دین رضاشاه چه بود؟  / باورتان نمی شود

 گرچه در ظاهر شاه مسلمان و شیعه بود ، اما گفتار و رفتار وی به هیچ وجه بیانگر پایبندی وی به اعتقاد مذهبی نبوده و تنها نام مسلمان را یدک می کشید. معیار حقیقت اسلام و پایبندی به اعتقادات مذهبی است نه صرفاً نام مسلمان داشتن اما مهمترین دلایل مخالفت حضرت امام با شاه را می توان در اسلام زدایی و زیر پا گذاشتن احکام اسلامی، فساد همه جانبه ، سرسپردگی و وابستگی به غرب و بیگانگان و از بین رفتن استقلال کشور و ماهیت ضد سلطه جویانه و ظلم ستیزانه مکتب تشیع برشمرد.

الف .اسلام ستیزی شاه در دوران محمدرضا پهلوی گرچه به ظاهر سیاستهای دین ستیزانه رضا شاه دنبال نشد اما واقعیت این ست که در این دوران نیز استراتژی عمده بر محور حذف دین می چرخید و آنچه که تغییر یافت تاکتیک مبارزه با دین بود . در واقع در این دوران با توجه به تجربه ناکامی رضاخان در برخورد سخت با پدیده دین و مذهب تاکتیک برخورد نرم به اجرا گذاشته شد . چرا که در این دوران نیز سیاستهای شاه جدید بر اساس مبارزه با دین و دیانت بنیانگذاری شده بود و اگر چه تلاش می شد تا در ظاهر این اقدامات نمود چندانی نداشته باشد اما اجرای برنامه ها به گونه ای بود که در نهایت ایران را به صورت آرام از کشوری مذهبی به کشوری بی دین و فاسد سوق می داد.

ترویج فساد و بی بند وباری در جامعه به ویژه از طریق سینما و تلویزیون ، گسترش مشروب فروشی ها و قمارخانه ها ، گسترش خانه های فساد ، اجرای برنامه های جشن هنر که در آن ابتذال به اوج خود می رسید ، ترویج باستان گرایی افراطی که از نمودهای بارز آن برگزاری جشن های دوهزار و پانصد ساله وتبدیل تقویم هجری به تقویم شاهنشاهی بود و... در همین راستا قابل ارزیابی می باشد. بی‌اعتقادی‌ دربار به‌ اسلام‌ موجب‌ تلاش‌ آنها جهت‌ ترویج‌ سایر مذاهب‌ و نحله‌ها شده‌ بود. از این‌ جهت‌ شاه‌ بدش‌ نمی‌آمد بهایی گری‌ در ایران‌ رشد کند و به‌ نیرویی‌ در برابر اسلام‌ تبدیل‌ شود. به‌ همین‌ دلیل‌ بود که‌ به یکباره‌ شاهد رشد بهائیان‌ و نفوذ آنها در ارکان‌ دولت‌ بودیم‌.

ناگهان چهار نفر بهائی‌، سپهبد اسدالله‌ صنیعی‌ وزیر جنگ‌، منصور روحانی، وزیر آب‌ و برق‌ و کشاورزی‌، خانم‌ فرخ‌رو پارسای وزیر آموزش‌ و پرورش‌ و هوشنگ‌ نهاوندی وزیر کار، آبادانی‌ و مسکن‌، وزرای‌ دولت‌ هویدا شدند. بنابر این سیاستهای پهلوی دوم نیز کاملا در راستای محو آثار دین در جامعه به بهانه احیای ارزشهای ایران باستان انجام می گرفت اما تلاش می شد تا این اقدامات به نرمی و آهستگی به گونه ای که مانع از واکنشی همچون واکنش مردم در گوهرشاد را داشته باشد اما در مقام عمل واکنشی که مردم انجام دادند واکنشی به مراتب سخت تر و شدیدتر از واکنش مسجد گوهرشاد بود که اساس سلطنت پهلوی را به نابودی کشاند.

حضرت امام در مصاحبه مجله آلمانی اشپیگل با ایشان در پاسخ خبرنگار آلمانی فرمودند: « سبب اصلی قیام مردم کشور، شخص شاه و رژیم اوست، این پدرش و خود اوست که طی پنجاه و پنج سال، اولاً، با اسلام باکینه توزی دشمنی کرده اند و در هدم اسلام به عنوان حافظ آزادی و استقلال کشور کوشیده اند. ثانیاً، تمام آزادی ها و حقوق ملت مصرح در قانون اساسی را از میان برده اند. و ثالثاً، استقلال کشور را به کلی از میان برده اند. تمام بنیادهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی که این ملت طی قرون برای زندگانی مستقل خویش فراهم آورده بود، به وسیلۀ این رژیم از میان برده شده است.( صحیفه امام، ج 4، ص 357)

در جای دیگر وقتی خبرنگار بی بی سی، علل مخالفت با شاه را از ایشان می پرسد، می فرمایند: «اسلام دینی است که هم سیاست دارد و هم اموری که مربوط به غیر سیاست است و شاه که ما با او مخالف هستیم، هم با سیاست اسلامی مخالف است که سیاست مملکت هم همان است، و هم با امور مذهبی. و ما به این هر دو جهت با شاه مخالف هستیم. هم نسبت به مذهب تعدیات و جسارت هایی کرده است و هم نسبت به مملکت خیانت هایی در طول تاریخ زندگی اش کرده است. و بدین جهت همۀ مردم ایران با او مخالفند.» (همان، ج 10،ص 221)

ب. فساد و ناکارآمدی‌ رژیم‌ یکی‌ از عوامل‌ بروز نارضایتی‌ شدید از رژیم‌ شاه‌، فساد بی‌حد و حصر دربار بود. فساد اخلاقی‌، تکبر و تفرعن‌، فساد جنسی‌، فساد مالی‌ و فساد دینی‌ تمام‌ تار و پود دربار را در نوردیده‌ بود. فساد با ظهور رژیم‌ پهلوی‌ در دربار همزاد بود، ولی‌ در پایان‌ عمر رژیم‌، فساد به‌صورت‌ فرهنگ‌ حاکم‌ درآمده‌ بود. در ابتدا رژیم‌ سعی‌ می‌کرد فساد دربار را به‌ دلایل‌ فرهنگی‌ از مردم‌ مخفی‌ نگه ‌دارد و همین‌ امر موجب‌ شد تا خاندان‌ سلطنت‌ خود را از مردم‌ پنهان‌ نمایند و کم‌کم‌ رابطه‌ ‌باریک‌ خود را با مردم‌ قطع‌ کنند و دربار به‌ یک‌ اشرافیت‌ و طبقه‌ای‌ تبدیل‌ شود که‌ هیچ‌چیز بین‌ آنان‌ و مردم‌ را پیوند نزند. فساد دربار نه‌ تنها در چهار دیواری‌ کاخ‌های‌ پهلوی‌ نماند، بلکه‌ در تمام‌ ارکان‌ رژیم ‌ریشه‌ زد. نهادهای‌ رژیم‌ هر چه‌ به‌ دربار نزدیک‌تر بودند، بیشتر به‌ مظهر فساد تبدیل‌ می‌شدند و کم‌کم‌ از درون‌ می‌پوسیدند و ناگهان‌ فرو می‌ریختند.

وبگردی