ترامپ چگونه نظم سنتی آمریکا در خاورمیانه را متحول کرد؟
رکنا سیاسی: «دونالد ترامپ در نخستین سفر خارجی دوره دوم ریاستجمهوری خود به خاورمیانه، با اتخاذ رویکردی معاملهمحور، قراردادهای عظیم اقتصادی و فناوری امضا کرد و برخی تحریمهای سوریه را لغو کرد؛ این رویکرد تحولی در نظم سنتی منطقه ایجاد کرد و بهسوی توافق هستهای با ایران متمایل شد، اما نگرانیهایی را برای اسرائیل به همراه داشت.»

راوی آگراوال سردبیر ارشد نشریه فارن پالیسی و خبرنگار سابق شبکه سی.ان.ان
به گزارش فرارو به نقل از نشریه فارن پالیسی، گردوغبار سفر دونالد ترامپ ، رئیسجمهور ایالات متحده به خاورمیانه اکنون فرو نشسته است. این نخستین سفر خارجی از پیش برنامهریزیشده در دومین دوره ریاستجمهوری او بود که به عربستان سعودی، امارات متحده عربی و قطر انجام شد. دونالد ترامپ با جلب تعهدات اقتصادیای به ارزش نزدیک به دو تریلیون دلار، لغو برخی تحریمها علیه سوریه و امضای مجموعهای از قراردادهای پیشرفته در حوزه نیمهرساناها، بار دیگر نگاهها را بهسوی خود معطوف کرد. سخنرانی او در ریاض نیز بازتاب گستردهای داشت؛ جاییکه بهصراحت اعلام کرد که از این پس دیگر خبری از «سخنرانیها درباره نحوه زندگی» از جانب واشنگتن نخواهد بود؛ پیامی روشن مبنی بر پایان دادن به رویکرد مداخلهجویانه پیشین آمریکا در امور داخلی کشورهای منطقه.
اما آیا ترامپ واقعاً نمایانگر گسستی از سیاستهای پیشین آمریکا در خاورمیانه است؟ در تازهترین قسمت برنامه FP Live، با اف. گرگوری گاوس، پژوهشگر میهمان در مؤسسه خاورمیانه و استاد بازنشسته روابط بینالملل در مدرسه دولتی بوش در دانشگاه تگزاس به گفتوگو نشستم.
راوی آگراول: میخواهم درباره سه کشوری که ترامپ به آنها سفر کرد صحبت کنم. چرا اهمیت کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس در حال افزایش است؟ آیا همه چیز فقط به پول مربوط می شود؟
گرگوری گاوس: بهگمانم مسئله پول در صدر همهچیز قرار دارد. برداشت من این است که ترامپ نخستین سفر خارجیاش را به این سه کشور انجام داد، دقیقاً به همان دلیلی که ویلی ساتن بانکها را سرقت میکرد: چون پول آنجاست. این رویکرد در دومین دوره ریاستجمهوری ترامپ بهمراتب صریحتر و عریانتر از گذشته خود را نشان داده است. این سه کشور یعنی عربستان سعودی، امارات و قطر، دارای صندوقهای ثروت ملی عظیمی هستند که میتوانند برای سرمایهگذاری در ایالات متحده و خرید محصولات آمریکایی مورد استفاده قرار گیرند. آنها با ادغام تجارت دولتی و خصوصی احساس راحتی دارند؛ چراکه سالهاست همین مدل را در مدیریت اقتصادشان بهکار گرفتهاند. واقعاً در این زمینه باید گفت: «مسیر پول را دنبال کن» همچنان بهترین راهنماست.
راوی آگراوال: حالا که صحبت از پول شد، عربستان سعودی چقدر تأثیرگذار است؟
گرگوری گاوس: عربستان سعودی امروز یکی از قدرتهای بزرگ در دنیای نفت محسوب میشود و در حال حاضر، باثباتترین کشور عربی بهشمار میرود؛ جایگاهی که عملاً جایگزین مصر بهعنوان رهبر جهان عرب شده است. اما در سایر حوزهها، فاقد قدرت سختافزاری جدی است. از منظر نظامی، بازیگری تعیینکننده تلقی نمیشود و حتی بخشی از نفوذ ایدئولوژیک پیشین خود را نیز کنار گذاشته است.
