روزی یکی از دوستانم من را با وضعیت اسفناک دید و از من خواست که به کمپ بیایم وگفت تمام هزینه ها را می دهد. الان چند ماه است که به دور از هر گونه آلودگی زندگی ام را سپری می کنم. هر وقت یاد روز آخر جدایی از همسرم می افتم اشک از چشمانم جاری می شود. ما به سختی به هم رسیده بودیم.

اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:

لحظه کتک خوردن مرد عراقی که مزاحم زنان آبادانی شد!+تصویر

سنگسار یک مرد شیطان صفت + عکس

اعتراف وحشتناک دست راست ابوبکر بغدادی! + عکس

شوخی عجیب با دست و پاهای قطع شده انسان در وسط بزرگراه !+ عکس 16+

بلایی هولناکی که بر سر سوسن در شب تولدش آمد+ عکس

گفتگو با جوان تهرانی که به پدر، مادر و برادرش تیر خلاص زد

حل پرونده های جنایی با نگاه «شرلوک هولمز» ایرانی + عکس

رفتار خصوصی دختر و پسر دانشجو روی مانیتورهای قطار مشهد پخش شد! / مسافری که آبروی آنان را برد

نگرانی های زنان اعدامی زندان نسوان / شوهرم طلاقم داد و بچه هایم پروشگاهی شدند!

اعدام در ملاء عام برای قاتل شیطان صفت دانش آموز 10 ساله مشهدی + عکس

دختر آرایشگر از پدرم حق سکوت می گرفت / قتانه را دزدیم و آزارش دادم! + عکس

تجاوز وحشتناک به دختر زائر در مشهد /  خبرنگار جنایی گزارش داد

بستن صفحه اینستاگرامی با 2 میلیون عضو بی اخلاق در ایران

راز کثیف دختر دانشجوی بی حیا لو رفت +عکس

مهین زن مازندرانی با جن ها زندگی می کرد!

وقتی زنم در خانه تنها بود داریوش پسر عمویش به سراغش رفته بود! + عکس

دردسر ازدواج زن مشهور 40 ساله با جوان 29 ساله / داماد پایبند نماند! + عکس

 

کدخبر: 391763 ویرایش خبر
لینک کپی شد
آیا این خبر مفید بود؟