رکنا گزارش می دهد
کودکانی در آتش؛ نهادها در باد مصوبهها میخوابند / آمار کودکان کار در وضعیت اضطرار، نیمی ازتحصیل جا ماندهاند
۶۰ درصد ایرانیاند، ۴۰ درصد اتباع. ۷۶ درصدشان بهدلیل فقر یا اعتیاد والدین مجبور به کار شدهاند. نیمی از آنها از تحصیل بازماندهاند و یکپنجم با سوءتغذیه دستوپنجه نرم میکنند. اینها آمار نیستند؛ روایت زندگی کودکانیاند که در سایه سیاستزدگی و ناهماهنگی نهادها، قربانی چرخهای معیوب شدهاند. چرخهای که در آن، طرحها میآیند و میروند، اما کودکان کار میمانند؛ تنها، خاموش، و بیپناه.

به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، در خیابانهای پرهیاهوی تهران، اهواز، شیراز و مشهد، کودکانی هستند که در سکوت، قربانی ساختاری معیوب و وعدههایی فراموششدهاند. تابستان، با تمام گرمایش، نه برای بازی بلکه برای کار، فرصت بیشتری به آنها میدهد. کودکان کار –پدیدهای مزمن، ریشهدار و در عین حال پنهانشده در لابهلای مصوبات و طرحهایی که یکی پس از دیگری شکست خوردهاند.
طبق آمار رسمی سازمان بهزیستی، ۶۰ درصد این کودکان ایرانی و ۴۰ درصد اتباع هستند. همچنین ۷۶ درصد آنها به دلیل فقر یا اعتیاد والدین وارد چرخه کار شدهاند؛ رقمی که نه تنها تلخ، بلکه نشاندهنده عمق بحران اجتماعی و اقتصادی است که کودکان، بیپناهترین قربانیان آن هستند.
وعدهها، طرحها، شکستها: سیاستزدگی در لباس حمایت
از دهه ۷۰ تا ۱۳۹۹ بیش از ۳۰ طرح ملی با هدف «ساماندهی» یا «مداخله» در وضعیت کودکان کار تدوین شد؛ طرحهایی که از «طرح جامع حمایت از کودکان خیابانی» گرفته تا «پردیس توانمندسازی» و «مجتمع شوق زندگی» را شامل میشود. اما کدامیک از این طرحها به نتیجه رسید؟
علی ربیعی، دستیار اجتماعی رئیسجمهور، در یادداشتی صراحتاً به «طرحهای شکستخورده» در حوزه کودکان کار اعتراف کرده و معیار سنجش اخلاق در جامعه را نوع برخورد با کودکان و سالمندان دانسته است. اعترافی که اگرچه تلخ، اما صادقانه است.
همزمان معاون اجتماعی وزیر کشور از کاهش نسبی آمار خبر میدهد، اما آنچه در میدان دیده میشود، خلاف این ادعاست. در تابستان، بهویژه در کلانشهرها، تعداد کودکانی که در چهارراهها، متروها، پارکها و بازارها دیده میشوند، بیشتر میشود؛ گویی گرمای هوا با فقر، دست به یکی کردهاند تا کودکی را در خیابانها بسوزانند.
نهادها پشت میز، کودکان کف خیابان
جلسات برگزار میشوند، مصوبات صادر میگردند، و اخبار از قول مسئولان منتشر میشوند.
حجتالاسلام ملکی، رئیس کارگروه ساماندهی کودکان کار و خیابان، تأکید دارد که «وظایف دستگاهها بهطور دقیق مشخص شده» و «برنامهریزی و نظارت انجام میشود». او همچنین از سرعت رشد آسیب سخن میگوید و هشدار میدهد اگر با «سرعت معمولی» پیش برویم، عقب خواهیم ماند. اما پرسش اینجاست: سرعت فعلی نهادهای مسئول، از سرعت رشد بحران عقبتر نیست؟
مطالعات میدانی و اظهارات فعالان مدنی نشان میدهند که ناکارآمدی ساختاری، نبود هماهنگی و رقابتهای بیفایده بین نهادها باعث شده که حتی اندک منابع موجود نیز بیاثر شوند. گاه دستگاهها یکدیگر را خنثی میکنند. بوروکراسی، نگاه پروژهای و سیاستزدگی جای نگاه جامع، پیشگیرانه و پایدار را گرفته است.
