مشهورترین سارق ادبی ایران را بشناسید / شفیعی کدکنی مچش را گرفت ! + عکس
رکنا: یکی از مشهورترین سرقتهای ادبی تاریخ معاصر ایران را کاظم غواص انجام داد. غواص شعرهای حزین لاهیجی را به نام خودش منتشر میکرد. محمدرضا شفیعی کدکنی مچ کاظم غواص را گرفت.

به گزارش رکنا به نقل از فرارو، نام کاظم غواص برای مدتها به عنوان شاعری درجهیک روی زبانها افتاده بود. این مسئله تا آنجا پیش رفت که بسیاری از شاعران ایرانی، غواص را مورد ستایش قرار دادند؛ غافل از این که پای سرقت ادبی مهمی در میان است.
حزین لاهیجی از شاعران و عارفان ایرانی قرن دوازدهم قمری بود. او برای سالها به جهانگردی مشغول بود و تا زمان مرگش نیز در گمنامی به سر میبرد. حزین را از آخرین شاعران سبک هندی ادبیات فارسی میدانند.
حزین لاهیجی در اصفهان متولد شد. تبار او به شیخ زاهد گیلانی، صوفی بزرگ اهل ایران باز میگردد. حزین در سالهای جوانی و از ترس نادرشاه افشار، به هندوستان رفت و ساکن آنجا شد. او با وجود مسافرتهای بسیاری که کرد، تا پایان عمر در هندوستان ماند. در نهایت در سال 1181 در شهر بنارس از دنیا رفت و همانجا نیز دفن شد.
کاظم غواص و سرقت از حزین لاهیجی
اشعار حزین لاهیجی تا پیش از سرقت در ایران چندان شناختهشده نبودند. این مسئله باعث شده بود تا فردی به نام کاظم غواص، دست به سرقت اشعار حزین لاهیجی بزند. سرقت اشعار حزین، شهرت بسیار زیادی را برای غواص به همراه داشت.
نام غواص در دهه 30 به عنوان یکی از شاعران بزرگ زمانه مطرح شده بود. آوازه اشعار او به گوش بزرگان ادبیات زمانه هم رسیده بود. شاعرانی مانند شهریار، نیما یوشیج و بسیاری دیگر به شعر غواص ابراز ارادت کرده بودند. شهریار در مورد غواص شعر سروده و نیما یوشیج گفته بود که غواص بزرگترین غزلسرایی است که دیده است.
روز به روز بر شهرت غواص در محافل ادبی افزوده میشد. سرانجام در سالهای اول دهه 40، سرقت ادبی کاظم غواص لو رفت.
محمدرضا شفیعی کدکنی که در روزگار جوانی برای روزنامه خراسان مطلب مینوشت، در حین مطالعه در آستان قدس رضوی، متوجه مشابهتهایی در شعر غواص و حزین لاهیجی شد. خود کدکنی هم از دوستداران غواص بود. کدکنی با دیدن این مشابهتها کنجکاو شد و تحقیقاتش را جدیتر کرد. در نهایت متوجه شد که اشعاری که غواص با نام خودش منتشر میکرده است، متعلق به حزین لاهیجی هستند. کدکنی این موضوع را برای اولین بار در روزنامه خراسان علنی کرد.
غواص در دفاع از خودش گفته بود که حزین را در خواب دیده است و خود حزین او را مامور کرده تا اشعارش را به چاپ برساند. غواص همچنین گفته بود که قصد داشته که پس از بهشهرترسیدن اعتراف کند که اشعار متعلق به خودش نیستند.
شفیعی کدکنی در مقدمه کتابی که در مورد حزین، با نام «شاعری در هجوم منتقدان» نوشته است، در مورد این اتفاق میگوید:
«حدود چهل سال پیش ازین، وقتی مردی سالخورده، چند غزل از غزلهای حزین لاهیجی را با تغییر تخلّص، بهنام خود انتشار داد، نیما یوشیج، آن پیشاهنگ شعر نو فارسی، گفت: «بزرگترین غزلسرایی که تاکنون دیدهام» اوست... انتشار مقداری از غزلهای حزین، بهنام یک تن از اهالی عصر ما، در آن ایّام، غوغایی در محافل ادب برانگیخته بود. روزی از روزهای سال ۱۳۴۰ که در کتابخانۀ آستان قدس رضوی بودم، ناگهان متوجه شدم که یکی از ابیاتی که بهنام آن استاد در حافظه دارم، در این تذکره بهنام حزین لاهیجی آمدهاست. تمام غزلهای برجستهای که بهنام این «شاعر بزرگ معاصر» بنده و همۀ شعردوستان عصر، در دفترها و حافظههای خود ثبت کردهایم، بدون کوچکترین تغییری، در دیوان حزین موجود است.»
در ادامه یکی از معروفترین غزلهای حزین لاهیجی را بخوانید:
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد صیاد رفته باشد
آه از دمی که تنها، با داغ او چو لاله
در خون نشسته باشم چون باد رفته باشد
امشب صدای تیشه از بیستون نیامد
شاید به خواب شیرین، فرهاد رفته باشد
خونش به تیغ حسرت یا رب حلال بادا
صیدی که از کمندت آزاد رفته باشد
از آه دردناکی سازم خبر دلت را
وقتی که کوه صبرم بر باد رفته باشد
رحم است بر اسیری کز گرد دام زلفت؟
با صد امیدواری ناشاد رفته باشد
شادم که از رقیبان دامن کشان گذشتی
گو مشت خاک ما هم، بر باد رفته باشد
پرشور از «حزین» است امروز کوه و صحرا
مجنون گذشته باشد فرهاد رفته باشد
-
فیلم/ تحلیل شعر طنز اتل متل توتوله با محمدرضا علیمردانی در برنامه همرفیق هیچ وقت تکراری نمیشه / برم تو هندستون زن کردی بستونم! پس تو خر منی، شهاب حسینی از خنده غش کرد
ارسال نظر