دلنوشته ای ازفرمانده شهید منصور ستاری
70 ماموریت جنگی لشکر 3 نفره/ در میان آتش سنگین دشمن یک جیپ استیشن با سرعت به سمت ما می آمد
رکنا سیاسی : سه قهرمان دوران جنگ ۸ سال دفاع مقدس در قالب تیمی سه نفره بالغ بر 70 ماموریت جنگی را به بهترین شکل ممکن اجرا کرده و به ابرمردان کوچک تاریخ تبدیل شدند.
در طول دوران جنگ حماسههای بسیاری از رزمندگان و شهدا و فرماندهان جنگ در خاطره ها و تاریخ ثبت شده که شاید یکی از جالبترین آنها مربوط به «رحمتالله اکبری» یک ارتشی دلاور از شهر کهن نراق است که خود یک لشکر بود.
رحمتالله اکبری سال ۱۳۲۵ در شهر هفت هزار ساله نراق از توابع شهرستان دلیجان استان مرکزی چشم به جهان گشود.
رحمتالله اکبری نراقی که به کمک مقاومت و ایستادگی همسرش نصرت باقری و فرزندانش به یکی از قهرمانان جنگ معروف شده، از چهرههای مهم و تاثیرگذاری در دوران جنگ بود به طوری که « امیر سرلشکر شهید منصور ستاری فرمانده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران» درباره شخصیت این قهرمان جنگ دلنوشتههایی دارد که با هم میخوانیم.
امیر سرلشکر شهید منصور ستاری فرمانده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در خاطرات خود از این قهرمان مینویسد: در میانههای عمر خدمتی، به عنوان افسر آموزش به ستاد فرماندهی پدافند هوایی در شرق تهران منتقل شدم و بعد از چندی به عنوان معاونت عملیات عهدهدار مسئولیت سنگینی در رابطه با رادارها و سایتهای موشکی و استقرار مواضع ضد هوایی در نقاط حیاتی و حساس کشور و نحوه انجام امور در آن شرایط خاص جنگ شدم، در ابتدا از خود پرسیدم اکنون که مستشاران خارجی از ایران رفتهاند، چگونه و توسط چه افرادی، موارد فنی و عملیاتی انجام میشود؟
وی مینویسد: در یکی از روزها که در اتاق بریفینگ بودیم، از فرماندهان مربوطه سوال کردم، جواب خوشحال کنندهای شنیدم که در همین ساختمان به صورت خودجوش و جهادی، تیمی سه نفره تشکیل شده و مشغول به کار هستند، به سراغ آنها رفتم. با احترام و رویی گشاده با من روبرو شدند که از همان دید اول در ذهن و روح من اثری عمیق به جای گذاشتند زیرا با توجه به دارا بودن مهارت علمی و فنی و شناخت فراوان از تخصصهای پدافندی بدون هیچگونه توقعی، خالصانه در جهت به تحقق رسیدن اهداف جنگ به میدان آمده بودند، در همان اوایل سختکوشی و ابداعات نوین این گروه سه نفره به عنوان تیم پشتیبانی عملیاتی نظرم را بخود جلب کرد.
وی با اشاره به اینکه هر سه نفر از پرسنل معاونت عملیات و سَر متخصص کنترل هواپیما به نامهای محمد حسین امیری، رحمت الله اکبری و محمد امین سپهری بودند، نگاشته است: حسین هیکلی متوسط، شاید کمی هم لاغر با صورتی بسیار جوان و شاداب با موهای مُجعد و خالی قهوهای نسبتا درشت روی گونه راست، جلب نظر میکرد، با کلامی گرم و دلنشین وارد صحبت شدیم، دوستان دیگر هم گاهی وارد صحبت میشدند ولی بیشتر شنونده بودند تا گوینده! «رحمت» مردی سفیدرو با موهای کاملا مُجعد و خرمایی و چشمانی زاغ بود و سبیل پرپشت، به او قیافهای جالب داده بود، روی هم رفته به نظرم رسید آذربایجانی باشد و امین بر خلاف او کاملا گندمگون سبزه با موهای سیاه و پیشانی بلند بود و چینهای اطراف چشم و روی پیشانی، سن او را بیشتر نشان میداد، در کل قیافهای فیلسوفانه داشت، نسبتا از رحمت هم ساکتتر بود، فکر کردم که از مردم خراسان باشد.
شهید منصور ستاری میگوید: رحمت نشان میداد که صاحب اطلاعات بالنسبه زیاد و اهل تجزیه و تحلیل است، اشتیاق به فعالیت و شور یک زندگی فعّال از حرکات سر و دستش قابل درک بود، معلوم بود روح هنرمندانهای دارد؛ این را از مثالهایی که در گفتارش به کار میگرفت، میشد حدس زد.
