رابطه سیاه دوست داماد با عروس تازه مسلمان شده ! / ادعای عجیب در پرونده شوم !

به گزارش رکنا، 18 بهمن ماه امسال زن جوان در تماس با فوریت های پلیس خبر از مفقود شدن ناگهانی برادر خود داد به نام وحید داد و اظهار داشت که برادرش هر شب در ساعت مشخصی به منزل مراجعه می کرده اما آن شب خبری از او نیست و تلفن همراهش را هم جواب نمی دهد.

ساعتی بعد جسد سوخته مرد حدودا 47 ساله ای در حاشیه جاده نظرآباد کرج کشف شد که با توجه به مشخصات اعلام شده توسط زن جوان احتمال می رفت جسد متعلق به وحید باشد که خانواده وحید هویت جسد را تایید کردند.

به این ترتیب رسیدگی به پرونده قتل در دستور کار امیرحسین علیمردان بازپرس ویژه قتل قرار گرفت و همان شب زنی ساکن محله پاستور تهران با پلیس تماس گرفت و اطلاع داد که در خانه همسایه شان سارقی وارد شده است.

ماموران پلیس فورا در محل حاضر شده و مرد غریبه را دستگیر کردند که مشخص شد مرد غریبه به نام عماد 30 ساله وارد خانه مجردی وحید شده بود.عماد به همراه بطری مشروبات الکلی در خانه وحید دستگیر شد و در اولین برخورد با پلیس اظهار داشت:"چند روزی به همراه همسرش مهمان خانه وحید بودیم.او دوست پدرم است و چون من و همسرم در تهران مسافر بودیم، به خانه او آمدیم.اما از سرنوشت او بی اطلاعم.»

در ادامه تحقیقات با توجه به مشاهده رد خون روی فرش خانه و همچنین اظهارات ضد و نقیض عماد، ظن ماموران به او زیاد شد و تحت بازجویی های تخصصی قرار گرفت که سرانجام به قتل اقرار کرد و گفت: «مدتی قبل با یک دختر مسیحی به نام ماریا آشنا شدم که دلباخته او شدم.خانواده من ساکن قوچان هستند و من در تهران سرباز بودم.خانواده ماریا هم ساکن کرج بودند.هر دو خانواده به خاطر تفاوت دین با ازدواج ما مخالف بودند اما با توجه به اینکه ماریا قبلا ازدواج کرده بود نیاز به اجازه پدر نداشت و ما با هم به حرم امام رضا رفتیم و بعد از مسلمان شدن ماریا به عقد همدیگر درآمدیم.»

متهم در ادامه گفت:«من و ماریا بعد از عقد جایی برای ماندن نداشتیم چون خانواده هایمان ما را طرد کرده بودند.تصمیم گرفتیم مدتی در خانه وحید که دوست پدرم بود بمانیم تا بتوانیم خانه ای پیدا کنیم.شب حادثه من برای خرید بیرون از خانه رفته بودم و وقتی برگشتم دیدم که ماریا مضطرب و ناراحت است.وقتی علت را از او پرسیدم گفت که وحید به او تجاوز کرده است.من خیلی ناراحت شدم و با وحید درگیر شدم.روی سینه  اش نشستم و با مشت چند ضربه روی سر و سینه اش زدم.سر و صورتش خون آلود شد و ناگهان متوجه شدم که دیگر نفس نمی کشد اما قصد کشتن او را نداشتم.من و ماریا دستپاچه شده بودیم.در اینترنت سرچ می کردیم که به نحوی به وحید کمک کنیم که زنده بماند اما فایده ای نداشت.برای همین به ماریا گفتم چمدانش را خالی کند و جسد وحید را داخل چمدان انداخته و به نظرآباد رسیدیم.در آنجا جسد را به آتش کشیدم.»

بنا بر این گزارش، رسیدگی به این پرونده در روال قضایی قرار دارد.

وبگردی