از علاقه به آرایشگری تا فرار از خانه / قصه دختری که فهمیده نشد + نظر کارشناسی

به گزارش خبرنگار رکنا، یسنا با ابروهای در هم گره خورده، اخم، برگرداندن روی از مادر، با بی میلی و قدم های آهسته وارد اتاق مشاوره شد.

 بعد از معرفی خود با طرح چند پرسش گفت؛چرا برای تصمیمی که برای آینده ام گرفتم، پدر و مادرم باید دخالت کنند؟ چرا باید از آنها اجازه بگیرم؟ آینده ی من برای من است پس خودم باید هدفم را انتخاب کنم! من دوست دارم آرایشگر بشوم!! از درس خوندن متنفر هستم.

وقتی قرار نیست کار و شغل دیگری به جزء آرایشگری داشته باشم دیگر نیازی نیست درس بخوانم.اما پدر و مادرم اصلا متوجه این قضیه نیستند!

وقتی به آنها گفتم نمی خواهم ادامه تحصیل بدهم، شروع به داد و بی داد و توهین کردند و گفتند باید درس بخوانی حتی اگر بخواهی آرایشگر بشوی.....بعد از چند روز، دعوا شروع شد......اصلا برایم مهم نبود خانواده چه نظری دارد و محکم روی حرفم ایستادم.پدرم گفت یا مدرسه یا کلا از آرایشگری خبری نیست! من هم گفتم فقط آرایشگری...کتکم زد و من خیلی گریه کردم.مادرم هم با پدرم بود و اصلا از من طرفداری نکرد. این مشاجرات و کتک ها تا چند روز بعد ادامه داشت. آخرین بار3 هفته قبل بود که با کتک هایی که از پدرم خوردم لج بازی کردم و به منزل عمویم رفتم.در آنجا به آرامش رسیدم.بنابراین از عمویم درخواست کردم که چند روزی به من پناه بدهد.در طول روزهایی که در منزل عمویم بودم راحت تر با دوستانم ارتباط برقرار می کردم و با آنها صحبت می کردم.آنها نیز قصد ترک تحصیل دارند و می خواستیم هر کدام یکی از مهارت های آرایشگری را یاد بگیریم تا بتوانیم سالن بزرگی را در کنار هم اداره کنیم.بعد از چند روز به پیشنهاد یکی از دوستان به نام سحر که ایشان هم با پدرش دعوا کرده بود، به یکی از پارک های محله مان رفتیم. حال روحی دوستم اصلا خوب نبود.به یاد روزی که با پدرم دعوا کرده بودم افتادم.با همدیگر گریه کردیم. سحر گفت ما بزرگ شده ایم اما همچنان باید بله چشم گوی پدر و مادرمان باشیم.خیلی از کشور های دیگر با استقلال نوجوانشان احساس خوشحالی می کنند اما خانواده ما، احساس آبروریزی و ما را کتک می زنند.انگار حرف های سحر حرف های من هم بود.به مشکلاتم عمیق تر نگاه کردم.متوجه شدم من هم تصمیم درستی دارم اما به خاطرش تنبیه می شوم و آبرویم نزد فامیل(عمویم) رفته است.باز هم گریه کردیم بعد از ملاقات و خدا حافظی با سحر  به منزل عمویم برگشتم.از عمویم درخواست کردم که با پدرم صحبت کند و راضی به ترک تحصیلم شود.عمو نیز حرف های پدرم را به من زد. نا امید شدم . احساس کردم دیگر امیدی به آینده نیست. یک لحظه احساس کردم محیط خانه خفه کننده است.حال خوبی نداشتم.دوست داشتم فریاد بزنم، تمام بدنم داغ شده بود. دوست داشتم استخری از یخ بود و در آن قرار می گرفتم.دچارتپش قلب شدم و ناگهان شروع به جیغ کشیدن کردم. با کمک عمو به درمانگاه رفتم.بعد به تعادل رسیدن و احساس سبکی به منزل عمویم برگشتیم.مادر و پدرم به آنجا آمدند.مادرم گریه می کرد اما پدرم می گفت با دوستت رفتی بیرون چه بلایی سرت آورده؟ خوب داری ما را بد بخت می کنی..... .حوصله حرف های پدرم را نداشتم. مادرم از اینکه حالم خوب نبود احساس نگرانی می کرد و این باعث شد مرا به خانه برگردانند.در خانه هم کلی سرزنش و دعوا شروع شد.دیگر توان و تحمل حرف های آنها را نداشتم. با سارینا تماس گرفتم و درد دل کردم . سحر نیز مانند من بود و می گفت باید از دست این پدر و مادرهای احمق نجات پیدا کنیم.به پیشنهاد سحر نیاز بود برای مدتی از آنها دور شویم تا قدر ما را بدانند و به تصمیم ما احترام بگذارند.به همین دلیل قرار شد با برداشتن کمی وسایل شخصی و پول به شهر دیگری برویم (شمال).کارت پدرم که همیشه به من می دادند که خرید کنم را با کد ملی و چند دست لباس داخل کوله پشتی گذاشتم و چند روز پیش ظهر ساعت 2 از منزل به سمت پارکی که با سحر  قرار گذاشته بودیم رفتم.در آنجا با سحر برای رفتن به شمال  اسنپ گرفتیم. تا بخشی از مسیر خیلی دلهره داشتیم.فکر می کردیم پدرمان ما راپیدا می کنند و مانع رفتنمان می شوند. بعد از دور شدن از محل زندگی، خوشحال شدیم و احساس آزادی کردیم.در حین مسیر مادرم چند بار تماس گرفت و پاسخ ندادم.پیام دادند که کجا رفتی؟ باز هم جواب ندادم.نمی خواستم دیگر آنها را ببینم.در حین مسیر راننده از ما سوالهایی می پرسید و ما به برخی از آنها جواب می دادیم.کجا می خواهید بروید؟چرا؟ محل زندگی تان است؟ مهمانی می روید؟ همیشه تنها می روید؟ و .... .

