به گزارش رکنا, سمانه زن ۲۶ساله ای است که در سن ۱۶سالگی با هزار امید و رویاهایی زیبا تن به ازدواج فامیلی داد. پدرش می گفت فامیل اگر پوست و گوشت همدیگر را بجود استخوان هم را دور نمی ریزد و... سمیرا آن موقع دختری نوجوان بود و فقط ذوق و شوق داشت لباس تور سفید به تن کند و به خانه بخت برود. در روستای محل زندگی آنها هر خانواده ای که دخترش را در سنین نوجوانی راهی خانه شوهر می کرد سرش را بالا می گرفت و با غرور راه می رفت.  حاصل ازدواج سمیرا وشوهرش دو کودک هشت و پنج ساله است. زن جوان می گوید: شوهرم از روز اول بدخلق و بددهن بود.  دنبال خلاف و رفیق بازی می رفت و من خیلی نگرانش بودم. مادرو خواهرم گفتند هر چه زودهر بچه دار بشوی بهتر است. باردار شدم.  پسرم را به دنیا آوردم.  من مادر شدم ولی شوهرم پدر نشد. او هنوز در افکار احمقانه اش سیر می کرد و حاضر نبود دوستانش را با دنیایی که برای خودش ساخته بود عوض کند. سمیرا در دایره اجتماعی کلانتری ۳۰مشهد افزود:بچه دومم را ناخواسته باردار شدم. به خودم امید می دادم  که شاید با تولد دخترمان شریک بی وفای زندگی ام تغییر کند.  اما فایده ای نداشت.  او روز به روز گرفتارتر شد ویک روز خبر آوردند به عنوان اراذل و اوباش دستگیرش کرده اند.  چون خلافش سنگین بود به زندان رفت.  من مجبور بودم کار کنم و چرخ زندگی را بچرخانم.  زن جوان افزود:مدتی از حبس او می گذرد.  خانواده اش که خیلی لی لی به لالایش می گذارند سند گذاشتند تا برایش چند روزی مرخصی بگیرند. از زندان که بیرون آمد به سراغ دوستان خلافکارش رفت. نگران بودم و قسمش دادم که دست از دوستان خلاف بردارد. عصبی شد و کتکم زد.  موضوع را به مادرش اطلاع دادم.  او هم کاسه داغ تر از آش شد و گفت :تو عروس مناسبی برای ما نبودی  و به محض آن که دختر خوبی پیدا کنیم زن دیگری برایش می گیریم. با شنیدن این حرف دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم.  بچه هایم را برداشتم و از خانه ای که درو دیوارش برایم جهنم است بیرون زدم.  قبل از آن که به خانه پدرم بروم به کلانتری آمدم.  می خواهم به خاطر کتک کاری هایش شکایت کنم.

دیگر نمی توانم به این زندگی ادامه بدهم.  خسته شده ام.  حالا مادرش طلبکار شده و شاید اگر محبت های بیش از اندازه او و برادر و خواهر شوهرم نبود او این طوری نمی شد.

البته ازدواج ما بدون توجه به وضعیت روحی و اخلاقی شوهرم بود. خانواده ام می گفتند جوان است درستش می کنیم و مسؤلیت زندگی که گردنش بیفتد  سرعقل می آید. اما او نه تنها درست نشد بلکه مرا ذره ذره آب کرد و به روز سیاه نشاند.  دیگر نمی توانم وعده آوردن هوو به خانه ام را تحمل کنم.

اخبار اختصاصی حوادث رکنا را از دست ندهید:

التهاب در فریمان / فاطمه 5 ساله را در سرویس بهداشتی خانه پدربزرگ به قتل رساندند + عکس

زایمان عجیب دختر 17 ساله در وسط خیابان / او پنهانی باردار شده بود! + عکس

مرد شیطان صفت اعدام شد

ماجرای مرد روانی برای هیجان به خانم های تهرانی حمله می کرد + فیلم گفتگو

تصادف وحشتناک یک مرد با اتوبوس هنگام عبور از خیابان + فیلم

86 قتل در پرونده پرستار آلمانی +عکس

دستگیری پسر 16 ساله با ماسک وحشت

قوه قضاییه آمادگی محاکمه سران فتنه را دارد/ مدیران کانال‌های تلگرامی به حبس از ۶ماه تا ۵سال محکوم‌ شده‌اند + عکس

ناپدید شدن تازه داماد تهرانی در شب تولد + عکس

اقدام وحشتناک با زن جوان در مقابل شوهرش + عکس

۹ ساعت ترس و وحشت دختر نوجوان که ناخواسته طعمه شده بود

دستگیری 3 جوان 20 ساله که سارق مسلح سوپر مارکت های تهران بودند+عکس

انکار ربودن و آزار زن ورزشکار در تهران + عکس

اقدام زشت زن مطلقه در کوچه های خلوت مشهد

قارچی که حشرات را به زامبی تبدیل می‌کند + فیلم

بخشش اضافه خدمت مشمولان غایب با فرمان رهبر انقلاب

جدال زن رسمی و موقت مرد بازاری تهران بر سر ارثیه میلیاردی شوهرشان +عکس

سرنوشت پیکر شهید حججی +عکس

مانکن سابق پس از کشتن هنرپیشه و مجری مشهور خود را کشت +عکس

زمین گیری گرگ های خشمگین پایتخت در طرح ضربتی پلیس + فیلم گفتگو و عکس

 

کدخبر: 299505 ویرایش خبر
لینک کپی شد
آیا این خبر مفید بود؟