رکنا گزارش می دهد
قیمت مرگ بلوط: دو درخت ۵۰ ساله، فقط ۳۰۰ هزار تومان / مرگ تدریجی جنگلهای بلوط کرمانشاه + فیلم
رکنا، در دل زاگرس، جایی میان پیچوخمهای کوهستانی کرمانشاه، جنگلی خاموش در حال جان دادن است. درختان بلوطی که دههها زیستهاند و بخشی از حافظه زیستی منطقهاند، امروز در دهستانهای جلالوند و عثمانوند فیروزآباد، به بهای ناچیز سوختن در گودالهای ذغال، قربانی فقر و بیتوجهی مسئولان میشوند. هر گونی ذغال، برابر است با مرگ دو درخت کهنسال؛ و سود این سودا، کمتر از آن است که حتی زندگی یک خانواده را نجات دهد.

به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، در دل زاگرس، جایی میان پیچوخمهای کوهستانی کرمانشاه، جنگلی خاموش در حال جاندادن است. بلوطهای کهنسالی که روزگاری سایهبان زندگی روستاییان جلالوند و عثمانوند در بخش فیروزآباد شهرستان کرمانشاه بودند، امروز با اره و آتش به ذغال بدل میشوند؛ بیآنکه صدای فریادشان از کوه پایین برسد یا مسئولی گوش بدهد.
این روزها اگر سری به دهستانهای جلالوند و عثمانوند بزنید، با صحنههایی مواجه میشوید که بیش از آنکه نشانهای از «زندگی روستایی» باشند، سندی بر ویرانی طبیعتاند. درختان بلوطی که دهها سال ریشه در خاک دواندهاند و درخت به درخت، بخشی از تاریخ و اکوسیستم منطقه را ساختهاند، حالا به خاطر غفلت، فقر و نبود نظارت مؤثر، یکییکی بریده میشوند.
ذغالی به قیمت جان جنگل
فرآیند ساده است و دردناک، یک اره، یک گودال، و آتشی که به جان چوب خشک افتاده. نتیجه؟ گونیهایی از ذغال که در بازار به قیمت ۳۰۰ هزار تومان فروخته میشوند. اما آنچه در این عدد کوچک دیده نمیشود، این است که هر گونی ذغال معادل قطع و سوزاندن دستکم دو درخت بلوط ۵۰ ساله است. یعنی صد سال رشد، فقط برای چند ساعت گرما یا کباب.
در یک نگاه ساده به آمار محلی، روشن میشود که سود حاصل از این تخریب، برای ساکنان منطقه نیز ناچیز است.
بلوطهایی که قربانی فقر میشوند؛ روایت رستمی از زغالسازی در زاگرس
محمدحسین رستمی، مدیرکل منابع طبیعی استان کرمانشاه در گفت و گو با رکنا در خصوص قطع درختان در این منطقه اینگونه گفته بود:
ریشههای تخریب جنگلها در وضعیت معیشتی مردم نهفته است. خانوارهای بومی این مناطق، ناچار به انجام فعالیتهای جانبی برای تأمین معاش خود شدهاند. یکی از این فعالیتها، بریدن درختان برای تولید زغال است؛ کاری که بهمرور به بخشی از معیشت سنتی روستاییان بدل شده است. با این حال، همه تخریبها هم از روی ناچاری نیست.
به گفته رستمی، در کنار کسانی که برای گرمکردن خانهشان درخت میبرند، عدهای معدود نیز برای فروش زغال وارد این چرخه شدهاند. او بر این نکته تأکید دارد که شمار این افراد اندک است و اغلب از اهالی بومی منطقهاند؛ نه از نقاط دیگر.
سازمان منابع طبیعی برای مقابله با این روند، اقدامات متعددی در دستور کار قرار داده است. مهمترین آن، آموزش مستمر مردم بوده است. به گفته مدیرکل منابع طبیعی استان، در هر هفته، نیروهای ترویجی این سازمان حداقل یک تا دو بار در روستاهای اطراف حاضر شده و درباره فواید درختان، نقش آنها در تولید اکسیژن، جلوگیری از فرسایش خاک، تلطیف هوا و مزایای بلندمدت جنگلها آموزش دادهاند.
رستمی معتقد است که این اقدامات فرهنگی، تأثیر محسوسی در کاهش تعرض به درختان داشته است. او با اطمینان میگوید که میزان قطع درخت و حریق نسبت به سالهای گذشته به شکل چشمگیری کاهش یافته و عملکرد حفاظتی منابع طبیعی در برخی مناطق تا ۸۵ درصد موفق بوده است.
در کنار آموزش، تلاش برای تأمین سوخت جایگزین نیز جدی گرفته شده است. در مناطقی که هنوز گازکشی نشدهاند، ایستگاههایی برای توزیع گاز مایع به شکل کپسول ایجاد شده است تا روستاییان کمتر به سمت قطع درختان برای سوخت هیزمی بروند. بهعلاوه، در جلسات ستاد بحران با حضور استاندار، طرحهایی برای استفاده از آبگرمکنهای خورشیدی و سلولهای خورشیدی مطرح شده تا مردم در گرما نیز با کمترین فشار به طبیعت زندگی خود را پیش ببرند.
در حوزه نظارت هوایی نیز، اگرچه هنوز سازمان منابع طبیعی به پهپادهای مستقل برای رصد روزانه مجهز نیست، اما رستمی از رایزنیهایی با نهادهای نظامی برای پوشش هوایی برخی مناطق خبر میدهد. با این حال، گستردگی جغرافیایی زاگرس بهگونهای است که حتی این کمکها نیز نمیتواند تمام نقاط را بهصورت مستمر زیر نظر بگیرد.
یکی دیگر از راهبردهای مهم منابع طبیعی، بهرهگیری از مردم بومی بهعنوان دیدهبان محلی بوده است. این افراد، که از دل روستاها برخاستهاند، بهتر از هر کسی با جغرافیای منطقه و مسیرهای ورود متخلفان آشنایی دارند. این مدل مشارکتی، هم در ارتقای حس تعلق مردم به جنگلهای بلوط مؤثر بوده و هم امکان گزارشدهی سریعتر و دقیقتر را فراهم کرده است.
رستمی اشاره میکند: منابع طبیعی بدون همراهی مردم و بدون تأمین زیرساختهای معیشتی نمیتواند بهتنهایی جلوی تخریب جنگلها را بگیرد.
جنگلهای بلوط زاگرس، میراث هزاران ساله این سرزمیناند. رستمی و همکارانش،در برابر زغالسازی ایستادهاند. آنچه باقی مانده، نیاز به سیاستگذاری کلان، تخصیص اعتبار، و مهمتر از همه، درک عمومی جامعه از ارزش این میراث طبیعی است؛ میراثی که اگر امروز از آن غفلت شود، فردا چیزی جز خاکستر از آن نخواهد ماند.
ارسال نظر