خیلی ترسیده بودیم.سحر با یکی از همکلاسی هایمان تماس گرفت و آنها را در جریان گذاشت.حدود ساعت 7 شب به یکی از شهرهای شمالی  رسیدیم.اول قرار بود به منزل مادر بزرگ س حد ر برویم.اما از ترس تحویل دادن ما به خانواده ها تصمیم گرفتیم به هتل برویم.هتل گرفتیم و چند ساعت که گذشت، صدای پدرم را از پشت در شنیدم.انگار توهم زده بودم.اما واقعا پدرم بود و با فریاد زدن می گفت در را باز کن.خیلی ترسیده بودیم. شو که شده بودیم.در را که باز کردیم پدرم سیلی محکمی به صورتم زد به طوریکه صورتم سرخ شد.صدای جیغ سحر  را که شنیدم تازه متوجه شدم که پدر سحر  هم هستند و مشغول کتک زدن سحر می باشد.به کمک مسئولین هتل خشم و کتک پدرهایمان کمتر شد و ما را با خود به خانه بردند.در طول مسیر مشخص شده همکاسی مان به خانواده مان اطلاع داده بود و لوکیشن هتل را هم برایشان فرستاده بود.البته از شدت نگرانی و از روی دوست داشتن. اما نباید این کار را می کرد.به خانه که برگشتم مادرم شروع به کتک زدن کرد. بدنم درد می کرد.گریه کردم و تا صبح از درد خوابم نبرد. بعد از این مدت که به خانه برگشته ام جرات نمی کنم با والدینم صحبت کنم.گوشی را هم از من گرفته اند.اجازه نمی دهند تنهایی جایی بروم.خیلی از خودم و دنیا خسته شده ام.همسایه مان به مادرم گفته است که پیش شما بیاییم و کمکمان کنید.

نگاه کارشناسی :

