سازمان حفاظت محیط زیست؛ نگهبان خواب‌آلود در سرزمین رو به زوال
تبلیغات

به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا ،اصل پنجاهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، محیط زیست را "وظیفه‌ای عمومی" معرفی می‌کند و هرگونه فعالیت اقتصادی و صنعتی را مشروط به آن می‌داند که "موجب آلودگی و تخریب محیط زیست نشود". سازمان حفاظت محیط زیست ایران به‌عنوان بازوی اجرایی و ناظر تحقق این اصل، مأموریت دارد که تعادل میان توسعه و حفظ منابع طبیعی را برقرار کند.اما وقتی به واقعیت‌های امروز ایران نگاه می‌کنیم، تناقضی تلخ آشکار می‌شود. در حالی‌که قانون اساسی محیط زیست را در جایگاهی رفیع قرار داده، این عرصه در عمل به حاشیه رانده شده است. تالاب‌ها خشکیده، جنگل‌ها سوخته، گونه‌ها منقرض شده و هوا و آب کشور به مرز بحرانی رسیده‌اند. در این گزارش، وظایف سازمان را مرور کرده و نشان می‌دهیم در هر حوزه، کشور به کدام سمت رفته است.

حفاظت از اکوسیستم‌های طبیعی؛ از جنگل‌های هیرکانی تا کویرهای بیابان‌زده

وظیفه سازمان، حفاظت از اکوسیستم‌های طبیعی و ترمیم اثرات سوء است. اما   واقعیت و عمل تخریب شتابان و بی‌وقفه را  شاهدیم.

 جنگل‌های هیرکانی به‌عنوان ذخیره‌گاه ۲۵ میلیون ساله، امروز زیر فشار قاچاق چوب، معدن‌کاوی، جاده‌سازی و ویلاسازی نفس‌های آخر را می‌کشند. سالانه هزاران هکتار نابود می‌شود و سازمان تنها به "اخطار" بسنده می‌کند. آتش‌سوزی‌های مکرر در زاگرس هم هر تابستان به فاجعه بدل می‌شود.

 تالاب‌های بامدژ، حوض سلطان، دریاچه نمک، شیمبار، بختگان، گاوخونی، مهارلو، میانگران و هامون از جمله تالاب‌هایی هستند که در پایان سال آبی گذشته خشک شدند.هامون به کانون ریزگرد تبدیل شد، هورالعظیم به‌خاطر پروژه‌های نفتی و سدسازی نیمه‌جان است. هر تالابی که از دست می‌رود، یک اکوسیستم حیاتی از بین می‌رود.

بیش از ۸۰ درصد دشت‌های ایران با افت سطح آب‌های زیرزمینی مواجه‌اند. فرونشست زمین در دشت‌های اصفهان، کرمان و تهران به حدی رسیده که کارشناسان از "مرگ سرزمینی" سخن می‌گویند.

در این حوزه، سازمان بیشتر از آنکه "مدافع اکوسیستم‌ها" باشد، تبدیل به نهادی منفعل شده است. قدرت برخورد با نهادهای توسعه‌ای (وزارت نیرو، نفت، جهاد کشاورزی) را ندارد و در برابر فشارهای اقتصادی عقب می‌نشیند.

 پیشگیری از تخریب و آلودگی؛ محیط زیست قربانی توسعه شتاب‌زده

وظیفه سازمان،  پیشگیری و ممانعت از آلودگی است اما در واقعیت  و شواهد نشان از  آلودگی گسترده در هوا، آب و خاک است.

 تهران، مشهد، اهواز و اراک هر سال در زمستان با وارونگی دما خفه می‌شوند. آمار غیررسمی می‌گوید سالانه بیش از ۴۰ هزار نفر در ایران بر اثر آلودگی هوا جان می‌بازند. این عدد، از تلفات بسیاری از بیماری‌ها بالاتر است.

 ورود پساب‌های صنعتی و کشاورزی به کارون و زاینده‌رود، رودخانه‌ها را به فاضلاب‌راه بدل کرده است. سازمان باید جلوی تخلیه بی‌رویه پساب را بگیرد، اما اغلب صنایع یا فاقد تصفیه‌خانه‌اند یا به‌صورت صوری آن را اداره می‌کنند.