وی ادامه میدهد: حسین فرزند دارآباد تهران و رحمت بر خلاف چشمان زاغ و آن چهره و سبیل که خاصه مردم آذری هست، از اهالی شهر نراق در استان مرکزی بود و امین نه خراسانی بلکه اهلیت اهوازی دارد، حالا که بعد از سالها شناختم درباره آنها وسیعتر شده و قدری بیشتر به خصوصیات و علایق مشترک این سه نفر آگاهی یافتهام، دیگر برایم تعجبآور نیست که چرا خداوند با وجود اینکه حسین زاده دارآباد تهران و رحمت فرزند شهر نراق هستند و امین به اهواز تعلق داشته و خواه و ناخواه رفتارشان تحت تاثیر فرهنگ بومی مکتسبه از موطن خود میباشند، آنان را چنین همراه و صمیمی نموده است، ادب، تربیت و خلاقیت، احساس ظریف و حسن رفتار از ویژگیهای مشترک هر سه نفر میباشد؛ این را دیگر اشتباه نکردهام.
در ادامه این روایت آمده است: از پیروزی انقلاب دیر زمانی نگذشته بود مسوولین قسمتهای مختلف نیروی هوایی هم همانند دیگر سازمانهای کشور همگی سعی داشتند هرچه زودتر به نابسامانیهای ناشی از فترت دوران انقلاب سر و صورتی داده و بر اساس سیاست و خط مشی جمهوری اسلامی طرحهای آتی نیرو را بررسی و تنظیم کنند، در آن اوضاع و احوال که ایران از کشوری وابسته و منقاد به کشوری پیشرو و کاملا مستقل، تغییر جهت و سیاست داده بود، تغییر بنیادین استراتژی نظامی امری ناگزیر میشود و دفاع از کشوری انقلابی و ملتی به پا خواسته تدابیر جدیدی را طلب میکرد.
بدیهی که بررسی و تعیین استراتژی و خط مشی پدافند کشور در شبکه بزرگ و به هم تنیده دفاع هوایی و پدافند زمین به هوا در راس کلیه مطالعات و بررسیهای نظامی بود، از طرفی اخذ تصمیم در مورد لغو و یا اجرای قرارداد سفارشات نظامی رژیم سابق به کشورهای بیگانه خصوصا امریکا و انگلیس مستلزم بررسی و مطالعه همهجانبه و دقیق بود.
امیر سرلشکر شهید منصور ستاری فرمانده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در خاطرات خود میافزاید: هر موقع به دفتر آنها مراجعه میشد آنها در میان انبوهی از چارت، عکس یا ویدئومپ اسکوپهای رادار و یا نقشههای فنی راداری غرق در کار بودند؛ بی خود نبود که غالبا فعالیت آنها تا پاسی از شب ادامه مییافت اگر در محل کارشان نبودند یقینا در مناطق جنگی به وظایف متنوع خود که طیف وسیعی از امور عملیاتی، آموزشی و طراحی را شامل میشد مشغول بودند.
همواره همراه با تیم اداره جغرافیایی ارتش و تعدادی از افسران و هُمافران جوان پُر شور و انقلابی در خط مقدم جبهه سرگرم سایت یابی و استقرار مواضع جدید پدافندی و یا رادارهای متحرک و یا تهیه مدارک و پشتیبانی از عملیات ایستگاهها بودند.
این کارها را تیمهای فنی متخصص کاملا طرف اعتماد میتوانستند انجام دهند کاری شاق، خطرناک، ظریف، حساس و بسیار پرحجم، ناگفته نماند که این امور در گذشته توسط مستشاران آمریکایی با هزینه بسیار زیاد انجام میگرفت فعالیتِ اینگونه، تعطیل بردار و پایان پذیر نبود.
به مجرد اینکه تغییری در خطوط جبهه پدیدار میشد و یا مقدمات حملهای فراهم میگردید و یا اطلاعات مخصوص از آرایش دشمن بدست میآمد، گسترش مواضع رادارها و پستهای ارتباطی تغییر مییافت و به دنبال آن، کار این تیم 3 نفره افزایش چشمگیری پیدا میکرد.
میدانیم که جابجایی رادارهای متحرک، مواضع جنگ افزارهای مختلف زمین به هوا و پستهای ارتباطی و شنود بدون مکانیابی صحیح و دقیق کاری عبث و بیهوده و در بیشتر مواقع زیان بار است و نیروی هوایی هیچگاه بر اساس شانس یا تصادف، اقدام به جابجایی و گسترش هیچ یک از تسهیلات و تسهیلاتش نمی نماید، لاجرم اعزام تیمهای سایت یابی و به همراه آنها افراد مجرب در تهیه مدارک فنی و ویدئومپهای مختلف راداری و ارتباطی اجتناب ناپذیر است.
