بی حجابی زنم را از من گرفت!  / اولش با بی حجابی اش مشکل نداشتم بعد نابود شدم ! !

گفتم بفرمایید اگر طولانی است که به دایره مددکار اجتماعی کلانتری برویم.
گفت من به شما میگم، شما دستت تو کاره یه جوری به گوش همه برسون.

گفتم مشکلی نیست و او را به اتاق راهنمایی کردم.

گفت: من و خانومم از شمال اومدیم تهران ساکن شدیم، پولمون به جاهای خوب نمی‌رسید و یه جای سطح پایین زندگی می‌کردیم. زد و اغتشاش ها شکل گرفت و خلاصه همسرم تصمیم گرفت حجاب رو کلا بزاره کنار، من هم خیلی مشکلی نداشتم، آخه قبلشم‌ توی خونه هرکی میومد حجاب نداشت و توی مهمونیا کلا همه همین مدلی بودن.
یه روز اوایل ماه رمضون اول صبح داشتیم میرفتیم سر کار، با هم کار میکنیم، اول صبح بود و خیابون خلوت، خانومم لباسش خیلی مناسب نبود و خیلی به خودش رسیده بود، یه موتوری چند باری از کنارمون رد شد و خلاصه رفت و آمدش اذیتمون کرد و تا سر خیابون راه زیادی بود، متاسفانه خانومم نه مانتوی خوبی داشت نه شال داشت که سر کنه بلکه مزاحم ولمون کنه
از این موارد و نگاه های دنباله دار خسته شده بودم ولی خانومم انگار تازه براش جلوه گری داشت عادت می‌شد، هی لباساش تو مهمونی کوتاه تر و توی خیابون راحت تر میشد‌.
به یه جایی رسید که دیگه نتونستم تحمل کنم و باهاش صحبت کردم، کار به دعوا کشید و مدتی سرد بود روابطمون‌.
وقتی منطقی ازش خواستم رعایت کنه لج کرد و بدتر شد. الانم که اینجام درخواست طلاق داده که آزادتر باشه و هرکاری میخاد بکنه!
ته حرفم اینه که تقصیر خودم بود، اول زندگی  رعایت می‌کرد، خودم کردم که لعنت برخودم‌ باد.
خودم بهش این آزادی رو دادم که تهش این شد!
از طرف من به مامورای پلیس بگید دستتون رو می‌بوسم، کاش به حرفتون گوش کرده بودم.
وقتی برای اولین بار جریمه نداشتن حجاب شدم باید تلنگر میخوردم اما مست و مغرور از زیبایی زنم هیچ توجهی به هشدار ها نکردم...
((حواسمون باشه که ما توی جامعه تنها نیستیم، تازه اتفاق های بدتری میتونست برای همسر این بنده خدا بیوفته که تازه شاید بعد از جدایی با اونا روبرو بشه))
حجاب واقعا مصونیته‌ / همراه پلیس باشیم تو این حرکت غیورانه

مددکار دایرده اجتماعی پلیس تهران بزرگ

وبگردی