عربستان زمانی نماینده اسلام سلفی و مدعی رهبری اسلام سنی در سطح جهانی بود، اما محمد بن سلمان، بهتدریج وابستگی کشور به این قرائت خاص از اسلام را چه در عرصه مشروعیت داخلی و چه در میدان نفوذ منطقهای کاهش داده است. جامعه سعودی اکنون در حال تجربه نوعی گشایش اجتماعی است و اولویتهای حکمرانی، بیش از پیش بر منافع ملی سعودی متمرکز شدهاند تا ارزشهای دینی. از همینرو، قدرت امروز عربستان بیش از هر چیز، بر پایه منابع مالی و دیپلماسیای بنا شده که پشتوانهاش، ثروت هنگفت این کشور است.
راوی آگراول: اما مدام میشنوم که ریاض در حال ته کشیدن منابع مالیاش است. قیمت نفت پایین است و هزینههای عمومی بهشدت بالاست. پروژههای بزرگی مانند نئوم، شهری که بن سلمان طراحی کرده، بهطور جدی از بودجه فراتر رفتهاند.
گرگوری گاوس: من فکر نمیکنم عربستان سعودی با کمبود نقدینگی مواجه باشد، چراکه همچنان از اعتبار مالی بالایی برخوردار است. نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی این کشور اندکی بالاتر از ۳۰ درصد است؛ در حالیکه همین نسبت در ایالات متحده بیش از ۱۰۰ درصد را نشان میدهد. بنابراین سعودیها در صورت نیاز، میتوانند با سهولت نسبی از بازارهای اعتباری برای جبران کسری بودجه استفاده کنند. البته امروز این درک عمومی شکل گرفته که نفت ۶۰ دلاری بهمعنای عقبنشینی از برخی جاهطلبیهاست؛ به همین دلیل، برخی پروژههای عظیم مانند نئوم در حال کوچکسازی و تعدیل هستند. با اینحال، هرچند نشانههایی از صرفهجویی دیده میشود، اما هنوز نمیتوان از وجود بحران مالی در عربستان سعودی سخن گفت.
راوی آگراول: امروزه منافع امارات چگونه با سیاست خارجی ایالات متحده همسو میشود؟
گرگوری گاوس: تا حد زیادی بهدلیل ساختار فدرالی، امارات متحده عربی پیشگام تلاشها برای تنوعبخشی به اقتصاد در میان کشورهای نفتخیز خلیج فارس بود. دبی، برخلاف ابوظبی، منابع نفتی چندانی در اختیار نداشت و همین عامل باعث شد خاندان حاکم آن تمرکز خود را بر توسعه اقتصادی غیروابسته به نفت قرار دهند؛ اقتصادی متکی بر تجارت، گردشگری و خدمات. این رویکرد، دبی را به آنچه امروز هست تبدیل کرده است؛ شهری جهانی که مقصد مطلوب جوانان جاهطلب عرب برای کار و پیشرفت است؛ جایی برای آنان که بهدنبال پویایی اقتصادیاند. اکنون ابوظبی نیز تلاش دارد در همین مسیر حرکت کند و ریاض نیز بهدنبال آن است تا الگویی مشابه را در پیش گیرد.
راوی آگراوال: میدانیم که دوحه هم تلاش میکند با تبدیلشدن به یک مرکز مالی، همین مدل را دنبال کند؛ همچنین با سرمایهگذاری در حوزه «قدرت نرم» نظیر میزبانی جام جهانی فوتبال مردان. اما قطر در عین حال سیاستهای تهاجمیتری دارد از تأمین مالی الجزیره گرفته تا حمایت از اخوانالمسلمین. سالها رابطی برای طالبان بود و اخیراً هم نقش میانجی بین اسرائیل، ایالات متحده و حماس را ایفا کرده است. بلندپروازیهای ژئوپلیتیکی دوحه چیست؟
گرگوری گاوس: هم قطر و هم امارات ابزار لازم برای پیشبرد جاهطلبیهای منطقهای و فرامنطقهای خود را در اختیار دارند. در واقع، این قطر بود که با راهاندازی شبکه الجزیره، سرمایهگذاری گسترده در حوزه ورزش و اتخاذ سیاستی بحثبرانگیز و در مواردی پرریسک در حمایت از گروههای اسلامگرا زودتر وارد میدان شد. همزمان برای حفظ توازن، قطر میزبان بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در خاورمیانه است. نگاه قطر این است که اسلامگرایان، دستکم در بخشی از جهان عرب موج آیندهاند و دوحه نمیخواهد در برابر این موج منزوی باقی بماند. این رویکرد درست در نقطه مقابل دیدگاه امارات قرار دارد؛ جاییکه حاکمان آن موضعی سخت و قاطع علیه اخوانالمسلمین اتخاذ کردهاند.
