میدان آزمون نظم آمریکایی در عصر چندقطبی
ترامپ در خلیج فارس چه نقشهای دارد؟ بررسی مأموریت سری او
رکناسیاسی: سفر ترامپ به خلیج فارس با هدف جهانیسازی شعار «اول آمریکا» و احیای نظم منطقهای جدید، تلاشی برای مهار نفوذ چین و تضعیف اوپکپلاس بود. این مأموریت راهبردی بهدنبال بازتعریف مناسبات منطقهای بدون محوریت تلآویو و سنتهای دیپلماتیک گذشته است.

مارکو کارنلوس دیپلمات سابق ایتالیا و مشاور سابق نخست وزیر سیلویو برلوسکونی و نماینده ویژه ایتالیا در روند صلح خاورمیانه
به گزارش فرارو به نقل از میدل ایست ای، سفر اخیر دونالد ترامپ به عربستان سعودی، قطر و امارات متحده عربی، دو هدف اصلی را دنبال میکرد. هدف نخست، جهانیکردن شعار «اول آمریکا» بود؛ نه فقط بهعنوان یک راهبرد برای مردم آمریکا، بلکه بهعنوان یک الگو برای سایر کشورها. این نگاه بر پایه باوری استثناگرایانه است که میگوید: «هر چه به نفع آمریکا باشد، به نفع دنیاست» ؛ فارغ از اینکه چه کسی رئیسجمهور باشد. البته دونالد ترامپ راهی میانبر را انتخاب کرد و سه کشور از ثروتمندترین کشورهای جهان را برای جذب سرمایهگذاری در اقتصاد آمریکا برگزید.
افول هژمونی؛ آمریکا در آینه نظم نوظهور جهانی
بیتردید، برند «آمریکا» در ۲۵ سال گذشته دورههایی از افت شدید اعتبار را پشت سر گذاشته است؛ از جنگهای بیپایان در خاورمیانه که باعث بیثباتی منطقه و افزایش مهاجرت غیرقانونی شد تا سیاستهای تحریمیای که نهتنها دشمنان، بلکه حتی متحدان آمریکا را هم ناراضی کرد. در کنار اینها، برنامههای مالی مهارنشده والاستریت نیز به بحرانی جهانی با پیامدهای گسترده منتهی شد. در شرایطی که سیاستهای اقتصادی همچنان به سود ثروتمندترین اقشار جامعه عمل میکنند، نابرابریها و نارضایتیهای عمومی رو به افزایش گذاشته و بدهی ملی به سطح نگرانکننده ۳۶ تریلیون دلار رسیده است.
نظم نوظهور چندقطبی در عرصه سیاسی و اقتصادی جهان با نمودهایی چون ائتلاف بریکس و صعود فزاینده چین چشماندازی از بدیلی بالقوه در برابر «نظم مبتنی بر قواعد» ترسیم میکند؛ نظمی که هژمونی ایالات متحده ستون اصلی آن بوده است. در چنین فضایی، ترامپ راهی خلیج فارس شد تا پس از لغزشهای آغازین خود از جمله اعمال بیملاحظه تعرفههایی که خشم گستردهای را در سطح جهانی برانگیخت؛ چهرهای تازه از آمریکا ارائه دهد و جذابیت ازدسترفته آن را بازسازی کند. تعرفههای ترامپ حتی مقدسترین سنگبنای اقتصاد آمریکا را نیز در معرض تهدید قرار داد: اوراق قرضه خزانهداری که نرخ بهره آنها اخیراً تا مرز خطرناک پنج درصد افزایش یافته و این امر، بازپرداخت بدهی نجومی ایالات متحده را به امری دشوار و پرهزینه تبدیل کرده است.
در بازتعریف برند ایالات متحده از منظر ترامپ، هیچ خط قرمزی وجود ندارد؛ حتی امتیازی چون نقش دلار آمریکا بهعنوان ارز ذخیره جهانی اکنون در معرض بازنگری قرار گرفته است. مشاوران اقتصادی ترامپ اکنون استدلال میکنند که این جایگاه، دیگر نه یک دارایی، بلکه بهواسطه کسری تجاری عظیم آمریکا، به باری بر دوش کشور تبدیل شده است. با این حال، یک هشدار جدی در میان است: واشنگتن هنوز آمادگی کنار گذاشتن این امتیاز را ندارد؛ حتی اگر در حال حاضر آن را بار اضافی تلقی کند. در عوض، ایالات متحده وانمود میکند که دیگر کشورهای جهان موظفاند هزینه حفظ این امتیاز را به آن پرداخت کنند.
احیای صلح آمریکایی؛ ترامپ و پروژه بازمهندسی خاورمیانه
دومین هدف سفر ترامپ به خلیج فارس، احیای مجدد «صلح آمریکایی» در خاورمیانه بود؛ منطقهای که همواره از جایگاهی راهبردی برخوردار بوده است. این منطقه نهتنها یکی از کانونهای حیاتی انرژی و مسیرهای اصلی تجارت جهانی بهشمار میرود، بلکه بیثباتی در آن میتواند به ابزاری برای اعمال فشار بر متحدان سرکش یا دشمنان غیرپاسخگو تبدیل شود. افزایش تنشها میتواند «سلاح مهاجرت» را فعال کند؛ ابزاری که هراس اروپا و همچنین کشورهای متحد و شکنندهای چون مصر و اردن را برمیانگیزد. علاوه بر این، قرار دادن برخی گروهها در فهرست سازمانهای تروریستی یا بازتعریف آنها با این عنوان، میتواند نقطهضعف ژئوپلیتیکی روسیه را هدف قرار دهد؛ چرا که در مناطقی از این کشور، اقلیتهای مسلمان حضور گستردهای دارند.
