به طور ناگهانی وارد محیطی شده بودم که هم اتاقی هایم تفاوت فرهنگی زیادی با من داشتند اگرچه چند ماه اول اصالت های خانوادگی و سنتی را حفظ کردم اما خیلی زود تحت تاثیر رفتارهای به اصطلاح متمدنانه دوستانم قرار گرفتم و با ورود به شبکه های اجتماعی هستی و پاکدامنی ام را از دست دادم و ...

دختر 21 ساله که صدای گریه هایش سکوت کلانتری را شکسته و صورتش غرق اشک بود، به کارشناس اجتماعی کلانتری امام رضا (ع) گفت: در یکی از شهرستان های اطراف مشهد به دنیا آمدم و بعد از گرفتن دیپلم در یکی از دانشگاه های بجنورد قبول شدم اگرچه خانواده ام مخالف تحصیل من در دانشگاه شهری دور بودند اما من اصرار به ادامه تحصیل داشتم و با ثبت نام در دانشگاه مشغول تحصیل شدم. پدرم از جایگاه اجتماعی خوبی برخوردار بود و من در یک خانواده اصیل و سنتی رشد کرده بودم به همین دلیل رفتارهای برخی دوستان و همکلاسی هایم برای ارتباط بی پروا با جنس مخالف و دلباختگی های عاشقانه خیلی برایم عجیب بود. اگرچه گاهی به دنیای آن ها حسادت می کردم اما خطوط قرمز خانوادگی و مذهبی مرا از این کارها بازمی داشت با این وجود آرام آرام رفتار و گفتار به اصطلاح متمدنانه! آن ها بر من نیز تاثیر گذاشت تا این که در یکی از شبکه های اجتماعی و گروه های دوستانه دانشگاه با فردی آشنا شدم که هیچ ربطی به دانشگاه من نداشت.

نمی دانم چگونه سر از گروه ما درآورده بود چرا که در غرب کشور زندگی می کرد. یک سال از این ارتباط مجازی می گذشت که «فردین» با توسل به حرف های عاشقانه و ترفندهای زیرکانه مرا برای قرار حضوری مجاب کرد.

از این رو تصمیم گرفتیم یکدیگر را در مشهد ملاقات کنیم چرا که این شهر بزرگ پر از هتل و مسافرخانه بود و مورد توجه کسی قرار نمی گرفتیم. اما باز هم به دلیل برخی عقاید مذهبی و اصالت های خانوادگی حاضر نبودم با جوان غریبه ونامحرم در یک اتاق به سر ببرم. به همین دلیل «فردین» دو اتاق مجزا در یکی از هتل های مشهد رزرو کرد تا هرکدام به صورت جداگانه و نا آشنا اتاقی داشته باشیم و بتوانیم به راحتی همدیگر را ملاقات کنیم.

با این کار «فردین»، اعتماد بیشتری به او پیدا کردم و به مشهد آمدم. ساعت حدود 10 شب بود که وارد اتاق 102 شدم آن شب با آن که فردین در اتاق 103 ساکن بود اما باز هم تا ساعت 3 بامداد با یکدیگر چت می کردیم و قرار و مدار تفریح روز بعد را می گذاشتیم درحالی که خواب بر چشمانم غلبه کرده بود فردین با ابراز بی حوصلگی از من خواست برای صرف چای به اتاقش بروم و وقتی با مخالفت من روبه رو شد باز هم وعده داد که حریم ها را حفظ می کند من هم با همین وعده ها پا به اتاق روسیاهی گذاشتم ولی ساعتی بعد در حالی که به دلیل از دست دادن پاکدامنی ام اشک می ریختم ناگهان فردی زنگ اتاق را به صدا درآورد. وقتی در اتاق را گشودم مدیر مسافرخانه را مقابلم دیدم و در این هنگام ناگهان فردین مرا هل داد و پا به فرار Escape گذاشت. این گونه بود که من ماندم و دستبند ماموران! حالا هم از شدت شرمساری جرئت تماس با پدر و مادرم را ندارم و ... برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:

پسر جوان شوهرم از من درخواست شرم آور کرد و من تسلیم سرنوشت تلخ خودم شدم و ..!

زنم با فروشنده های محل ارتباط شوم داشت! / زن اولم را سم خوراند و زن سومم را ..!

دستگیری فوتبالیست حرفه ای در تهران به خاطر آویزان بودن یک دست از صندوق عقب خودرواش + عکس

شوهرم که رفت، تازه داماد با چاقو به اتاق خواب رفت و ..! / صبح پاگشا عروس شرم آور شد! + عکس

خون دختر کرمانشاهی، دامنگیر امریکایی‌ها شد

مرد تبریزی به جای آب میوه، محلول لوله بازکن خورد و ..!

رازهای زندگی مرد 102 ساله ایلامی با 70 فرزند، نوه و نتیجه + عکس

وقتی وارد خانه خواهر زنم شدم داخل کمد دیواری بزرگ صحنه بدی دیدم و ..! + عکس

شوهرم عاشق النا دختر روس شده است / زن کرمانی آدرس این دختر را به پلیس داد ولی ..!

دردسر صیغه محرمیت در دروان نامزدی عروس و داماد

شهر موش های آدمخوار زیر پای تهرانی ها / گفتگویی تکان دهنده از معضلی رعب آور

نوعروس بودم و شوهرم بداخلاقی می کرد تا اینکه با رامین آشنا شدم و ..!

دختر دردسرساز بازی پرسپولیس و فولاد کیست؟/عکس و مشخصات دختر مردنما

چرا بیشتر زلزله های ایران در شب می آید ؟ / حداکثر توان گسل اشتهارد همان 5.2 ریشتر بود

پسرم حاصل دوستی زشت من و دایی شوهرم بود و باید کشته می شد

 

 

کدخبر: 341400 ویرایش خبر
لینک کپی شد
آیا این خبر مفید بود؟