دفن غیراصولی زباله‌ها در شمال، کودهای شیمیایی بی‌رویه در دشت‌های کشاورزی و برداشت بی‌حساب شن و ماسه، خاک ایران را فرسوده و آلوده کرده است.

سازمان به‌جای سیاست‌گذاری بازدارنده، تنها نقش "گوینده خبر" را بازی می‌کند. هشدارها داده می‌شود اما ضمانت اجرایی وجود ندارد. محیط زیست قربانی سیاست‌های کوتاه‌مدت توسعه شده است.

 ارزیابی ظرفیت محیط؛ بی‌توجهی به خطوط قرمز طبیعت

وظیفه سازمان در این بخش  تعیین ظرفیت قابل تحمل محیط در برابر بهره‌برداری است اما در  عمل  شاهد  توسعه بدون ملاحظه هستیم.

وزارت نیرو با احداث صدها سد، جریان طبیعی رودخانه‌ها را مختل کرده است. خشک شدن تالاب‌ها و شور شدن دشت‌ها، نتیجه همین بی‌توجهی است.

 احداث کارخانه فولاد در اصفهان و یزد، یعنی قلب کویر، نمونه آشکار بی‌توجهی به ظرفیت محیطی است. فولاد آب‌برترین صنعت دنیاست، اما ایران آن را در خشک‌ترین استان‌ها توسعه داده است.

فشار بر زمین‌های کشاورزی و منابع طبیعی برای ویلاسازی و شهرک‌سازی، ظرفیت اکولوژیک مناطق شمالی کشور را در هم شکسته است.

سازمان یا در صدور مجوزها کوتاه می‌آید، یا نظارت کافی ندارد. به این ترتیب، مرزهای تاب‌آوری محیط بارها و بارها زیر پا گذاشته شده‌اند.

 برخورد با بحران‌ها؛ وقتی بحران عادی می‌شود

وظیفه سازمان، برخورد فعال با بحران‌های محیطی است   اما در واقعیت عادی‌سازی فاجعه ها شاهد هستیم.

 پدیده گردوغبار خوزستان از دهه ۸۰ تاکنون هر سال بحرانی‌تر شده. برنامه‌های کاشت نهال یا مهار کانون‌ها بیشتر روی کاغذ مانده‌اند.

هنوز بخش بزرگی از خودروهای ایران با استاندارد پایین تولید می‌شوند. بنزین بی‌کیفیت و گازوئیل پرگوگرد، دلیل اصلی هوای مرگبار کلان‌شهرهاست.

 بحران آب به جایی رسیده که حتی شرب مردم در برخی شهرها به مشکل برخورده، اما سازمان صرفاً هشداردهنده است، نه تصمیم‌گیرنده.

بحران‌ها به جای آنکه مدیریت شوند، "عادی" شده‌اند. تعطیلی مدارس به خاطر آلودگی یا بارش گردوغبار به یک روال معمول تبدیل شده است.

 پژوهش و تحقیق؛ علم بدون سیاست

وظیفه سازمان در این بخش  مطالعه عوامل آلاینده و گونه‌های نادر  است اما  در واقعیت پژوهش‌های بی‌ثمر است.بسیاری از پژوهش‌ها فقط در قالب مقاله‌های دانشگاهی باقی می‌مانند.

گونه‌های در معرض انقراض (مانند یوز آسیایی) بیشتر به نماد تبلیغاتی بدل شده‌اند تا موضوع سیاست‌گذاری واقعی.

داده‌های محیط زیستی ایران به‌روز نیستند. مثلاً آمار رسمی از شمار پلنگ ایرانی یا گونه‌های گیاهی کمیاب در دسترس عموم نیست.

نبود ارتباط میان پژوهش و سیاست‌گذاری، دانش تولید شده را بلااستفاده کرده است. محیط زیست ایران بیش از "مقاله" به "عمل" نیاز دارد.

