زن ۳۲ساله ای در سومین بارداری اش خیلی سنگین شده و حال و روزش به هم ریخته بود. گاهی فکر می کرد به پایان زندگی نزدیک شده است و مرتب شوهرش را صدا می زد و زیر لب وصیت می کرد که بعد از مرگ اش چکار کنند.

گاهی نیز ویارش به غذا و میوه ای خاص می افتاد و بعد از آن که شوهرش با موتورسیکلت گوجه ای رنگ می رفت و خوراکی دلخواه او را می خرید  نمی توانست چیزی بخورد و بدو بیراه می گفت. بالاخره ۹ ماه انتظار به سر آمد. ساعت ۱۰صبح یک روز گرم تابستانی درد زایمان به سراغ انیس خانم آمد. گوشی را برداشت هرچه به مغازه شوهرش زنگ زد کسی جوابگو نبود. از پسربزرگش سعید خواست برود و زن همسایه را خبر کند. زن همسایه هم آمد. زهرا خانم دستپاچه شده بود. او دوان دوان خودش را تا مغازه شوهرش که سر کوچه بود رساند تا با ماشین شان انیس خانم را به بیمارستان برسانند. اما از شانس بد، مغازه شوهرش بسته بود. زهرا خانم می گفت که یعنی ممکن است شوهرم کجا رفته باشد، او که بدون اطلاع من مغازه را تعطیل نمی کرد. زن همسایه دوان دوان برگشت و به سراغ انیس خانم رفت. حالش اصلا خوب نبود. سعید و حامد هم بالای سرش ایستاده بودند و گریه می کردند. زهرا خانم دوباره از خانه بیرون زد. او بادیدن ماشین سیمرغ سبز چمنی آقا رجب که یکی از همسایه هایشان بود نفس عمیقی کشید و با عجله خودش را به خانه آنها رساند. انگشتش را روی شاسی زنگ بلبلی گذاشته بود و یک ریز زنگ می زد وبا دست دیگرش هم به در می کوبید. خانم آقا رجب با تعجب در را باز کرد و پرسید که اتفاقی افتاده چرا این قدر پریشان و به هم ریخته ای ؟ زهرا خانم که نفس نفس می زد گفت: انیس، وقت زایمانش رسیده به آقا رجب بگو بیاید و او را به بیمارستان برسانیم.
زن آقا رجب گفت: شوهرم همین امروز صبح با مینی بوس رفت روستا و کلید ماشین را هم با خودش برد. او و زهرا خانم به طرف خانه انیس به راه افتادند. در شهر آنها اثری تاکسی تلفنی نبود. زن آقا رجب گفت: من کمر درد دارم دخترم، تو برو سر خیابان یک تاکسی بگیر و بیا. من هم می روم کنار انیس ! زهرا خانم با شنیدن این پیشنهاد پاهایش را در دمپایی پلاستیکی آبی رنگش جلو برد. چادر رنگی اش را دور کمرش پیچید و به سمت سر خیابان دوید. هفت یا هشت دقیقه ای طول کشید تا زهرا خانم با تاکسی برگردد. پیکان نارنجی جلوی در خانه انیس خانم توقف کرد. در باز بود. او با عجله به داخل خانه دوید. نفس نفس زنان انیس و طاهره خانم، زن آقا رجب را صدا می زد. اما هیچ کس در خانه نبود. زهرا خانم همه اتاق ها و حتی داخل حمام و توالت را هم نگاه کرد. اثری از انیس خانم و بچه هایش نبود. وحشت کرده بود. با عجله از خانه بیرون آمد. کلاغ هم در کوچه پر نمی زد.
او از غیب شدن انیس و طاهره خانم و حامد و سعید شوکه بود. نمی دانست چه کار کند. دوباره به داخل خانه انیس خانم برگشت. کفش های او جلوی در و چند تکه از لباس هایش وسط اتاق افتاده بودند. زهرا خانم از خانه بیرون آمد. یک بار دیگر تا جلوی در خانه آقا رجب رفت و زنگ زد. دختر وسطی آقا رجب که تازه عقد پسر خاله اش شده بود در را باز کرد. زهرا خانم گفت: طاهره خانم هستند. دختر آقا رجب گفت: راستش من چند دقیقه قبل آمده ام. لباس های مادرم وسط اتاق افتاده و در کمد باز و وسایل آن به هم ریخته بود. حتی داخل اتاق پذیرایی هم که رفتم وسایل داخل کمد آهنی به هم ریخته بود. راستش را بخواهید دلواپس شدم و نمی دانم کجا رفته و چه اتفاقی افتاده است. انگار جن به خانه مان حمله کرده و... . زهرا خانم با شنیدن این حر ف ها حسابی دلواپس شده بود. خداحافظی کرد و به خانه اش رفت. قابلمه را آب کرد و چند سیب زمینی داخل آن انداخت. قابلمه را روی اجاق گاز گذاشت و شعله را کم کرد. او تا ساعت ۳بعد از ظهر چند بار دیگر به خانه انیس خانم و همچنین خانه آقا رجب سرزد. اما از هیچ کدام شان خبری نبود. شوهرش هم برای نهار به خانه نیامده و تلفن مغازه را هم جواب نمی داد. زهرا خانم در سرّ این کار مانده بود و با خودش می گفت این چه روز گندی است و نکند واقعا جن ها سر زن بیچاره موقع زایمان بلایی آورده اند.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

