دریاچه ارومیه از نقشه ایران محو شد/ هیچ مدیری نه دادگاهی شد نه پاسخگو!
تبلیغات

به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا،  تصاویر تازه ناسا از آسمان ایران، دریاچه ارومیه را نه به شکل آبی درخشان، بلکه به صورت پهنه‌ای خشک و ترک‌خورده نشان می‌دهد؛ نمایی تلخ از یک فاجعه ملی که نتیجه تصمیم‌های پی‌درپی مدیران، پیمانکاران و سیاستگذاران طی ده‌ها سال است. در این میان، کمتر کسی پاسخگوست و رسانه‌ها غالباً تنها یک گزارش کوتاه منتشر می‌کنند و ماجرا را به فراموشی می‌سپارند. اما آنچه رخ داده، فراتر از یک بحران محیط زیستی ساده است؛ خشک شدن این دریاچه، زنجیره‌ای از پیامدهای اجتماعی، اقتصادی و بهداشتی را در منطقه به همراه داشته است.

سدهایی که آب را بلعیدند

یکی از اصلی‌ترین دلایل خشک شدن دریاچه، ساخت بیش از پنجاه سد در حوضه آبریز آن است. سدهایی که حجم عظیمی از آب ورودی به دریاچه را به خود اختصاص داده‌اند و نه تنها جریان طبیعی رودخانه‌ها و تالاب‌ها را مختل کرده‌اند، بلکه توازن اکوسیستم منطقه را نیز بر هم زده‌اند.

فرهاد سرخوش، دبیر استانی سابق ستاد احیای دریاچه ارومیه، به خبرنگار رکنا می‌گوید: «۹۰ درصد منابع آبی حوزه ارومیه صرف کشاورزی می‌شود، کشاورزی‌ای که اغلب با روش‌های سنتی و پرمصرف مدیریت می‌شود. محصولاتی مثل سیب و گندم که نیاز آبی بالایی دارند، همچنان کشت می‌شوند، در حالی که جایگزینی با محصولات کم‌مصرف‌تر مثل جو و زعفران ضروری است.»

او ادامه می‌دهد: «عدم توسعه کافی سیستم‌های آبیاری نوین نظیر آبیاری قطره‌ای نیز باعث هدررفت بی‌رویه آب شده است.»

خطری ملی

خشکی دریاچه ارومیه تنها یک فاجعه محیط زیستی نیست؛ بستر خشک شده آن به کانون گرد و غبار نمکی و سمی تبدیل شده است که سلامت میلیون‌ها ایرانی را تهدید می‌کند. مطالعات دانشگاه علوم پزشکی تبریز نشان می‌دهد که این ذرات می‌توانند باعث شیوع بیماری‌های تنفسی، قلبی، کلیوی و حتی اختلالات سیستم ایمنی شوند. پیامدهای این بحران به استان‌های همجوار و کشورهای منطقه نیز سرایت خواهد کرد.

کاوه مدنی، دانشمند حوزه آب و مدیر ارشد سازمان ملل، در این زمینه می‌گوید: «پس از سیل‌های شش تا هفت سال اخیر، بارها از مفهوم «پنجره طلایی» احیای تالاب‌ها صحبت کرده‌ام. این پنجره دوره‌هایی است که حجم آب کافی وجود دارد و فرصت هست بخشی از تالاب‌ها حتی با آب محدود، احیا شوند. اما وقتی خشکی شدید است و منابع آب محدود، رهاسازی آب مثل ریختن آب در قلک سوراخ است؛ تبخیر سریع آب، اثر ملموسی بر اکوسیستم ندارد.»

مدنی اضافه می‌کند: «تنها با بارندگی مناسب و اراده سیاسی قوی، همراه با برنامه‌ریزی جامع و دقیق برای استفاده از منابع آب، می‌توان به احیای پایدار تالاب‌ها امید داشت. در غیر این صورت، تالاب‌ها به خاطره‌ای از گذشته تبدیل خواهند شد.»

 اراده‌ای ملی نیاز است

کارشناسان بر این باورند که احیای دریاچه ارومیه نیازمند برنامه‌ای جامع و سرمایه‌گذاری حداقل ۱۰ تا ۱۵ میلیارد دلاری است.فرهاد سرخوش برنامه احیا را در سه مرحله مشخص کرده است:

مرحله اول (۱۴۰۵ تا ۱۴۱۰): اقدامات اضطراری برای توقف خشک شدن و افزایش ۱۰ تا ۲۰ درصدی حجم آب دریاچه.

مرحله دوم (۱۴۱۰ تا ۱۴۱۵): تثبیت سطح دریاچه در حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد سطح تاریخی.

مرحله سوم (۱۴۱۵ تا ۱۴۲۰): بازسازی کامل اکوسیستم، کاهش شوری، بازگشت حیات وحش و بهره‌برداری پایدار از منابع آبی.

سرخوش با تلخی می‌گوید: «اگر برنامه‌ای جدی و فوری تدوین و اجرا نشود، دریاچه ارومیه که زمانی نماد هویت و طبیعت این منطقه بود، به خاطره‌ای تلخ تبدیل خواهد شد؛ خاطره‌ای از بی‌تدبیری، سدسازی‌های بی‌رویه و کشاورزی پرمصرف.»

 فاجعه‌ای فراتر از محیط زیست

خشک شدن ارومیه، زندگی میلیون‌ها نفر را تحت تأثیر قرار داده است. بحران منابع آبی، مهاجرت روستاییان، کاهش درآمد کشاورزان و افزایش بیماری‌های تنفسی و قلبی، همه و همه زنجیره‌ای از پیامدهای اجتماعی و اقتصادی را رقم زده‌اند که می‌تواند در دهه‌های آینده ادامه یابد. کارشناسان هشدار می‌دهند که بدون یک مدیریت جامع و اراده سیاسی واقعی، این بحران نه تنها قابل جبران نیست، بلکه می‌تواند به الگویی برای سایر مناطق ایران تبدیل شود که منابع آبی خود را از دست داده‌اند.

فاجعه‌ای که باید پاسخگو داشته باشد

تصاویر ناسا تنها بخشی از واقعیت فاجعه را نشان می‌دهند. هر سدساز، هر مدیر و هر تصمیم‌گیری که در این مسیر کوتاهی کرده، باید پاسخگو باشد. فاجعه ارومیه نه تنها یک شکست مدیریتی است، بلکه نمادی از ناکارآمدی تصمیمات کلان و اولویت‌های اقتصادی کوتاه‌مدت بر سلامت محیط زیست و جامعه است. این بار، زمان رسانه‌ها و مردم است که این فاجعه را به محاکمه افکار عمومی بکشانند؛ پیش از آنکه دریاچه ارومیه، به تاریخ بپیوندد و تنها یک خاطره تلخ باقی بماند.

 

اخبار تاپ حوادث

تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات

وبگردی