دکتر فتانه ورمزیار روانشناس بالینی

مراجع کننده دختری ۱۶ساله است در  دوره کودکی بدون تنش، مشکل و دغدغه ای نداشته است. از لحاظ سلامت جسمی و روانی در حد مطلوب بوده و همین امر موجب می شود به مانند سایر کودکان و دوستان خود در حد متوسط باشد و بتواند به مدرسه برود و دانش آموز موفقی هم باشد. بعد  از سپری کردن دوره ابتدایی مشخص می شود که  یسناعلاقه زیادی به کار آرایشگری دارد.حتی از کلاس پنجم ابتدایی نیازهای مادررا درباره ی  آرایشگری ...توسط یسنا  رفع می شده است.به واسطه علاقه در این زمینه و از طریق کانال ها و صفحات آموزشی در واتسآپ و اینستاگرام به تسلط  نسبی در کار میکاپ می رسد.بعد از ورود به دوره راهنمایی و سپری کردن آن برای تمام دوستان و اقوام خدماتی از استعداد خود ارائه می دهد. همین موفقیت ها باعث شکل گیری علاقه، انگیزه و انتخاب مهارت آرایشگری در حدیث می شود که آن را به صورت حرفه ای فرا بگیرد. لذا درس خواندن را مانعی برای رسیدن به اهداف خود می داند و تصمیم به ترک تحصیل می کند.با در جریان گذاشتن پدر خانواده از این انتخاب، با توجه به ذهنیت منفی که از حرفه آرایشگری دارد با دلایلی غیر منطقی که ناشی از عدم انعطاف پذیری روانی پدر نسبت به ارزش های جامعه و غفلت از نیازها و استعداد های فرزند خود می باشد، مخالفت و سعی در منصرف کردن دختر خود از این انتخاب به صورت مستبدانه می کند. در نهایت با فشارهای روانی و فیزیکی که از جانب پدربه یسنا وارد می شود، به فرار از خانه وی منجر می شود.

فرار از خانه از جمله رفتارهای ناسازگارانه ای است که از کودکان و نوجوانان سر می زند و با توجه به پیامدهای سوء آن یکی از آسیب های خانوادگی و اجتماعی جامعه شناخته شده است. در فرار از منزل عوامل اجتماعی و خانوادگی بخصوص عامل خانواده نقش مهمی دارد.نیز مهمترین عوامل خانوادگی عبارتند از :جدایی والدین،نابسامانی های خانوادگی، اعتیاد یکی از والدین به ویژه پدر و سوء رفتار والدین با دختران می باشد.که در مراجعه کننده حاضر سوء رفتار پدر با دختر خود زمینه را برای اقدام به فرار از منزل توسط  دخترش فراهم می کند.

سبب شناسی( بررسی علل و عوامل فردی، خانوادگی و اجتماعی):

عوامل فردی

لجبازی

عدم تاب آوری

تصمیم به ترک تحصیل

نیاز به استقلال روانی و مالی

احساس تنهایی

نیاز به تایید و احترام در تصمیم گیری

عدم بینش و ارزیابی پیامد رفتار(فرار از منزل)

نیاز به احساس دوست داشته شدن و درک شدن

عدم مهارت حل مساله در مشکلات فردی روابط میان فردی

عدم مراجعه به فرد امن و مورد مشاوره قرار گرفتن مانند (روانشناس)

ضعف در تفکر انتزاعی

حمایت گرفتن از همکلاسی و فردی بارفتارهای هیجان مدار  

حل مساله به صورت هیجان مدار

عدم باز داری هیجانی

عدم مهارت ارتباط موثر 

ضعف در مهارت تفکر انتقادی و ارزیابی پیشنهاد پدر در امر درس خواندن

عدم تجربه و شناخت آسیب های اجتماعی 

عوامل خانوادگی:

باورها و فرهنگ آمیخته با ارزش های سنی

عدم درک خانواده نسبت به نیاز های اساسی نوجوان(نیاز به استقلال و تایید شدن)

عدم حمایت عاطفی خانواده

عدم حمایت روانی توسط خانواده

فشار والدین در ادامه تحصیل و عدم بینش آنها به عدم علاقه به تحصیل در نوجوان

عدم مهارت ارتباط و تعامل مثبت والدین با نوجوان  جهت ارائه پیشنهاد ادامه تحصیل در کنار انتخاب مهارت آرایشگری و مورد هدف قرار دادن هر دو آنها

عدم انعطاف پذیری پدر در تجربه های جدید و عدم اجازه تجربه به سایر افراد خانواده

مادر سلطه پذیر و عدم حمایت روانی و عاطفی از نوجوان

عدم پیگیری و درمان مشکلات توسط روانشناس نوجوان از جانب خانواده 

غفلت والدین از نوجوان

عدم مهارت همدلی والدین و ارائه راهکار جهت حل مشکل

ضعف در خلاقیت و تعامل مثبت با نوجوان جهت گذراندن تایم مشترک با هدف هدایت نوجوان در مسیر رسیدن به اهداف اوضعف مهارت های زوجی( مهارت گفتگو، مهارت حل مساله، مهارت تصمیم گیری، مهارت همدلی و ..) در هردو زوج جهت برخورد منطقی با مشکل نوجوان

تفاوت در ارزش های نوجوان و ارزش های پدر

عدم مهارت حل مساله بعد از ایجاد مشکل ایجادی از جانب مراجع و والدین

عوامل اجتماعی

توصیه و تصمیم هیجان مدار همکلاسی برای رفع مشکل(فرار از منزل)

ضعف در مهارت حل مساله در همکلاسی و تشدید مشکل 

ریسک پذیری در مراجعه کننده و همکلاسی ایشان به اقتضای دوره نوجوانی که می توانست پیامدهای جبران ناپذیری به همراه داشته باشد.

