پیرپسر /  تراژدی پدرسالاری در ساختار روایی متورم

«پیرپسر» ساخته‌ اکتای براهنی، نه صرفاً یک فیلم، بلکه پروسه‌ای سینمایی از زوال است؛ تماشای انهدام نهاد خانواده در بستر یک روایت پرکشش و متورم که از قالب کلاسیک "درام خانوادگی" فراتر می‌رود و به منطقه‌ی گرگ‌ومیش ژانری وارد می‌شود، جایی میان رئالیسم سیاه، تئاتر ذهن و بافت مستندگونه‌ جامعه‌شناختی.

این فیلم بیش از آن‌که داستانی تعریف کند، فضا می‌سازد. فضاهایی که در آن شخصیت‌ها مانند شبح‌هایی از یک گذشته‌ فراموش‌شده و آینده‌ای ناممکن، پرسه می‌زنند.

براهنی در «پیرپسر» با دوربین ایستا، سکوت‌های طولانی، و دیالوگ‌هایی که مانند پتک بر روان بیننده فرود می‌آیند، تجربه‌ای پساروایی خلق می‌کند؛ تجربه‌ای که نه به دنبال قصه‌گویی، بلکه در پی نمایش فروپاشی شکل زیستن است.

 فیلم، بی‌آنکه به ورطه‌ی تکرار اکسپرسیونیسم ایرانی بیفتد، موفق می‌شود شکل نوینی از خشونت خانوادگی را ترسیم کند؛ خشونتی ساکت، عادی، و به‌شدت درونی‌شده است.

اکتای براهنی با هوشمندی از تله‌ دیالوگ‌محوری رایج در سینمای ایران فرار می‌کند و به سمت بی‌کلامی سنگین می‌رود. گفت‌وگوها زمانی آغاز می‌شوند که شخصیت‌ها دیگر چیزی برای گفتن ندارند، و شاید از همین‌روست که هر دیالوگ، همچون آواری از حافظه و سرکوب، بر سر شخصیت‌ها می‌ریزد.

کاربرد بی‌رحمانه‌ی قاب بسته و حرکت‌های حداقلی دوربین، به جای آن‌که صرفاً امضای زیبایی‌شناسانه باشد، نوعی اخلاق تصویری را القا می‌کند: این فیلم به ما اجازه‌ی قضاوت نمی‌دهد، ما را در وضعیت قرار می‌دهد. زاویه‌های تماشاگر را محدود می‌کند، چشم را به انفعال می‌کشاند، و از ما همدست خشونت می‌سازد. در این‌جا، دوربین نه راوی بی‌طرف بلکه یک ناظر خاموش و شرم‌زده است، گویی خودش نیز از این‌همه زخم شرمسار است.

در میانه‌ی این ساحت مردانه‌، شخصیت زن مستأجر، تنها نشانه‌ جهان دیگر است؛ نه به‌عنوان منجی، بلکه چون امکان رهایی.او همان "امر ابژه‌ای"‌ست که به‌مرور به سوژه‌ای نجات‌بخش بدل می‌شود، بی‌آن‌که ادعای قهرمانی داشته باشد.

فیلم با ۱۹۲ دقیقه زمان مفروض، نه طولانی بلکه کِش‌دار به مثابه فرم است. براهنی با حذف گره‌افکنی‌های دراماتیک و پرهیز از اوج‌های حسی، تماشاگر را در تله‌ زمان نگه می‌دارد. زمان در این فیلم نه حامل روایت، بلکه موضوع روایت است: کندی، تکرار، انتظار، و در نهایت، انجماد. هر چه جلوتر می‌رویم، کمتر پیش می‌رویم؛ نوعی معکوس‌سازی زمانی در قلب روایت که خود نقدی‌ست بر ایدئولوژیِ "پیشرفت"، "رشد"، و "تحول".

«پیرپسر» فیلمی نیست که تماشاگر را سرگرم کند، بلکه قصد دارد او را در آستانه‌ فروپاشی نگه دارد. در جهانی که همه چیز در حال منفجر شدن است، براهنی یک اتاق کوچک، یک خانواده‌ به‌گل‌نشسته و سه پسر درگیر خود را در قاب می‌گذارد تا نشان دهد: جامعه پیش از آن‌که در خیابان‌ها فروریزد، در آشپزخانه‌ها و پذیرایی‌ها مُرده است.

با این فیلم، سینمای ایران به تجربه‌ای نزدیک می‌شود که از جغرافیا فراتر می‌رود و به زبان جهانی بحران انسان مدرن بدل می‌شود. این فیلم، بازتابی از آن چیزی‌ست که فروید آن را «بازگشت امر واپس‌زده» می‌نامد؛ و براهنی، بی‌هیچ ترس و سازش، این امر واپس‌زده را نه فقط بازمی‌گرداند، بلکه در مرکز صحنه قرار می‌دهد.

 

 

وبگردی