50 درصد از مهاجران کل کشور در تهران زندگی می کنند/5 سال آینده نمی توان افغانستانی های تهران را مدیریت کرد

به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، مهاجرت داخلی، عمدتا یا به دلیل نیاز به پیشرفت در زندگی صورت می گیرد یا به دلیل عقب گردهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی. هرچه که باشد، از نظر جامعه شناسان مخرب است. بالا رفتن آمار مهاجران افغان در ایران، می تواند تبعات گسترده ای در کشور در پی داشته باشد. مهم ترین آن، کم شدن فرصت شغلی، برای نیروی کار ایرانی است. از آنجایی که به عقیده کارشناسان، نیروی کار افغان در ایران، دیگر مشغول به کارهای یدی نیستند و غالبا تحصیل کرده و ماهر هستند، می تواند ظرفیت شغلی برای نیروی کار داخلی در کشور را کاهش دهد.

مهاجرت به هر شکلی که باشد مخرب است

اردشیر گراوند ، جامعه شناس ، در گفت و گو با رکنا در این راستا می گوید: «مهاجرت در ایران چند مرحله دارد. موج اول، با مهاجرت، از کل کشور به چند شهر برخوردار صورت می گیرد. در موج دوم، مردم از شهرستان های کوچک به مراکز استان ها می روند و در موج سوم، مردم از روستاها و شهرستان های کوچک به شهرستان های بزرگ مهاجرت می کنند. اما در این میان، در موج چهارمی وجود دارد که افراد از تهران به شهرستان های حاشیه ای سرریز می شوند. اینجا مهاجرت اول به دلیل توسعه یافتگی و موج چهارم، به دلیل تنش اقتصادی رخ می دهد.»

این جامعه شناس در ادامه با اشاره به اینکه تهران مقام اول در مهاجرپذیری در کشور را دارد، می گوید: «حدود 50 درصد از مهاجران کل کشور در تهران زندگی می کنند. این نوع مهاجرت ها، به خاطر فقر نیست؛ بلکه به علت عدم تعادل منطقه ای رخ می دهد. در حال حاضر، بیشتر مناطق کشور محروم تعداد محدودی از استان های کشور تقریبا برخوردار هستند؛ بنابراین مردم مجبور اند از کل کشور به این استان ها مراجعه کنند. با این وجود، ضرورتا کسانی که مهاجرت می کنند، محروم نیستند و امکان دارد نخبگانی باشند.»

گراوند در ادامه به اینکه تمام انواع مهاجرت مخرب است اشاره می کند و می افزاید: «نمی توان گفت چون مراحل اولیه مهاجرت به دلیل حرکت به سمت توسعه یافتگی است، پس مخرب نیست. خیلی ها فکر می کنند مرحله چهارم مهاجرت خیلی مخرب است چون برای آن طبقه افت دارد که از یک شهر بزرگ به حاشیه آن مراجعه کنند.»

این جامعه شناس با اشاره به اینکه گاهی رفتارهای سلبی و گاهی ایجابی می تواند در عدم حرکت مردم به سمت مهاجرت کمک کننده باشد می گوید: «لازم است در این خصوص نظام برنامه ریزی کشور، 80 درصد ایجابی و 20 درصد سلبی برخورد کند. اینگونه از ورود افراد از سایر شهرها به شهرهای بزرگ نمی روند.»

گراوند معتقد است که همه ما حاشیه نشین هستیم. فرقی ندارد که در کدام بخش از شهرها زندگی می کنیم. او در تبیین گفته هایش می افزاید: «حاشیه نشین یعنی کسی که در سرزمین خودش نباشد. یعنی افراد در ساختار فرهنگی-اجتماعی خودشان زندگی نکنند و رفتار دیگران برایشان قابل پیش بینی نباشد. اینجا تفاوتی ایجاد نمی کند که مهاجران یقه سفید باشند یا کارگر. تهران یک شهر کاملا حاشیه نشین است. عدم تعادل منطقه ای، حاشیه نشینی ایجاد می کند. حاشیه نشینی صرفا این نیست که افراد در بافت ناکارآمد شهر زندگی کنند؛ بلکه آن است که افراد تعلق به این نظام شهری ندارد و تلاشی نیز برای بهبودی آن نمی کند.»

حضور افغانستانی های ماهر، ممکن است روزی به یک مسئله امنیتی تبدیل شود

وی در خصوص  مهاجران افغان نیز می گوید: «آن ها ارباب فعالیت های ایران هستند. مهاجران افغان حاشیه نشین نیستند؛ بلکه در متن هستند. روزگاری، این افراد فقط کارگری بلد بودند؛ اما الان کار با ابزار بلد هستند. 5 سال آینده، نمی توان افغانی های تهران را مدیریت کرد.»

اردشیر گراوند در پایان می افزاید: «اگر شرایط به گونه ای پیش برود که ایرانی در رسته های شغلی پر در آمد کار کنند، خیلی هم خوب است که افغانستانی ها نیز در ایران باشند و کار کنند؛ ولی اگر قرار باشد ایرانی ها گرسنه باشند و آن ها کارگری را هم به عهده بگیرند خطرناک است و روزی به یک مسئله امنیتی تبدیل می شود. اگر امروز کارگران ساختمانی افغانستانی تحصن کنند، صنعت ساختمان ایران از کار می افتد، چراکه ما مهارت را از دست داده ایم.»

وبگردی