حدود 5 سال پیش پدرم فوت کرد و زندگی ما از هم پاشید. من به غیر از خودم سه برادر و یک خواهر هم داشتم و مادرم بدلیل آنکه از عهده مخارج زندگی ما بر نمی آمد مجبور شد که با پیرمردی 60 ساله ازدواج کند . ناپدریم از همان ابتدا زندگی رفتار خوبی با ما نداشت و بار ها مارا به بهانه های بی مورد کتک می زد و حتی اگر مادرم هم پادر میانی می کرد او را هم اذیت می کرد.

آزار و اذیت های ناپدری به حدی بود که من و دو برادرم مجبور به فرار Escape از خانه شدیم و شب ها را در پارک ها و خرابه های شهر سپری می کردیم و روزها هم ضایعات جمع می کردیم تا بتوانیم امورات زندگی و خرجی خود را در بیاوریم.

چند هفته ای بدین منوال گذشت تا اینکه یک روز که در حال جمع کردن ضایعات بودیم با مردی حدوداً 40 ساله که او هم مشغول تفکیک ضایعات از زباله ها بود آشنا شدیم. شاهین اهل یکی از استان های جنوبی بود و در یک منزل قدیمی زندگی می کرد وقتی از زندگی من و دو برادرم مطلع شد گفت اشکالی ندارد بچه ها من هم یک مرد تنها هستم انگار خداخواسته که من سر راه شما قرار بگیرم، شما می توانید از همین امشب بیایید در منزل من و باهم زندگی کنیم.

برادرهای کوچکتر به من که از آنان بزرگتر بودم نگاه کردند و گفتند: اکبر چکار کنیم پیشنهادش را قبول کنیم؟! من هم که دیدم برادرانم وضع مناسبی ندارند قبول کردم.

به او گفتم، ما پولی نداریم که برای کرایه به تو بدهیم در عوض این لطفی که به ما می کنی چه چیزی از ما می خواهی؟! او گفت: شما می توانید نصف ضایعاتی که جمع می کنید را در عوض جا و غذایی که به شما می دهم به من بدهید چطور است؟ قبول می کنید؟ ما که چاره ایی جز پذیرش پیشنهاد او نداشتیم قبول کردیم و از آن شب به منزل شاهین رفتیم.

وقتی به منزل شاهین رفتیم متوجه اعتیاد او به مواد مخدر Drugs و رفت و آمد دوستان معتادش شدیم، همان موقع فهمیدیم که منزل جدید نیز برای ما پناهگاه امنی نیست. در خانه ی او هر روز اوضاع و احوال ما بدتر از قبل می شد. اما دیگر ما راه برگشت نداشتیم و باید برای اینکه آنجا بمانیم مجبور بودیم به حرف های شاهین گوش کنیم.

چیزی نگذشت که شاهین ما را مجبور کرد تا برای اینکه ما را در منزلش جا بدهد برایش مواد جابه جا کنیم و بسته مواد را به ما تحویل می داد و ما هم از روی اجبار آن را به افراد مورد نظر او تحویل می دادیم. کم کم من و دو برادرم هم با تشویق و تحریک او به مصرف مواد رو آوردیم.

این وضعیت ادامه داشت تا اینکه یک روز شاهین رو به ما کرد و گفت: پولی برای خرید موادم ندارم از ضایعات هم چیزی که بتوان با آن مواد خرید در نمی آید و این بود که به ما راه و روش سرقت Stealing از ماشین ها را یاد داد و گفت از فردا باید بروید و پول مواد مرا در بیاورید اگر بدون پول بیایید شما را در خانه ام راه نمی دهم و باید این شب های سرد را در پارک به سر ببرید.