ضعف در سیستم آموزشی نسبت به آسیب های اجتماعی و آموزش به نوجوانان در مقاطع مختلف تحصیلی 

عدم مجهز بودن سیستم آموزشی(مدرسه) به نیروی انسانی موثر(روانشناس) در رفع مشکلات دانش آموزان و حمایت از انها

عدم آموزش مهارت های زندگی توسط مدرسه

اقدامات و راهکارهای پیشگیرانه:

پیشگیری اولیه:

آموزش تاثیرات ارزش های انعطاف ناپذیر والدین بر کودکان و نوجوانان به والدین آنها

آموزش ارتباط موثر با دانش آموزان به معلمان ، مشاوران و مربیان تربیتی جهت شناسایی دانش آموزان در معرض خطرو حمایت از آنها

آموزش و افزایش بینش نوجوان نسبت به تغییرات روانشناختی ، جسمی وخلقی و تاثیر آن در اتخاذ تصمیم گیری هیجان مدار.

آموزش مهارت ارتباط موثر به نوجوانان 

آموزش و افزایش بینش نوجوانان نسبت به اهمیت درس خوانده و عدم مغایرت آن با سایر علاقه مندی و اهداف های او توسط سیستم آموزشی مدرسه و خانواده

آموزش نحوه درخواست حمایت از اطرافیان در زمان مواجه شدن و درمیان گذاشتن مشکلات با آنها.

آموزش و افزایش بینش و مسئولیت والدین در ارتباط با مدیریت نیازهای  دوره نوجوانی و آسیب های آن 

آموزش و افزایش بینش نوجوانان نسبت خطرات ترک منزل و پیامد های آن.

آموزش و افزایش بینش نسبت به آسیب های اجتماعی به خصوص ترک منزل.

آموزش و افزایش بینش نوجوانان  نسبت به توانایی ها و قدرت آن ها در حل مساله.

آموزش مهارت حل مساله.

آموزش مهارت ریلکسیشن.

آموزش و معرفی مراکز حمایتی مانندبهزیستی،و مراکز مشاوره نیروی انتظامی به نوجوانان در زمان روبه رو شدن با مشکلات و درخواست مشاوره و حمایت از آنها.

آموزش مهارت های زندگی

ـآموزش مهارت های اجتماعی

ارائه بینش و آگاهی به والدین نسبت به مشکلات عاطفی و نیازهای دوره نوجوانی

پیشگیری ثانویه:

حمایت و مورد مشاوره قرار گرفتن مراجع 

همدلی

تخلیه هیجان

آموزش ریلکسیشن

سایکو اجوکیشن

مصاحبه انگیزشی جهت  پذیرفتن مشکل و انصراف از ترک تحصیل و رسیدن به اهداف

ارائه بینش به مراجع نسبت به افزایش عزت نفس واعتماد به نفسش و ترمیم آن جهت رسیدن به اهداف در کنار ادامه تحصیل 

ارائه بینش به مراجع نسبت مواجهه با مشکلات و برخورد منطقی با آن ها.

ارائه بینش و آگاهی نسبت به رفتار ترک منزل و پیامدهای آن.

ترغیب به ادامه جلسات درمانی با مصاحبه انگیزشی

درخواست جهت شرکت در جلسات مشاوره به صورت گروه درمانی و فردی

افزایش امید نسبت به رسیدن به اهداف(مهارت آرایشگری) در زندگی

آموزش مهارت حل مساله

آموزش مهارت های اجتماعی

آموزش و افزایش بینش نسبت به همدلی با پدر و پذیرش توصیه ایشان به ادامه تحصیل ایشان.

مراقبت و همراهی با مراجع تا بهبودی کامل

  • فیلم دکوراسیون شیک و مدرن خانه شبنم قربانی بازیگر سریال طوبی / از پیانو وسط خانه تا گلیم های سنتی و بالکن با صفا!

اخبار تاپ حوادث

وبگردی