چهرههای مختلف یک بحران؛ فراموششدگان طبقه ۱ تا ۳
یکی از ایرادات بنیادین در سیاستگذاریهای ایران، بیتوجهی به گونهشناسی کودکان کار است. بر اساس ادبیات جهانی، باید بین Child work (کار کودک در چارچوب خانواده و آموزش) و Child labour (کار استثماری و مضر برای رشد کودک) تمایز قائل شد.
در ایران اما همه کودکان کار در یک دسته قرار داده میشوند و تمرکز بیش از حد بر کودکان باندی و سازمانیافته، باعث شده که سیاستگذاریها از معیشتیها – یعنی آنانی که برای زنده ماندن کار میکنند – غافل شوند.
این کودکان نه تنها محروم از حقوق ابتدایی مانند آموزش، سلامت و تفریح هستند بلکه آمارها نشان میدهد که نزدیک به ۴۸.۷ درصدشان از تحصیل بازمانده و ۲۱ درصد دچار سوءتغذیهاند. چنین کودکانی در آینده با احتمال بسیار بالا به چرخه فقر، بزه، یا بیماریهای جسمی و روانی وارد خواهند شد.
بحران در دل بحران
در استان خوزستان، دادستان مرکز استان به صراحت از ترک فعل مدیران در قبال کودکان در معرض خطر سخن میگوید و هشدار داده که این تخلف تا ۱۵ سال انفصال از خدمت در پی خواهد داشت. این سخن را باید جدی گرفت، اما اگر تهدیدهای قضایی بدون اراده برای حل ریشهای مسئله همراه شود، فقط یک هشدار نمادین خواهد بود.
استانداریها، بهزیستی، آموزشوپرورش، شهرداریها و خیریهها همه مدعی هستند که در حال کارند، اما از هماهنگی خبری نیست. در شیراز، با وجود شناسایی ۸ گروه فعال مردمی، رئیس کارگروه میگوید هنوز راه زیادی تا بهبود وضعیت داریم. این جمله نیز اگرچه صادقانه، اما نشاندهنده عقبماندگی اجرایی است.
راهحلهای اجرایی پیشنهادی
اکنون دیگر زمان هشدار نیست. بحران کودکان کار به مرحلهای رسیده که تنها با اصلاحات ساختاری و حمایتهای پایدار قابل کنترل است. راهکارهای پیشنهادی:
ایجاد پایگاه داده ملی واحد برای شناسایی کودکان کار
اطلاعات پراکنده بهزیستی، شهرداری و آموزش و پرورش باید یکپارچه شود تا سیاستگذاری مبتنی بر داده باشد، نه تخمین.
احیای تور ایمنی معیشتی خانوادههای در معرض فقر شدید
اگر فقر عامل اصلی اشتغال کودکان است، باید حمایتهای هدفمند معیشتی، مانند پرداخت یارانه مشروط به تحصیل، در دستور کار باشد.
تدوین سیاستهای تفکیکشده بر اساس گونهشناسی کودکان کار
سیاستها باید برای سه گروه (کودکان باندی، معیشتی، و کار در خانواده) جداگانه طراحی شوند، نه یک نسخه برای همه.
اختصاص بودجه پایدار برای تشکلهای مردمی و نظارت دقیق بر آن
گروههای مردمی، قلب تپنده این مبارزه هستند. باید به آنها بودجه، اختیار و ناظر اختصاصی داد تا اقداماتشان تداوم یابد.
ایجاد مراکز شبانهروزی آموزشی و مهارتی با امکان بازگشت به تحصیل
کودکانی که از تحصیل بازماندهاند، باید در مراکزی قرار بگیرند که آموزش رسمی و مهارتهای زندگی را در کنار حمایت روانی ارائه دهند.
مقابله قضایی با باندهای بهرهکش از کودکان کار
پلیس، قوه قضاییه و دستگاههای امنیتی باید تمرکز خود را بر گروههای سازمانیافته و اجیرکننده کودکان بگذارند، نه کودکان معصوم.
کودک، آیندهای است که باید ساخت، نه رها کرد
کودکان کار نه «قربانی اجتنابناپذیر فقر» و نه «پدیدهای طبیعی» هستند. آنها نشانههای فقر ساختاری، سوءمدیریت و بیتوجهی به آیندهاند.
جامعهای که کودکانش را در خیابانها رها کند، فردا را به تاریکی خواهد سپرد. اکنون باید تصمیم گرفت: یا با رویکردی علمی، مشارکتی و انسانی وارد میدان شد، یا این زخم مزمن را تا نسلهای بعدی حمل کرد.
-
فیلم حمله دو شیر ماده به زرافه غولپیکر
ارسال نظر