دل زهرا خانم مثل سیر و سرکه می جوشید. او موضوع را به مادر شوهرش اطلاع داد. سر ظهر بود که مادر و خواهر شوهر زهرا خانم به خانه اش آمدند. پیرزن حرف هایی می زد که ترس و وحشت به جان عروسش می انداخت.پیرزن در حالی که صدای تلیک تلیک مهره های تسبیح دانه خرما در دستش سکوت را می شکست. از قصه ای گفت که سال ها قبل و در دوران جوانی از مادربزرگ خدابیامرزش شنیده و در آن جن ها زن جوانی را هنگام زایمان ربوده و این زن و بچه تازه متولد شده اش را به قتل Murder می رسانند. اگر چه خواهر شوهر زهرا خانم با چشم غره به مادرش سعی می کرد وانمود کند این حرف ها خرافه و قصه های دروغی است که قدیمی ها از سر بیکاری به هم بافته اند. اما اتفاق هایی افتاد که خود او (محبوبه) هم شک کرده بود انگار وضعیت عادی نیست. آخرین اتفاق مرموز، روشن شدن لامپ های خانه زهرا خانم بود. زن جوان در حالی که شوهرش بالاخره تلفن زد و می گفت تا نیم ساعت دیگر بر می گردد از جا برخاست شام را آماده کند اما لامپ ها دوباره خاموش شدند و تاریکی محض خانه را فراگرفت.

واما ادامه ماجرا:

زن جوان با خاموش شدن لامپ های خانه به عقب برگشت و کنار مادر و خواهر شوهرش نشست. او به نور شمع وسط اتاق خیره شده بود که ناگهان مادر شوهرش گفت: عروس گلم امروز از پسرت غافل مانده ای و الان او بدون آن که چیزی بخورد خوابیده است. زهرا خانم نگاهش را تیز کرد و صدا زد: مهران جان، پسرم، خوابیدی؟

زن جوان جوابی نشنید و گفت: از بس این بچه صبح تا شب سگ دو می زند وقتی به خانه می رسد تا سرش را روی بالشت می گذارد خوابش می برد و این کار هرشب او است. در این لحظه مادربزرگ برآشفته شد و گفت:یعنی چه که هر شب بچه بدون شام می خوابد. من هم سن تو که بودم چهار بچه داشتم و تازه شب ها هم در باغ کار می کردم و ظهر روز بعد هم یک تنور نان می پختم. پیرزن آهی کشید و افزود:واقعا شما زن های این دوره زمانه تنبل و تن پرور شده اید و دل به زندگی نمی دهید. زهرا خانم که از شنیدن این حرف ها شاکی شده بود نگاهی به محبوبه (خواهرشوهرش) کرد و گفت:شانس ندارید دیگر ، عروس زبرو زرنگ گیرتان نیامده و زندگی پسرتان هم به همین خاطر بی رونق است. بگومگوهای عروس و مادر شوهر در تاریکی شب داشت بالا می گرفت که محبوبه وارد معرکه شد و گفت:شما دو نفر هم وقت پیدا کرده اید و الان موقع این حرف هاست؟

زهرا خانم که دل پردردی داشت گفت:مادرجان از روز اول هم راضی به ازدواج ما نبود و فکر می کنم دختر دیگری را برای آقا محمد زیر نظر داشت. اما قسمت نبود به آرزویش برسد و عروس شایسته ای پیدا کند. پیرزن که احساس می کرد با حرف های عروسش خرد شده است گفت:من دوست نداشتم یا خواهر بزرگ تو و زن داداشت که انگار از خمره عسل آنها را بیرون آورده اند و از همان روز جشن پاتختی مدام مزه می ریختند و متلک بار ما می کردند. البته من همانجا از جلوی شان در آمدم و طوری جواب شان را دادم که باچشم گریان از خانه پسرم بیرون زدند و...

حرف های پیرزن تمام نشده بود که زهرا خانم در حالی که با دستانش ریشه های کنار فرش را درست می کرد گفت:بله این کار شما و توهینی که در اولین روز زندگی ام به خانواده من کردید هیچ وقت از ذهنم پاک نمی شود و اگر می دانستم چنین رفتاری با خواهر و همسر برادرم خواهید داشت لال می شدم و سر سفره عقد بله نمی گفتم.

پیرزن با شنیدن حرف های تند شوهرش تسبیح خود را تند تند می چرخاند و حرکاتش نشان می داد آتشی شده است. صدایش را صاف کرد و گفت:الان هم دیر نشده دختر آقا برات. هر موقع اراده کنی به پسرم می گویم طلاقت را بدهد و تو را از این زندگی و از دست ما راحت کند.