راوی آگراوال: در حالیکه آمریکا در حال نزدیکتر شدن به این کشورهای عربی خلیج فارس است، آنها نیز در حال متنوعسازی گزینههای خود هستند و به چین و هند نیز نزدیکتر میشوند. در دنیایی که شعار «اول آمریکا» حاکم است، کشورها سیاست خارجی خود را بهصورت انتخابی و سبدی پیش میبرند. این وضعیت چگونه وارد محاسبات سیاست خارجی آمریکا میشود؟
گرگوری گاوس: دقیقاً همینطور است. همه این کشورها در حال تنوعبخشی به گزینههای ژئوپلیتیکی خود هستند، زیرا تغییراتی بنیادین در موازنه قدرت جهانی را احساس میکنند. اما در کنار این نگاه راهبردی، ملاحظات کاملاً عملی نیز نقش دارند: چین یکی از بزرگترین مصرفکنندگان انرژی صادراتی امارات، عربستان سعودی و ایران بهشمار میرود. به همین دلیل، نقش چین در حفظ و تداوم ثبات اقتصادی این کشورها محوری است. روابطشان با چین صرفاً به واردات کالا محدود نمیشود؛ بلکه آنها در اقتصاد چین نیز سرمایهگذاری کردهاند. برای مثال، شرکت آرامکو در پالایشگاههایی در خاک چین سرمایهگذاری مستقیم انجام داده است.
راوی آگراوال: یکی دیگر از عناصر کلیدی، فناوری و هوش مصنوعی است؛ حوزهای که قراردادهای مهمی میان ایالات متحده با عربستان سعودی و امارات متحده عربی امضا شده است. البته، یکی از اصول اصلی سیاست خارجی هر دو دولت ترامپ و بایدن، جلوگیری از نفوذ چین در این حوزه بوده است.
گرگوری گاوس: شتاب و حجم بالای قراردادهایی که با عربستان و امارات برای تأمین تراشهها به امضا رسید، واقعاً برایم شگفتانگیز بود. این در حالی است که دولت بایدن محدودیتهای سختگیرانهای برای صادرات فناوریهای پیشرفته بهویژه به کشورهایی مانند امارات و عربستان با روابط اقتصادی گسترده با چین، وضع کرده بود. واقعیت این است که توسعه کسبوکارهای مرتبط با هوش مصنوعی نیازمند مصرف عظیم انرژی است و این دقیقاً نقطه قوت کشورهای خلیج فارس است: آنها میتوانند این انرژی را با هزینهای بسیار پایین فراهم کنند. این مزیت نسبی، فرصتی کلیدی برای شرکتهای آمریکایی فعال در حوزه هوش مصنوعی ایجاد میکند تا از منابع ارزان انرژی این پادشاهیها بهره ببرند. با این حال، یک نقطهضعف جدی باقی میماند: مسئله حفاظت از مالکیت فکری در محیطهای اقتصادی باز و پرریسک که میتواند چالشی جدی برای امنیت فناوریهای حساس محسوب شود.
راوی آگراوال: درباره ایران، به نظر میرسد ترامپ بهدنبال دستیابی به یک توافق هستهای جدید است. این مسئله چه تأثیری بر منطقه خواهد داشت؟
گرگوری گاوس: بدون تردید، دستیابی به یک توافق هستهای با ایران تنشها در منطقه را کاهش خواهد داد. نکته قابلتوجه آن است که تمامی کشورهای خلیج فارس اکنون از چنین توافقی حمایت میکنند؛ تغییری چشمگیر نسبت به مواضع پیشین آنها که بهطور کامل پشت سیاست «فشار حداکثری» ایالات متحده ایستاده بودند.
