مینا دختری 14ساله هستم و یک خواهر بزرگتر دارم و از لحاظ اقتصادی در حد ضعیف جامعه هستیم، از وقتی متوجه شدم خانواده ام با هم درگیری داشتند. پدرم معتاد Addicted بود و مادرم برای اینکه مخارج زندگی را پرداخت کند مجبور بود به نظافت خانه های دیگران بپردازد.

نگرانی مادرم این بود که آبرویش پیش فامیل و اطرافیان نرود ولی پدرم اصلا این موضوع برایش مهم نبود، هروقت که مادرم به پدرم پول نمی داد که برای خودش مواد تهیه کند مادرم را تا حد مرگ کتک می زد و من و خواهرم شاهد این رفتارها از طرف پدرم بودیم.

به هر طریقی بود زندگی ما سپری شد تا اینکه من با پسری به نام مهرشاد آشنا شدم و آشنایی من و مهر شاد از طریق یکی از همکلاسی هایم بود. چون می دانست من خیلی تنها هستم به من گفت: با مهرشاد تلفنی حرف بزن از آنجایی که من گوشی تلفن همراه نداشتم، دفعات اول با گوشی دوستم با مهرشاد حرف زدم که بعد چند مدت مهرشاد برای تولدم یک سیم کارت و گوشی هدیه گرفت تا راحت تر با هم در ارتباط باشیم.

هر روز که می گذشت من بیشتر به مهرشاد علاقمند می شدم و ارتباط من و مهرشاد بیشترشد تا اینکه یک روز مهرشاد به من گفت: می خوام امروز حضوری ببینمت؛ گفتم: باشه در راه مدرسه می بینمت. ولی مهرشاد گفت: می خواهم امروز حضوری باهات در مورد یک موضوع مهمی حرف بزنم وخونه برادرم کسی نیست، بهترین فرصت است که بتونیم دوتایی حرف هامون در مورد آینده بزنیم. اولش من مقاومت کردم وگفتم من نمی توانم بیام ولی مهرشاد به من گفت: اگر من رو دوست داری و بهم اعتماد داری میای و اگر نیایی یعنی به من اعتماد نداری و برات اصلا ارزش ندارم.

از این حرف مهرشاد خیلی ناراحت شدم و اصلا دلم نمی خواست که مهرشاد از من ناراحت بشه و قبول کردم و با مهرشاد قرارگذاشتم. مهرشاد به دنبال من آمد و مرا به منزل برادرش برد وقتی وارد منزل برادرش شدیم هیچ کس نبود و مهرشاد با من حرف زد تا اینکه صدایی شنیدم و ازش پرسیدم این صدای چی بود، مهرشاد گفت: نگران نباش صدای همسایه هاست و بعد ازآن مرا به اتاق خواب برد و به من گفت: آنجا برویم حرف بزنیم صدا بیرون نرود ولی متاسفانه مهرشاد به زور ...

و بعد از چند دقیقه متوجه شدم 2تا پسر دیگر در اتاق خواب هستند وآنها هم ازمن فیلم گرفتند.

و مهرشاد اصلا مانع کار آنها نشد و مرا تهدید کردند که هر وقت بهت گفتیم باید بیایی وگرنه فیلمت را پخش می کنیم. من با اوضاع جسمی و روحی خیلی سخت به خانه برگشتم. چند روز بعد مجددا مهرشاد بامن تماس گرفت و مرا تهدید کرد که اگر نیایی فیلمت را پخش می کنم و من گوشی را خاموش و جواب تلفن های مهرشاد را ندادم.

ولی مهرشاد دست بردار نبود ودر راه رفت وآمدم به مدرسه مزاحمم می شد، تا اینکه یک روز مشاور کلانتری به مدرسه ما برای سخنرانی درخصوص آسیب های اجتماعی آمد و بعد از پایان حرف های مشاور احساس کردم می توانم این موضوع را با وی مطرح کنم، خوشبختانه این موضوع را با مشاور کلانتری مطرح کردم و با اقدامات انجام شده توسط پلیس Police مهرشاد و دوستانش دستگیر شدند.

سخن کارشناس

سیر بروز مشکل

مشکل از 3ماه پیش شروع وتاکنون ادامه داشته و ازعوامل موثرآن ترس مینا بوده است.

آمادگی برای ارتکاب جرم

با توجه به کمبود محبت مینا ازطرف والدین و اعتماد بی جا به جنس مخالف اگر این دو مشکل حل نشود، احتمال فرار Escape ازمنزل و ارتباط باجنس مخالف وجود دارد.

راهکارهای حل مسئله

آرام سازی مینا، ارجاع به مراکز قضایی جهت ارائه راهکارهای قضایی مرتبط بامسئله، آموزش مهارت های زندگی درقالب جلسات پی درپی با هدف توانمندسازی مینا و والدین، پیگیری روند پرونده قضائی.

نتیجه اقدامات

با پدر و مادر مینا تماس گرفته شد جهت وضعیت روحی و روانی او با هماهنگی مقام قضایی و همکاران مهرشاد و دوستانش دستگیر و به عمل ناپسند خود اعتراف کردند و همگی پس از انجام اقدامات قضائی راهی زندان Prison شدند و مینا جهت انجام جلسات مشاوره به کارشناسان مجرب روانشناسی معرفی شد و پدر و مادر وی نیز برای مشاوره خانواده و یادگیری مهارت های زندگی به کارشناسان مربوطه معرفی گردیند.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

کدخبر: 360711 ویرایش خبر
لینک کپی شد
آیا این خبر مفید بود؟