گفتگو با قاتلی که برادر معشوقه خود را کشت / جنون عشق به مریم گل رنگ خون گرفت !

به گزارش رکنا، صدای شکستن شیشه توجه نگهبان کارگاهی در جاده تهران-کرج را جلب کرد. خرده شیشه ها از در کارگاه روغن خودرو بیرون ریخته بود. مرد نگهبان به سمت کارگاه رفت و با زحمت خودش را از دیوار بالا کشید. وقتی چشمش به رد خون در کارگاه افتاد، وحشت زده به سمت اتاق نگهبانی خود دوید و یک راست سمت تلفن رفت، سپس با پلیس تماس گرفت.

ماموران پلیس در محل کارگاه روغن خودرو حاضر شدند.کرکره آهنی جلوی در قفل بود.ماموران با صاحب کارگاه تماس گرفتند و وارد محل شدند. بعد با جسد غرق در خون یکی از کارگران کارگاه مواجه شدند و این در حالی بود که کارگر دیگر که دوست خود را به قتل رسانده بود در کارگاه گیر افتاده بود.صاحب کارگاه موقع بیرون رفتن از کارگاه نرده ها را قفل زده بود و متهم به قتل با شکستن شیشه سعی کرده بود که بعد از ارتکاب به قتل از مهلکه بگریزد.

با اعلام این خبر به تیم جنایی، محمدرضا صاحب جمعی بازپرس کشیک قتل پایتخت در محل حاضر شد و تحقیقات خود را برای رازگشایی ماجرا آغاز کرد. دستور بازداشت متهم به قتل صادر شد و او به قتل رفیق خود اعتراف کرد.

متهم در شعبه ششم دادسرای جنایی تهران تحت تحقیق قرار گرفت و در اعتراف به قتل اظهار داشت:«مدتی قبل از افغانستان به ایران مهاجرت کرده و مشغول کار شدیم.در این مدت به دلایل مختلف با هم اختلاف پیدا کرده بودیم تا اینکه روز حادثه باز با هم دعوایمان شد و من در جریان درگیری عصبانی شدم و با چاقو به او حمله کردم که با ضربات چاقو جانش را از دست داد.»

صبح امروز متهم در شعبه ششم دادسرای جنایی تهران حاضر شد و در جلسه بازجویی به شرح ماجرا پرداخت.ادامه این گزارش را در گفتگوی خبرنگار جنایی رکنا با متهم بخوانید.

رفیق کشی در کارگاه روغن

چند سال داری؟

19 سال

چرا دست به قتل رفیقت زدی؟

با او اختلاف شخصی داشتم.

در مورد علت اختلاف شخصی ات توضیح بده.

زمانی که در افغانستان بودم عاشق خواهرش شده بودم.نامش مریم گل بود.با هم دوست بودیم و همدیگر را دوست داشتیم.تا اینکه برادرش ماجرا را فهمید و از من کینه به دل گرفت.

با وجود اختلافی که با هم داشتید چرا با او در یک محل کار می کردی؟

چند وقت قبل بود که به ایران آمدم و سراغ یکی از آشناهای قدیمی رفتم.از او خواستم برایم کار پیدا کند.بعد فهمیدم برادر مریم گل هم دقیقا سراغ همین فرد رفته بود که در کارگاه روغن برای من و او کار پیدا کرد.

چه شد که دست به قتل برادر مریم گل زدی؟

برادرش از من کینه داشت و برای همین اذیتم می کرد.می گفت تو باید از کارگاه بروی اما من جای خواب نداشتم.گاهی به من می گفت کارهایی انجام دهم که بلد نبودم.می گفتم باید صبر کنی تا این کارها را یاد بگیرم اما او گوشش بدهکار نبود.تا اینکه شب حادثه چراغ ها را خاموش کرد و به من حمله کرد.چاقو دستش بود و قصد تعرض به من را داشت.من می خواستم چاقو را از او بگیرم که دستم زخمی شد.مقداری خون از من رفت و بی حال بودم.بعد با همان چاقو در تاریکی چند ضربه به دوستم زدم.

چرا با مریم گل ازدواج نکردی؟

من حتی پول خوراک هم نداشتم.می خواستم کمی کار کنم و پول جمع کنم تا بتوانم با او ازدواج کنم.

      رسیدگی به این پرونده برای روشن انگیزه قاتل و ابعاد پنهان ماجرا در دستور کار بازپرس جنایی قرار دارد.

 

 

وبگردی