این دختر 17 ساله با دوستان پدرش سرو سری شوم داشت / خودش چه گفت؟ + نظر کارشناسی
حوادث رکنا: معصومه مرادپور / چه دشوار است زیستن در این برزخ ، آیا روح و جسم من بیشتر از برزخیان عذاب نمی بیند ؟ آنگاه که خانه ما از برانگیختن کوچکترین موج شادی در یک قلب بیگانه عاجز است ، چه نوازشی می تواند بی تابی فرار به هر جا که نه اینجا است را اندکی فرو بنشاند ؟ و چه دشوار است دیدار چهره هایی پر از درد و تلاش خستگی ناپذیر فداکارانه برای رام کردن روحی که هجرت را در عمق نهادش به گونه طوفانی دمادم عاصی تر احساس می کند!
به گزارش رکنا، و من که در برابر مهر و نیکی و صمیمیت همچون مومی ذوب می شوم درونم از آنان مالامال سپاس است ، اما مرا برای سعادت و آسودگی نساخته اند ، آوارگی و سراسیمگی صفتی در من نیست خود من است ، چشمهای همواره نگران من تاب این همه درد را ندارد .
در خانواده مادری و پدری من افراد الکلی و معتاد وجود داشتند بنابراین من از نظر محیطی در معرض خطر اعتیاد بودم ، خواه یا ناخواه این مشکل را داشتم ، تا 8 سالگی فکر می کردم که زندگیم فرقی با سایرین ندارد ولی وقتی کار بدی می کردم تنبیه بدنی می شدم ، اوضاع خانه واقعا نابسامان بود ، عصبانیت ، ناراحتی و خشونت در محیط خانه ما مسئله ای عادی بود ، خانه ای که همواره طوفان خیز است ، همیشه در دگرگون شدن است و هیچ چیز درست نمی شود ، همچون دریاست اما نه دریای آب و باران و مروارید ، ماهی ، مرجان ، دریای خاک ، شن ، غبار ...
و مایی که در این خانه متولد و بزرگ شده ایم ، همچون درختان شجاعی که در جهنم می رویند ، اما برگ و باری ندارند ، گلی نمی افشانند ، ثمری نمی توانند داد ، شور جوانه زدن و شوق شکوفه بستن و امید شکفتن در نهاد شاخه شان می خشکد ، می سوزد و در پایان به جرم گستاخی در برابر مشکلات و دردها از ریشه شان برمی کنند .
وقتی در 10 سالگی برای اولین بار الکل نوشیدم بی درنگ احساس شادی می کردم ، به همه چیز می خندیدم و با اینکه از نوشیدن الکل خوشم نمی آمد احساسی که پیدا کرده بودم را دوست داشتم ، رفته رفته مصرف الکلم بالا رفت ، هر روز مقدار زیادی الکل می نوشیدم ، خیلی راحت با افراد دوست می شدم و در هر جمعی که مواد مخدر و الکل مصرف می شد حضور داشتم ، پدرم خیلی آزارم می داد و مدام می گفت باید در کنار من باشی و مصرف داشته باشی و من از ترس به مرور با پدرم برای رهایی از تنبیه و کتک ها و رفتارهای پرخطرش شروع به مصرف مواد کردیم و این مصرف خیلی زود تبدیل به عادت شد ، همیشه همراهانی برای نوشیدن مشروب بودند(دوستان پدرم)دیگر موضوع فرار از مشکلات و رفتارهای بد پدرم نبود اعتیاد به مرور به بخش اصلی زندگی من تبدیل شد ، مادرم زنی آرام و دلسوز بود که کاری از دستش بر نمی آمد و با اعمال قدرت پدرم زندگی را می گذراند و سالهای پرهیاهو و آشفته ای را تجربه کرده بود ، نمی توانست محبتی به ما داشته باشد ، وجود مادرم سراپرده ملکوت خداست و بهشت چونان سرزمینی که در آن کویر نیست با نهرهای سرشار از آب زلالش ، مهتابی سرد و مهربان با لبخند نوازشگر خدا که شخصیت بد پدرم روح قشنگ او را خراب کرده است.
هیچگاه آرامش نبود ، داد و فریاد و و رفتارهای بد دور از ادب حکم فرما بود ، 5 سال است که ناله های گریه آلود مرا کسی نمی بیند و درک نمی کند، می خواهم از این برزخ نجات یابم.