نویسنده: طوبی ساقی

ماجرای دنباله دار حمله جن ها به خانه زن همسایه که باردار بود - قسمت دوم

ماجرای دنباله دار حمله جن ها به خانه زن همسایه که باردار بود- قسمت سوم

ماجرای دنباله دار حمله جن ها به خانه زن همسایه که باردار بود - قسمت چهارم

ماجرای دنباله دار حمله جن ها به خانه زن همسایه که باردار بود- قسمت پنجم

ماجرای دنباله دار حمله جن ها به خانه زن همسایه که باردار بود - قسمت ششم

ماجرای دنباله دار حمله جن ها به خانه زن همسایه که باردار بود - قسمت هفتم 

ماجرای دنباله دار حمله جن ها به خانه زن همسایه که باردار بود - قسمت هشتم 

ماجرای دنباله دار حمله جن ها به خانه زن همسایه که باردار بود - قسمت نهم (پایانی)

اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:

مرد 50 ساله ناچار شد دختر 16 ساله تهرانی را صیغه کند!

حمله جن ها به خانه زن همسایه که باردار بود!

سرنوشت شوم نفیسه بعد از شستن لباس هایش

مرگ دختر ماجراجو در آخرین سلفی+عکس

آزار 125 دختر ورزشکار توسط پزشک تیم ژیمناستیک +عکس

عکس ناصر محمد خانی و زن سومش را ببیند / 2 زن سابق ناصر کشته و اعدام شدند + عکس

شیرین ترین معجزه مادر شوهر برای عروس باردارش در زلزله کرمانشاه +عکس

رامین شوهر تبهکارم با چاقو هر شب یک زخم به بدنم می اندازد!

این دو تبهکار فراری را می شناسید؟ آنها هر سال به یک طلافروشی یا بانک در تهران دستبرد می زنند + فیلم و عکس

تجاوز به 8 زن در تهران / گفتگو با متجاوز 24 ساله / ماشین را به دیوار می چسباندم و ..! + فیلم و عکس

دختر 16 ساله مرد شیطان صفت را در خلوتگاه کشت +عکس

تبهکاران قلب این مرد را زنده زنده از بدنش جدا کردند + عکس

ماجرای درگیری معمایی مرد همسایه با دو پسر عمو در شب عروسی + عکس

مردی که ۲ روز با جسد همسرش در خیابان های مشهد می چرخید تا اینکه..!

کدخبر: 330713 ویرایش خبر
لینک کپی شد
آیا این خبر مفید بود؟