در سپتامبر ۲۰۱۹، ایران در واکنش به این فشارها، با پهپاد و موشک به تأسیسات کلیدی نفتی عربستان سعودی حمله کرد؛ حملهای که مستقیماً شاهرگ اقتصادی این کشور و همچنین یکی از اصلیترین دلایل حضور آمریکا در منطقه یعنی تضمین جریان آزاد انرژی را هدف گرفت. با این حال، دولت ترامپ در برابر آن عملاً هیچ واکنش مؤثری نشان نداد.
این بیعملی، درس بزرگی برای سعودیها و البته بهطور غیرمستقیم برای اماراتیها بود: اینکه نمیتوانند با اطمینان کامل روی حمایت ایالات متحده در لحظات بحرانی حساب کنند؛ مگر آنکه پای منافع مستقیم واشنگتن در میان باشد. از همینرو، اگرچه سعودیها، اماراتیها و قطریها همچنان فرش قرمز و شاید حتی فرش بنفش برای ترامپ پهن میکنند، اما در عین حال، نگرانیهای عمیقی درباره میزان پایبندی و قابلیت اتکای آمریکا بهعنوان یک متحد راهبردی دارند.
راوی اگراول: اسرائیل سفر ترامپ را چگونه دید؟ این سفر چه معنایی برای آینده روابط دو طرف دارد؟
گرگوری گاوس: واقعاً جای تأمل دارد که رئیسجمهوری که در دوره نخست خود بیسابقهترین امتیازها را به اسرائیل داد از انتقال سفارت آمریکا به بیت المقدس گرفته تا بهرسمیت شناختن الحاق بلندیهای جولان و خروج از توافق هستهای ایران امروز چنین رفتار سرد و بیتفاوتی نسبت به اسرائیل از خود نشان میدهد، آنهم بدون آنکه در برابر امتیازی مشخص از تلآویو گرفته باشد. این تغییر لحن، اسرائیلیها را سردرگم کرده؛ بهویژه در قبال دولت جدید سوریه و تصمیم ترامپ برای لغو تحریمها علیه دمشق، تصمیمی که تلآویو را شگفتزده و ناخشنود کرده است.
درحالیکه دولت نتانیاهو خواهان اقدام نظامی علیه تأسیسات هستهای ایران بود، ترامپ صراحتاً اعلام کرد: نه، ما راه مذاکره را در پیش میگیریم. بخشی از این چرخش، به تمایل دیرینه ترامپ برای معاملات سریع بازمیگردد؛ و جنگ فرسایشی غزه چنین فرصتی را از او گرفته است. رئیسجمهور میخواست با اعلام آتشبس و ترسیم افقی سیاسی برای غزه، یک پیروزی فوری و نمایشی بهدست آورد. اما نه دولت اسرائیل و نه حماس، حاضر به پذیرش چنین معاملهای نبودند.
اکنون که دولت ترامپ از خط مقدم عقب کشیده، پرسش اصلی برای نتانیاهو این است: این عقبنشینی چه معنایی دارد؟ آیا آمریکا، همچون کانادا، بریتانیا یا فرانسه، موضعی آشکارا انتقادی اتخاذ خواهد کرد و در صورت ازسرگیری عملیات در غزه، تلآویو را تهدید به تحریم خواهد نمود؟ یا آنکه بیتفاوت خواهد ماند و اجازه خواهد داد اسرائیل هرطور میخواهد در غزه عمل کند؟ تا اینجا، نشانهها به سناریوی دوم اشاره دارند: دولت ترامپ نهتنها قصد فشار آوردن بر نتانیاهو را ندارد، بلکه حتی تلاشی برای یافتن راهحلی سیاسی نیز نمیکند. در عوض، رئیسجمهور مسیر خود را پیش گرفته و نگاهش معطوف به معاملههای تازه در حوزههای دیگر است.
-
فیلم آواز دلبرانه با جذابیت الناز شاکردوست و آهنگ گرشا رضایی ! / منو با خودت ببر + موزیک ویدیو
ارسال نظر