رکنا گزارش می دهد
کشتی یونانیِ خسته فرو ریخت/ آیا میتوان میراث ساحل باغو را نجات داد؟
رکنا، پس از آنکه کشتی یونانی در آذر ۱۴۰۳ زیر فشار سالها فرسایش سرانجام از میانه شکافت، سایه نگرانی بر ساحل باغو افتاد. فروپاشی این نماد قدیمی نهتنها پایان یک سازه آهنی، بلکه آغاز پرسشی بزرگ بود و آن اینکه دولت چه باید میکرد تا یکی از مهمترین جاذبههای گردشگری کیش، در میان امواج زمان ناپدید نشود؟ و حال چه کار می تواند انجام دهد؟
به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، آذرماه ۱۴۰۳، ساحل غربی کیش صبحی متفاوت را تجربه کرد؛ صدای فروریختن فلزِ پیر، میان موجهای آرام، خبر از واقعهای میداد که سالها پیش از آن، همه از وقوعش هراس داشتند. کشتی یونانی، همان نماد همیشگی غروبهای نارنجی کیش،پس از نزدیک به شصت سال ایستادن در دل دریا، دو نیم شد. گویی زمان، حکم آخر خود را صادر کرده بود. اما فروپاشی این غول آهنی، فقط پایان یک سازه نبود؛ آغاز پرسشی تازه بود: دولت، پس از این واقعه، چه باید میکرد تا خاطره جمعی یک نسل کامل از میان نرود؟
سایه اضطراب بر ساحل باغو
کشتی یونانی سالهاست مانند پیرمردی کهنهکار، فرسایش را تحمل کرده؛ تنش از نمک، بادهای موسمی و موجهای ریز و درشت، زخمیتر از هر روز میشد. کارشناسان بارها هشدار داده بودند که دوام این بدنه آهنی، دیگر شبیه معجزه است. وقتی سرانجام بدنه از میانه شکاف خورد، اولین انتظار از نهادهای مسئول، اقدام فوری برای متوقفکردن فرسایش بیشتر بود. ساخت سازههای نگهدارنده، محدودکردن دسترسی گردشگران و پایش ۲۴ ساعته در این زمان ضروری بود، اما واکنشها کند و پراکنده گزارش شد.
آنچه میتوانست میراث را حفظ کند
واقعیت این است که کشتی یونانی، همانقدر که یک لاشه صنعتی بود، یک «پدیدهٔ هویتی» برای جزیره کیش و گردشگری ایران هم محسوب میشد. از منظر کارشناسان میراث صنعتی، نخستین گام بعد از شکافتهشدن بدنه، ثبت رسمی و مستندسازی کامل آن بود. ثبت در فهرست آثار ملی میتوانست روند حفاظت را الزامآور کند و جلوی نابودی کاملِ آن در سکوت را بگیرد.
در کنار این اقدامات فنی، گام مهم دیگر ایجاد جایگزین فرهنگی و گردشگری بود مثل موزهای کوچک یا نمایشگاهی دائم که با عکسها، اسناد تاریخی و حتی بخشهایی از بدنهی کشتی، داستان این نماد را زنده نگه دارد؛ کاری که بسیاری از کشورها پس از فرسودگی میراثهای دریایی انجام میدهند.
وقتی میتوانستیم «پایان» را تبدیل به «تجربه» کنیم
فروریختن کشتی یونانی، پایان یک خاطره بود، اما میتوانست آغاز یک روایت تازه نیز باشد. دولت و سازمان منطقه آزاد کیش میتوانستند با نگاه گردشگری خلاق، رویدادهایی مانند «شبهای کشتی یونانی»، تورهای آموزشی و نمایشگاههای عکاسی از مراحل مختلف فرسایش و فروپاشی برگزار کنند. چنین برنامههایی نه تنها ارزش نمادین را حفظ میکرد، بلکه هویت جدیدی به ساحل میبخشید؛ هویتی که هم بر گذشته تکیه دارد و هم به آینده چشم دوخته است.
کیش بدون کشتی؟ یا کشتی بدون دریا؟
امروز که تنها بخشهایی از بدنه در برابر امواج باقی مانده، این پرسش پررنگتر از همیشه تکرار میشود که آیا میتوان نمادها را فقط در شکل فیزیکیشان حفظ کرد؟
پاسخش در دستان برنامهریزان است. اگر روایتها، اسناد، قطعات باقیمانده و حتی بازسازی دیجیتال و فیزیکی کشتی مدیریت شود، شاید گردشگران نسلهای آینده هم بتوانند در برابر غروبی دیگر، آن تصویر آشنا را در ذهن خود بازسازی کنند.
![]()
پایانِ یک کشتی، مسئولیتِ یک نسل
کشتی یونانی فرو ریخت، اما مسئولیت حفظ خاطرهاش همچنان پابرجاست. آنچه از میان رفت، فقط یک سازه آهنی نبود؛ «صحنهای» بود که هزاران سفر، هزاران خاطره و هزاران عکس بر روی آن بنا شده بود. اکنون زمان آن است که نهادهای مسئول، با تصمیمهای علمی و آیندهنگر، اجازه ندهند این خاطره، همچون بدنه زنگزده کشتی، آرامآرام در دریا محو شود.
ارسال نظر