آنگاه که تقدیر نیست و از تدبیر نیز کاری ساخته نیست ، خواستن اگر با تمام وجود با بسیج همه چیز و نیروهای روح و با قدرتی که در صمیمیت هست تجلی کند ، اگر همه هستیمان را یک خواستن کنیم ، یک خواستن مطلق می شویم و اگر با هجوم ها و حمله های صادقانه و سرشار از یقین و امید و ایمان بخواهیم پاسخ خویش را خواهیم گرفت .
نگاه کارشناسی
زهرا بیات کارشناس ارشد روانشناسی
مراجع دختری 17 ساله از یک خانواده 6 نفری که 3 خواهر دیگر هم دارد ، با پدر و مادری بی سواد ، پدر خانواده دارای افسردگی مزمن همراه با احساس بی کفایتی و گناه است ، احساس خصومت و کینه توزی دارد ، پرخاشگر ، نافعال ، مضطرب ، ناپخته و دچار خود کوچک بینی است ، عموما نگرانی های بسیاری داشته ، انباشته از ترس ، عصبی و تحریک پذیر توصیف می شود که با رفتارهای پرخطرش افراد خانواده را آزار می دهد ، این رفتارها به گونه ای است که همه در خانواده فاقد هدف و برنامه در هستند و وجودشان معنایی ندارد . روابط معیوب و پرتنش والدین بسیار آزاردهنده است که فرد را در چرخه مشکلات رفتاری و شخصیتی فراوانی قرار داده است ، محیط زندگی (خانواده ، مدرسه ، محله) هم محیط ناکارآمدی بوده و نتوانسته به نیازهای روانی فرد توجه کند و شرایط درمان و بهبودی را برای او فراهم کند ، به حال خود رها شده است که حس تنهایی شدید دارد ، فاقد حس تعلق و امنیت ذهنی است ، به همین خاطر به عواقب رفتارهای خود هم فکر نمی کند ، هیچگونه دستاورد و ویژگی رفتاری و شخصیتی برای ابراز وجود و جلب توجه ندارد .
به دلیل اینکه در طی سالهای زندگی درگیر کنترل رفتارها بوده اند دچار فرسودگی ذهنی می باشند که همین مسئله منجر به ضعف خودکنترلی در ایشان شده و درگیر رفتارهای تکانشی می باشد ، کمبودهای عاطفی فراوانی دارد که زمینه ساز پرخاشگری و رفتارهای بد شده ، فقط در صدد رفع کمبود و نیازهای خود است و قادر به آینده نگری نیست ، دارای عزت نفس و اعتماد به نفس پایین هستند که فاقد حس ارزشمندی می باشند ، خودباوری ایشان در سطح پایین است ، فاقد حس مطلوب به خود است ، اعتیادی که در وجود وی است باعث شده رفتار و تصمیمات در سطح هیجانی و برای رفع نیازهای خود باشد و به همین دلیل قادر به تفکر و اثر تصمیمات خود در آینده نیست .
مصاحبه بالینی و مشاهده مددکاری از این کیس نشان دهنده این موضوع می باشد که سبک زندگی خانوادگی و ضعف شخصیتی زمینه ساز بروز اعتیاد در فرد بوده است ، سبک زندگی خانواده آسیب زا بوده است ، روابط بین اعضای خانواده معیوب و نشان دهنده این است که خانواده فاقد انسجام لازم به ویژه در تامین نیازهای عاطفی اعضای خانواده است ، پدر به عنوان محور خانواده شخصیت پرخاشگر،عصبی و بی مسئولیت داشته و درگیر تامین نیازهای مربوط به نهاد(لذت و فرار از درد) بوده که با پرخاشگری منفعلانه بر اعضای خانواده اعمال قدرت می کرده است ، از طریق یادگیری و نبود الگوی رفتاری مناسب رفتارهای پرخطر را در زندگی تکرار کرده است ، مادر خانواده شخصیت منفعل داشته و در ذهن فرد زنی مظلوم و بدبخت جلوه می کرده است که قربانی شرایط سخت زندگی شده ، نسبت به مادرش احساس گناه داشته ، فرد در کودکی توسط پدر مورد آزار جسمی و عاطفی قرار گرفته است و متوجه شده که در صورت مخالفت با مراجع قدرت به ویژه پدر و بعد از آن جامعه ، مورد تنبیه و آزار جسمی ، روانی (برخورد فیزیکی - تغییر کلامی ) قرار می گیرد و برای فرار از این حس ناخوشایند به مرور یاد می گیرد که اطاعت بی پرسش و مخالفت داشته باشد تا تنبیه نشود ، همین مساله جرات ورزی را از فرد می گیرد و ایشان در بیرون از منزل و در جمع دوستان فردی مطیع ، ساکت ، حرف گوش کن و آرام بوده فشار روانی ناشی از بیان خواسته های واقعی سبب می شود که فرد خشم فرو خورده ای داشته باشد و در محیط خانه نقابهای اجتماعیش را کنار بگذارد و برای جبران مطیع بودن خود در محیط خانه با پرخاشگری رفتار کند ، شخصیتی وابسته و نیازمند حمایت و مراقبت داشته ، در کودکی مورد مراقبت و محبت والدین قرار نگرفته که برای جبران خلاء عاطفی زود با دیگران ارتباط می گیرد ، اعتیاد وی خیلی دردناک است و ایشان تمایل به گریز از درد داشته تا حل آن که همه این موارد منجر به فروپاشی روانی فرد شده است.