در همین حال، اجرای سیاستهای هدفمند و هماهنگ در حوزه انرژی، با مشارکت تولیدکنندگان بزرگ نفت در منطقه، میتواند انسجام ائتلاف اوپکپلاس را تضعیف کند و فشاری راهبردی بر چین که بهشدت به نفت خلیج فارس وابسته است وارد آورد. احیای «صلح آمریکایی» در خاورمیانه همچنین میتواند بهعنوان مانعی در برابر شکلگیری یا گسترش مسیرهای تجاری نوظهور میان شرق دور و اروپا عمل کند؛ مسیرهایی که «ابتکار کمربند و راه» چین، مهمترین مؤلفه آن بهشمار میرود.
پیامی که ترامپ بهطور ضمنی به عربستان سعودی و سایر کشورهای خلیج فارس منتقل کرد، کاملاً روشن بود: «میتوانید با قواعد اوپکپلاس بازی کنید و بر نظم جهانی نوظهور به رهبری چین تکیه بزنید یا اینکه وارد شراکتی اقتصادی با من شوید که ده برابر سودآورتر خواهد بود؛ انتخاب با شماست.» در حال حاضر، ریاض، دوحه و ابوظبی گزینه دوم را برگزیدهاند؛ آنها در رقابتی آشکار برای جلب رضایت ترامپ، وعده سرمایهگذاریهایی به ارزش سه هزار میلیارد دلار را مطرح کردهاند. برخی از این ارقام، باورپذیر به نظر نمیرسند. برای مثال، توافقی ۱۰ ساله به ارزش ۱.۴ تریلیون دلار با امارات متحده عربی در حالی مطرح شده که تولید ناخالص داخلی سالانه این کشور حدود ۵۰۰ میلیارد دلار است. اما آنچه در حال حاضر برای ترامپ اهمیت دارد، نه دقت ارقام، بلکه اثر روانی این اعلامیهها بر بازارهای جهانی و سرمایهگذاران است.
تلآویو در شوک؛ توافقها بدون رضایت اسرائیل؟
سخاوت فرمانروایان خلیج فارس میتواند نشانهای از یک انتخاب جدی و قطعی باشد یا شاید تنها یک مانور پرهزینه برای خریدن زمان؛ هنوز برای قضاوت نهایی زود است. وجه جالب دیگر این سفر، جایگاه اسرائیل در پازل نوظهور منطقهای است. پیش از عزیمت به خلیج فارس، ترامپ مجموعهای از تصمیمات اتخاذ کرد که آشکارا برای بنیامین نتانیاهو و تیم او ناخوشایند بود: عبور از تلآویو و ورود به مذاکره مستقیم با حماس، انعقاد توافقی جداگانه با حوثیها در یمن بدون لحاظ منافع اسرائیل، بازگشت به گفتوگوهای هستهای با ایران و ورود به معاملات کلان اقتصادی با عربستان سعودی بدون هیچ پیششرطی برای عادیسازی روابط ریاض با تلآویو.
ترامپ بهتدریج به این درک و فهم نزدیک میشود که شاید اسرائیل، بیش از آنکه یک دارایی راهبردی باشد به باری در مسیر طرح بزرگ منطقهای او تبدیل شده است. اما آیا این برداشت، دقیق و واقعبینانه است؟ و مهمتر از آن، آیا صرفاً به شخص نتانیاهو و همراهان جنجالیاش محدود میشود یا از نگاهی عمیقتر و نگرانکنندهتر نسبت به نقش کلی اسرائیل در نظم نوظهور منطقهای پرده برمیدارد؟ پاسخ این پرسشها را تنها زمان مشخص خواهد کرد.
بهنظر میرسد «استاندارد طلایی» سیاست آمریکا در خاورمیانه اکنون مرده و به خاک سپرده شده است. ترامپ آماده است هر نظم تثبیتشده، سنت دیپلماتیک یا عرف دیرپا را در هم بشکند؛ چنانکه در دیدار اخیرش با احمد الشرع، رهبر موقت سوریه و لغو تحریمهای دمشق نشان داد؛ حتی در شرایطی که حکومت جدید هنوز هیچ تضمینی برای اتخاذ سیاستی فراگیر ارائه نکرده و کشتارهای فرقهای همچنان ادامه دارد.
در حالیکه رهبران اروپایی سردرگم و بیهدف در مسیرهای نامعلوم حرکت میکنند، دونالد ترامپ با عزم راسخ بهدنبال بازنویسی قواعد بازی است؛ او ترجیح میدهد با کشورهایی وارد اتحاد شود که از نظرش «باثباتتر و قابلاعتمادتر» هستند مانند رهبران کشورهای عربی حوزه خلیج فارس و رئیسجمهور ترکیه. دونالد ترامپ امیدوار است که در ادامه قدرتهای بزرگی مانند چین و روسیه نیز به این طرح بپیوندند؛ طرحی که بر این اصل استوار است: «تجارت، علاج همه چیز است.» آیندهای پرفرازونشیب در راه است؛ بهتر است همه کمربندهایشان را ببندند : پیش از همه بنیامین نتانیاهو.
-
فیلم شاخ زنی بیوقفه قوچ به مرد
ارسال نظر