از طرف دیگر چون شبکه راداری و پدافندی زمین به هوا، علاوه بر آنکه به هم وابستهاند، شبکهای متمرکز بوده و اجزاء آن به هم تنیده میباشد، هرگونه تغییری در گوشهای از آن انجام یک سلسله تغییرات را در مجموعه سیستم سبب میشود،در غیر این صورت تداخل امواج راداری با فرکانسهای ارتباطی، مزاحمتهای شدیدی را برای عملیات حساس آن پدید میآورد، امور مذکور کاملا حساس و حیاتی بوده و نمیتوانست معطل و معوق باقی بمانند.
قبل از پیروزی انقلاب هنوز شبکه پدافندی کشور خصوصا در محدوده غربی و جنوبی کشور کاملا گسترده و تکمیل نشده بود، نقطه کور راداری که اتفاقا به سبب کوهستانی بودن منطقه و عوارض متعدد زمین در مرزهای شمال غربی، غرب و جنوب غربی بسیار زیادند، فاقد موانع عبوری از قبیل کابل و تورهای نامرئی و یا رادارهای متحرک بود.
این همه فعالیت در طول جنگ به همت والای تعداد معدودی از پرسنل که از نظر فنی استطاعت و توان کافی و از نظر همکاری، حداکثر ایثار و تلاش را داشتند، انجام یافت، این تیم سه نفره با عنوان تیم پشتیبانی عملیات جنگ در این تلاشها سهم بسزایی را به خود اختصاص دادند.
ایجاد شبکههای معظم از رادارهای ثابت، متحرک و پستهای ارتباطی و شنود مواضع پدافند زمین به هوا و پستهای دیدهبانی بصری، کاری شگرف بود که ارادهای سترگ و همتی والا و روحی عاشق و نهایتا ایمانی خالص و عمیق را میطلبید.
مردان نیروی هوایی و از جمله این تیم سه نفره چنین بودند برای آنها طی فرسنگها راه در دل کوه و کمر و در مقابل دیدهبانی دشمن در زیر بمباران حجیم و مداوم اهمیتی نداشت، بسیار بودند بسیجیان عاشق دیار و اسلام که هروله کنان با تنها سلاح سبکی که در اختیار داشتند جان شیرین بر سر دست گرفته و با آنچه در توان بود به مقابله با دشمن برخاسته بودند.
سه مرد خستگیناپذیر با سلاح فکر و اندیشه در مبارزه حق علیه باطل شرکت جستند
غیرتمندان نهاجا از جمله این سه مرد خستگیناپذیر با سلاح فکر و اندیشه و روحی بزرگ، بدین گونه در مبارزه حق علیه باطل شرکت جستند و بالاخره سهمی از غلبه نور بر ظلمت را به خود اختصاص دادند.
شهیدستاری با اشاره به خاطره یکی از همکارانش از زبان دژبانی مبدا ورودی خرمشهر در یکی از روزهای جنگ (عملیات بیتالمقدس) میگوید: از لشکر خبر رسیده بود که عنقریب دشمن زبون به تلافی شکست اخیرش در قسمتی از جبهه مترصد حمله است.
آن روز توپخانه دشمن از صبح زود شروع به ریختن آتش توپخانه و خمپاره نمود و با گذشت ساعتی بر آتش خود افزود، جابهجای جادهای که حفاظت و کنترل آن به عهده ما گذاشته شده بود، گلوله توپ و خمپاره فرود میآمد.
تردد در قسمتی از آن جاده به علت آتش سنگینی، بسیار مهلک و خطرناک بود، اقبال گم شدن و یا اسارت به دست عوامل خصم را به دنبال داشت، اصولا نیروهای خودی از آن جاده به ندرت و یا به ضرورت استفاده میکردند، تردد از آن راه فرعی مستلزم مجوز مخصوص و هماهنگی عوامل لشکر با ما بود، ما هم بر قسمتی از آن جاده مخروبه اشراف داشتیم.
در میان آتش سنگین دشمن یک جیپ استیشن با سرعت به سمت ما می آمد
حدود ساعت ۱۰:۳۰ صبح روی جاده متوجه بلند شدن گرد و خاک شدیم، متوجه شدیم خودرو یا تعدادی وسیله نقلیه به طرف ما میآمدند، خاک، ناشی از حرکت آنها بود، به سبب آتش سنگین دشمن مجبور بودیم در سنگر بمانیم، بعد از لحظاتی متوجه شدیم که تنها یک جیپ استیشن به سمت ما در حرکت است.