سبب شناسی (بررسی علل و عوامل فردی ، خانوادگی و اجتماعی
عوامل فردی :
- عدم اعتماد به نفس (فاقد حس ارزشمندی)
- ضعف در مهارت ارتباطی موثر (حل مساله و کنترل هیجان )
- تضاد و تناقض (سرزنش درونی)
- کمبودهای عاطفی
- ضعف خودکنترلی
عوامل خانوادگی :
- اعتیاد پدر
- خشونت خانوادگی
- روابط سرد و خشک و کنترل کننده در خانواده
- ضعف پیوندهای عاطفی در خانواده
- بی توجهی از جانب والدین
- بی سوادی والدین
عوامل اجتماعی :
- فقر فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی
- مصاحبت با دوستان ناباب
- ارزش های نادرست
عوامل مربوط به محل سکونت -
اقدامات و راهکارهای پیشگیرانه
پیشگیری اولیه :
- راهنمایی گرفتن از مشاور و روانشناس
- آموزش مهارتهای مقابله ای هیجان مدار
- آموزش مهارتهای زندگی
- آموزش و آگاهی در خصوص مراجعه به روانشناس در زمینه آسیبهای مصرف مواد
: پیشگیری ثانویه
- اخذ تست شخصیت
- اصلاح باورهای غیرمنطقی فرد از خانواده
- آموزش و آگاهی به خانواده در خصوص تمرین رفتارهای سالم
- تشویق و ترغیب به شرکت در فعالیتهای مثبت جهت دور شدن از آسیبها و افکار منفی
: پیشگیری ثالثیه
- ارائه راهکارهایی به خانواده برای بهبود روابط و پذیرش فرزند
- آموزش و ارائه راهکار برای ایجاد هدف و برنامه مناسب برای ادامه زندگی
- اصلاح سبک زندگی با جلسات مشاوره و روان درمانی
- آموزش مهارت های اجتماعی
اقدامات انجام شده توسط مرکز مشاوره و یا دوایر مددکاری برای کیس ویژه :
- همدلی با مراجع و ایجاد احساس درک شدگی
- تخلیه هیجانی
- قرارداد رفتاری با مراجع جهت عدم تکرار رفتار
- آموزش و آگاهی به خانواده در خصوص این رفتارهای سالم با فرزند
- تشویق به بحث های باز ، صریح و روشن درباره آسیبهای مواد
- تمرکز بر مهارت های زندگی مانند حل مسئله ، مقاومت در برابر فشار همسالان ، گسترش دوستی ها و سازگاری با استرس
- تاکید بر افزایش مسئولیت پذیری در قبال خود و دیگران
- تاکید بر افزایش احترام به خود
- توجه به توسعه فعالیت های سالم برای اوقات فراغت ( ورزش ، موسیقی ، هنر ، فعالیتهای تیمی و داوطلبانه )
- تشویق به ارتباط با بزرگترها خانواده
- تاکید بر کمک گرفتن از دیگران به هنگام مواجه شدن با مشکلات
- تاکید بر راهبردهای مقابله با موقعیت های طرد ، محرومیت ، ناامیدی و شکست
- تاکید بر هدف گزینی برای آینده
ملاحظات روانشناختی :
با توجه به اینکه تصمیم گیرنده برای ایشان والدین ( پدر) بوده است فرصت برای روبرو شدن و مدیریت چالش های زندگی را نداشته ، فقدان مهارت اساسی در زندگی وی مشخص است ، از جمله مهارت ارتباط موثر در خانواده مهارت حل مسئله و کنترل هیجان .
ارسال نظر