محبوبه که دستهایش را زیر چانه اش گره زده بود و شاهد جرو بحث مسخره مادر پیر و همسر برادرش بود صدایش را بلند کرد و گفت:ای بابا، در این وضعیت با این تاریکی خانه، هردوی شما انگار دیوانه شده اید. نکند به قول مادر ،جن ها آمده اند تا شما را دعوا بیندازند. به جای این حرف ها و دعواهای قدیمی به فکر پیدا کردن یک شمع باشید که تا چند دقیقه دیگر این شمع آب می شود و در تاریکی می مانیم. او خودش را جلو کشید و دست گردن همسر برادرش انداخت ،صورت زهرا خانم را بوسید و گفت:ما دنیا را می گشتیم چنین عروس خوب و صاف و ساده ای پیدا نمی کردیم. مادرم هم تو را خیلی دوست دارد. شاید باور نکنی زهرا جان ،هرموقع غذای خوبی درست می کند و یا داداش و خواهرانم به خانه می آیند جای شما را خالی می کند و به یادتان است. نمی دانم چرا گاهی بین شما این حرف های کهنه و قدیمی رد و بدل می شود و ناراحتی به وجود می آورد. زهرا خانم با شنیدن حرف های محبوبه، دست های مادر شوهرش را گرفت و گفت: به خدا من هم حاج خانم را خیلی دوست دارم. اگر چند روز مادر جان را نبینم دلم برایش تنگ می شود. هرموقع مشکلی دارم از او می خواهم که برایم دعا کند چون می دانم دلش پاک است و دعایش مستجاب می شود. پیرزن خودش را جابجا کرد و گفت:تو هم دختر خیلی خوبی هستی، مادر و پدر و خواهرت هم آدم های خیلی خوبی هستند. صاف ،ساده ،بی ریا... زهرا خانم حرف مادر شوهرش را قطع کرد و گفت:خواهش می کنم خوبی از خودتان است. اگر خوب نبودید که من چند شب قبل یک خواب خوب برایتان نمی دیدم و....  محبوبه بار دیگر وارد معرکه تعریف و تمجیدهای عروس و مادر شوهر شد و گفت:دست بردارید دیگر، نه به آن شوری شور و نه به این بی نمکی. چرا این قدر تعارف تیکه پاره می کنید. هردوی تان خوب و نازنین هستید. صحبت های محبوبه تمام نشده بود که شعله کم سوی شمع فروکش کرد و خاموشی فضای اتاق را یک دست کرد. آنها مانده بودند چکار کنند که صدایی وحشتناک که از حیاط آمد رشته افکارشان را پاره کرد.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

نویسنده: طوبی ساقی

ماجرای دنباله دار حمله جن ها به خانه زن همسایه که باردار بود - قسمت اول

ماجرای دنباله دار حمله جن ها به خانه زن همسایه که باردار بود - قسمت دوم

ماجرای دنباله دار حمله جن ها به خانه زن همسایه که باردار بود- قسمت سوم

ماجرای دنباله دار حمله جن ها به خانه زن همسایه که باردار بود - قسمت چهارم

ماجرای دنباله دار حمله جن ها به خانه زن همسایه که باردار بود- قسمت پنجم

ماجرای دنباله دار حمله جن ها به خانه زن همسایه که باردار بود - قسمت ششم

ماجرای دنباله دار حمله جن ها به خانه زن همسایه که باردار بود - قسمت هفتم 

ماجرای دنباله دار حمله جن ها به خانه زن همسایه که باردار بود - قسمت نهم (پایانی)

اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:

2 روز بعداز ازدواج با اکرم فهمیدم او با دوست صمیمی ام ارتباط شیطانی دارد و ..! + عکس

صدای انفجار شدید در کرمانشاه / هنوز علت آن مشخص نیست!

دختر 40 ساله عاشق یک زن شده بود اما خودش این را نمی دانست تا اینکه..! + عکس

امیر عکس بدنم را خواست و بعد مرا ..! / شیرین با دختر 15 ساله اصفهانی چه کرد؟

مرگ تلخ خانم رزیدنت دانشگاه علوم پزشکی مازندران

آخرین عکس از تنها زوج حاضر در نفتکش سانچی / فقط 3 ماه از نامزدیشان می گذشت + فیلم و عکس

فرود وحشتناک هواپیمای مسافربری در ساحل دریا/با مهارت خلبان صورت گرفت +تصاویر باورنکردنی

آخرین سلفی دانشجویان در نفتکش سانچی +عکس

زنی امروزصبح در فردیس قصد خودکشی داشت + تصاویر نجات این زن

فیلم لحظه غرق شدن نفتکش ایرانی + عکس

اولین فیلم از انفجار وحشتناک صبح امروز و محاصره نفتکش ایرانی در آتش+ تصاویر

فوری / عکس وحشتناک از انفجار امروز نفتکش / احتمال مرگ ملوانان ایرانی زیاد است+ تصاویر

قتل زن 25 ساله پولدار در مهمانی شبانه بندر کیاشهر + عکس

شمع که خاموش شد صدای وحشتناکی از حیاط آمد و عروس باردار ..!

اعتراف عجیب راننده شیطان صفت پس از آزار دختر جوان تهرانی

بهار نوعروس 30 روزه زندانی شد!

وقتی شوهرم مهمان جوانش که یک زن بود را معرفی کرد، خشکم زد!

راز شوم نوعروس در خانه مادرشوهرش لو رفت / وقتی به مهمانی های شبانه می رفتم ..!

 

کدخبر: 346759 ویرایش خبر
لینک کپی شد
آیا این خبر مفید بود؟