به نظر میرسید خودی باشد، تضمینی وجود نداشت، به دلیل تسلط کاملی که به آن داشتیم در دستور تیراندازی دچار تردید شدیم، ما در سنگر بودیم و آن هدفی در حال حرکت، دائما چراغ میزد که جلب توجه کند، به دلیل سنگینی آتش مرتب زیگزاک میرفت، این طرز رفتار باعث شد تا دل به دریا بزنیم و بر خلاف نکات حفاظتی اجازه دهیم تا نزدیکتر شود.
به محض رسیدن راننده بلافاصله سر بیرون آورد که با ما صحبت کند که گلوله توپی در فاصله نسبتا نزدیک به زمین افتاد، پس از فروکش گرد و خاک متوجه شدیم دو نفر با لباس شخصی از ماشین پیاده شده و با خونسردی به سمت ما میآیند، یکی از سربازان بیاختیار و با حالتی تاسف بار با نیمه فریادی گفت: بابا اینها موجی شدهاند؛ الانه که یک ترکش خمپاره آنها را جنازه کنه، به خیر گذشت. داد زدم سریعتر آمدند داخل موضع، در حالی که کارت شناسایی و برگه ماموریت در دست داشتند، گفتند: ما از نیروی هوایی هستیم، ماموریت داریم هر چه زودتر از نزدیکترین راه به اول جاده آبادان- ماهشهر برسیم، فرصت کم است لطفا ما را راهنمایی کنید، از نوع ماموریت آنها سوال کردم. ابراز داشتند برای سایتیابی و استقرار سایت موشک هاگ، ان شاءالله قبل از عملیات.
قدری عصبانی شدم، حق داشتم چون هیچ گونه اطلاعی در این مورد به ما داده نشده بود و حالا این برادران که خستگی از چهره آنها مشهود بود، با آن برگ ماموریت از من اجازه عبور میخواستند، ناگفته نماند آن روزها این عدم هماهنگیها بعید نبود.
شرایط زمان ایجاب میکرد تا از ابتکار و تجربه خود استفاده کنم، در همین حال ناگهان برای چندمین بار منطقه زیر آتش قرار گرفت،صدای برادران هوایی را میشنیدم که با لحن ملتمسانهای خواهان عبور بودند، پس از فروکش گرد و خاک چهره آنها را دیدم، قیافهای دیدنی پیدا کرده بودند. در آن وانفسا هم دست از اصرار بر نمیداشتند، عمیقا تحت تاثیر قرار گرفته بودم و با خود میگفتم اینها چه بشری هستند؟!
از یک طرف مسئولیت و از یک سو شرایط زمان و از جانبی سلامتی آنها و اینکه احتمال میدادم از عمق مخاطره آن جاده و آن منطقه بیخبر باشند، مرا در وضع عجیب و تردیدآمیزی قرار داده بودند، از طرفی در آن شرایط انجام ماموریت آنها کمک زیادی به پیروزی ما میکرد، آن قدر تحت تاثیر نیت پاک و صمیمیت رفتاری و کرداری آن برادران قرار گرفته بودم که با فریاد دوستانهای گفتم: بابا بیا هر جا میخواهی برو؛ اما این جان خودتان است که دارید با آن بازی میکنید، با نگاهی عمیق به آنها گفتم خدا نگهدار، به امید دیدار.
فرمانده شهید نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران تصریح میکند: پیگیر شدم از نوع ماموریت و تاریخ و اشاره به جیپ استیشن، برایم مُسجل شد که باز هم این تیم(رحمت الله اکبری نراقی، محمد حسین امیری و محمد امین سپهری) بوده که این گونه متعهد به انجام ماموریت بودند، از آن روز به بعد بر خود واجب دانستم روایت این ابرمردان کوچک تاریخ را به نحوی برای دیگران بازگو کنم، میترسیدم که زبان و یا قلمم در موردشان قاصر باشد و نتوانم آن طور که باید و شاید، شرح حمیّت و آزادگیشان را بیان کنم، به خود نهیب زدم که خجلت کتمان این حقایق هزاران بار بیشتر از احساس بیمایگی و الکنی من در بیان این روایت است.
وی با اشاره به گوشهای از فعالیتهای این تیم پشتیبانی عملیاتی جنگ بیان می کند: تعداد ماموریتهای ثبت شده این تیم در جنگ تحمیلی بالغ بر ۷۰ ماموریت است که در دل این تعداد ۲۲۰ مورد، کار عملیاتی صورت گرفته است. جمع زمان حضور آنها در جبههها هر کدام حدود ۵ سال میباشد.
منبع : فارس
ارسال نظر