 استانداردها؛ قانون‌های بی‌قدرت

وظیفه سازمان در این بخش تدوین ضوابط و استانداردهای زیست محیطی است اما در  حقیقت   وجود قوانین بدون ضمانت اجرا است.

خودروها با استاندارد پایین تولید می‌شوند و کسی جلوی آن را نمی‌گیرد.

صنایع آلاینده حتی پس از محکومیت در دادگاه، به فعالیت خود ادامه می‌دهند.

مدیریت زباله و پساب در کشور هنوز در سطحی ابتدایی است.

 استانداردها زمانی ارزشمندند که اجرا شوند. اما در ایران، قانون به‌راحتی زیر پا گذاشته می‌شود، چون سازمان ابزار لازم برای اعمال قدرت ندارد.

آموزش و مشارکت عمومی؛ مردم بیرون از معادله

وظیفه سازمان  ارتقای آگاهی عمومی است اما در واقعیت   آموزش محدود، مشارکت کم است.در مدارس، محیط زیست جایگاهی فرعی دارد.رسانه ملی بیشتر به تبلیغات صنعتی می‌پردازد تا فرهنگ‌سازی زیست محیطی.سازمان نتوانسته مردم را در حفاظت از محیط زیست شریک کند؛ در حالی‌که تجربه جهان نشان داده بدون جامعه مدنی، این مأموریت ناممکن است.محیط زیست به "گفتمان عمومی" تبدیل نشده. مردم هنوز رابطه مستقیم میان آلودگی و سلامت خود را نمی‌بینند.

 زیرساخت‌های آموزشی و موزه‌ای؛ ناکام و فراموش‌شده

وظیفه سازمان  ایجاد موزه، مراکز آموزش و پژوهش است اما در عمل    زیرساخت‌های محدود و بی‌اثر است. موزه‌های محیط زیست ایران انگشت‌شمار و فرسوده‌اند.مراکز پژوهشی اغلب به دلیل کمبود بودجه نیمه‌فعال هستند.آموزش کاربردی برای نیروهای سازمان کافی نیست و بیشتر کارکنان فاقد مهارت‌های نوین پایش محیط زیستی‌اند.در نبود زیرساخت آموزشی و فرهنگی، حفاظت محیط زیست در سطحی محدود باقی مانده است.

 ارزش‌گذاری منابع طبیعی؛ طبیعت رایگان و بی‌صاحب

وظیفه سازمان  ارزش‌گذاری اقتصادی منابع طبیعی است اما در واقعیت   طبیعت بی‌قیمت، قربانی سوداگری شده است . تخریب جنگل‌ها و کوه‌ها برای ساخت ویلا یا معدن، هزینه‌ای واقعی برای تخریب‌کنندگان ندارد.صنایع آلاینده هیچ‌گاه هزینه آلودگی را نمی‌پردازند.آب در ایران به شکلی مصرف می‌شود که گویی منبعی بی‌پایان است، نه سرمایه‌ای محدود. تا زمانی‌که هزینه تخریب از سود تخریب بیشتر نشود، روند نابودی طبیعت ادامه خواهد داشت.

سازمان حفاظت از محیط زیست ایران به لحاظ قانونی نهادی قدرتمند و همه‌جانبه به نظر می‌رسد، اما در عمل به نهادی حاشیه‌ای و کم‌اثر تقلیل یافته است. بیشتر وظایف سازمان یا اجرا نشده یا به شکل ناقص و شعاری پیش رفته است.

محیط زیست ایران امروز در آستانه فروپاشی است.تالاب‌ها خشکیده‌اند.جنگل‌ها می‌سوزند.هوا مرگبار است.گونه‌های جانوری و گیاهی نادر یک‌به‌یک محو می‌شوند.خاک و آب کشور فرسوده و آلوده‌اند.اگر این روند ادامه یابد، آنچه باقی می‌ماند سرزمینی بی‌آب، بی‌جنگل، بی‌گونه و در نهایت بی‌انسان خواهد بود.

 

اخبار تاپ حوادث

تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات

وبگردی