چاره ای نداشتیم مجبور بودیم به حرفش گوش کنیم، هرچند که در ابتدا برای ما خیلی سخت بود که این کار را انجام و اول کار هم به شدت می ترسیدیم ولی بعد از انجام چند سرقت از ماشین های مدل پایین کم کم برای ما عادی شد. تا اینکه امروز که در حال انجام سرقت از یک خودرو بودیم صاحب ماشین از صدای دزدگیر آن سر رسید و با داد و فریاد مردم را جمع کرد، ماموران هم آمدند و مارا گرفتند...

به گزارش پلیس با اعترافات این سه نوجوان باعث شد تا اعضای یک باند خرید و فروش مواد مخدر در یکی از محله های حاشیه نشین شهر دستگیر شوند.

تحلیل کوتاه

 بررسی های صورت گرفته بر روی بزهکاران کم سن و سال دستگیر شده نشان می دهد که این افراد یا فرزندان پدران و مادرانی هستند که از هم طلاق گرفتند یا دارای پدران معتاد Addicted و بزهکار بوده و یا پدرانشان را در حادثه Incident ای از دست داده و دچار مشکلات خانوادگی و روحی و روانی هستند.

برخوردار بودن از مهارت های زندگی را یکی از راه های مقابله با آسیب ها و انحرافات اجتماعی است و آموزش مهارت نه گفتن به نوجوانان و جوانان آنها را در مقابل پیشنهادهای مجرمانه و آسیب زا ایمن سازد.

همانطور که در داستان زندگی این سه نوجوان ملاحظه کردید، آنها به دلیل فقدان چنین مهارتی به راحتی در دام فرد مجرم گرفتار شده و به تمام خواسته های او پاسخ مثبت می دادند و همین کار آنها باعث شد تا خودشان نیز در زمره افراد مجرم قرار بگیرند در حالی که اگر با اولین پیشنهاد غیر قانونی که مواجه شدند موضوع را با پلیس در میان گذاشته و از آنان کمک می خواستند امروز مجبور نبودند بخشی از زندگی خود را پشت میله های زندان Prison سپری کنند.

 لزوم حمایت از خانواده های از هم گسیخته، بدسرپرست، کودکان کار و خیابانی و نوجوانانی از این دست که با مشکلات خانوادگی مواجه هستند مورد تاکید است و لازم است که خیران و موسسات خیریه در این حوزه ها نیز وارد شوند و سرپرستی این نوجوانان را برعهده بگیرند و اجازه ندهند تا این افراد در سن پائین در دام مجرمان و باندهای فساد و تبهکاری افتاده و زندگی خود را نابود کرده و به جامعه نیز آسیب بزنند. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:

ردپای زن همسایه در زندگی مرد متاهل / مادر عروس خانم پشت در گیر کرد

قاتل اهورا به قصاص محکوم شد

سلطان در مشیریه تهران کشته شد! + عکس

این مدیر عامل قلابی را می شناسید؟ / اسماعیل افراد جویای کار را سرکیسه می کرد +عکس

قرار شوم سمیه با پسر جوان در یک باغ شهریار / وقتی آن دو را باهم دیدم ..!+ عکس

با یک ضربه چاقو تسلیم مرد غریبه در پارکینگ شدم و ..! / 2 جوان در جردن دستگیر شدند + عکس

2 دختر قتل مرد ثروتمند را در خیابان شریعتی بازسازی کردند + عکس

تصادف مرگبار 206 با آمبولانس اورژانس / 2 سرباز جان باختند

وقتی به خودم آمدم که در خانه مجردی شراره بودم و ... / می خواهم زنم مرا ببخشد!

مرگ یک زن کرجی در سطل زباله شهری!

ماهرخ پس از ارتباط شیطانی با من، خواست تا برای شوهرش پاپوش درست کنم و .!+ عکس

سعید نفس نمی کشید از ترس او را در خانه مجردی تکه تکه کردم و ..!

قتل 3 دختر و گمشدن 9 زن جوان در آبادان + جزئیات

فرجام تلخ جدال هفت ماهه پسر 11 ساله با مرگ و زندگی

کدخبر: 230036 ویرایش خبر
لینک کپی شد
آیا این خبر مفید بود؟