گزارش رکنا به مناسبت روز جهانی پرندگان مهاجر
کشتار پرندگان مهاجر در شمال کشور / اسماعیل کهرم: دیگر به زنده بودن«امید» تک درنای گله غربی سیبری امیدی نیست!
در حالی که جهان در روز جهانی پرندگان مهاجر بر نقش حیاتی این گونهها در تعادل اکولوژیکی زمین تأکید میکند، در ایران، این روز بهانهای است برای پردهبرداری از یکی از دردناکترین فجایع زیستمحیطی کشور؛ جایی که پرندگان مهاجر، بهجای استراحت و امنیت، در دامهای هوایی و میزهای فروش زندهگیری میشوند. اسماعیل کهرم، بومشناس و فعال برجسته محیطزیست، در گفتوگو با رکنا از ابعاد پنهان شکار و قتل عام پرندگان مهاجر در ایران، ناتوانی نهادهای نظارتی و در آخر از مرگ خاموش امید در آسمان ایران میگوید.

به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، روز جهانی پرندگان مهاجر، رویدادی بینالمللی است که در آن بر اهمیت حضور این گونهها برای حفظ تعادل زمین، اکوسیستمها و حتی زندگی انسانها تأکید میشود. اما در ایران، بهویژه در مناطقی چون فریدونکنار، این روز نه بهانهای برای پاسداشت طبیعت، بلکه فرصتی برای افشای یک فاجعه زیستمحیطی است. به همین مناسبت، گفتوگویی داشتیم با اسماعیل کهرم، بومشناس، فعال محیطزیست، و مشاور سابق رئیس سازمان حفاظت محیطزیست در امور محیط طبیعی.
اسماعیل کهرم، دانشآموخته کارشناسی کشاورزی از دانشگاه شیراز (۱۹۷۰)، دیپلم مدیریت شکاربانی از انگلستان (۱۹۷۴)، و دارنده کارشناسی ارشد و دکترای بومشناسی از دانشگاههای آبردین و ولز، در گفتوگو با خبرنگار اجتماعی «رکنا» از سرنوشت تلخ پرندگان مهاجر در ایران میگوید:«وقتی پرندگان مهاجر وارد مناطقی مانند فریدونکنار میشوند، انواع دامهای هوایی و زمینی سر راهشان دهان باز میکند. سالها پیش، زمانی که در سازمان حفاظت محیطزیست فعالیت میکردم، حتی اتحاد جماهیر شوروی نامهای رسمی ارسال کرد و پرسید که چرا نیمی از پرندگانی که از کشور ما به ایران مهاجرت میکنند، بازنمیگردند؟»
وی ادامه میدهد: «مهاجرت یعنی رفتوبرگشت. اما تعداد پرندههایی که از شمال ایران بازمیگردند، حتی به نصف هم نمیرسد. ما خودمان این وضعیت را رصد کردیم و دیدیم که با این حجم از دامهای گسترده، بعید است پرندهای جان سالم به در ببرد.»
دامهای هوایی؛ قانوناً ممنوع، عملاً رها
کهرم با توضیح درباره شیوههای صید غیرقانونی میگوید: «دام هوایی طبق قانون ممنوع است. تصور کنید توری شبیه به تور والیبال، به عرض و طول چند متر، کنار آببندانها نصب میشود؛ دقیقاً در محلی که پرنده خسته از مهاجرت قصد فرود دارد. همینجا است که پرنده به دام میافتد. این تورها عملاً در مسیر زندگی گسترده شدهاند.»
فریدونکنار؛ نماد کشتار سازمانیافته پرندگان
«در کمتر کشوری در جهان چنین قتلعامی رخ میدهد که در فریدونکنار شاهد آن هستیم. باور نمیکنید؟ کافی است سری به آنجا بزنید؛ میزهایی چیدهاند که پرندگان شکارشده، اغلب زنده و با پاهای بسته، روی آنها قرار دارند. مردم برای تهیه غذاهایی مانند مرغ ترش، این پرندگان را خریداری میکنند. واقعاً غمانگیز است.»
کهرم تأکید میکند که این کشتار صرفاً به دلایل معیشتی نیست، بلکه اغلب با هدف کسب سود و تفنن صورت میگیرد:«یک جفت غاز مهاجر قیمت بالایی دارد. کسی که پنج جفت غاز یا مرغابی شکار کند، ثروتمند میشود. سهم شکار معیشتی بسیار اندک است؛ عمده این فعالیتها برای نمایش قدرت و کسب درآمد صورت میگیرد.»
مقایسه با اروپا؛ وسعت و خشونت بیسابقه در ایران
«در اروپا نیز پرندگان شکار میشوند، اما عمدتاً گونههایی مانند گنجشک و سار. ما در ایران پا را فراتر گذاشتهایم؛ غاز، مرغابی و سایر پرندگان درشتجثه و آبزی شکار میشوند. حتی در ایتالیا هم دام هوایی وجود دارد، اما نه با این ابعاد و نه با چنین بیرحمی.»
یاد هواپیماهای سبک و مأموریتهای نجات
کهرم با یادآوری گذشته میگوید: «زمانی سازمان حفاظت محیطزیست دارای هواپیماهای سبک بود. با این هواپیماها پرواز میکردیم، از ارتفاع بالا دامها را شناسایی میکردیم، فرود میآمدیم و پرندگان به دام افتاده را آزاد میکردیم. بارها اتفاق افتاده بود که روزها صیاد سراغ دامهای خود نمیآمد و پرندگان از گرسنگی، خفگی یا ترس جان میدادند. برخی زنده بودند و تقلا میکردند. دام را باز میکردیم. اما امروز حتی در مقابل چشم مأموران شکار میکنند و کسی واکنشی نشان نمیدهد.»
کهرم در این بخش از صحبت های خود به وضعیت محیطبانان اشاره کرد:«امروزه حتی دیده میشود که مأمور محیطزیست دام شکارچی را تعمیر میکند! آن هیبت و هراسی که از محیطبانان وجود داشت، از بین رفته است. چرا؟ بهخاطر سهلانگاری و بیتوجهی به وضعیت معیشتیشان. وقتی حقوق محیطبانها در شأن وظایفشان نیست، جانفشانی هم نمیکنند.»
او افزود: «برخی از محیط بانان حتی توانایی مالی دیدار منظم با خانوادههایشان را ندارند. یکی از محیطبانان میگفت که فقط ماهی یکبار، آنهم برای چند روز، میتواند نزد خانوادهاش برود. بسیاری از آنها در فقر مطلق به سر میبرند. بارها وعده افزایش حقوق داده شده، اما به نتیجه نرسیده است.»
کهرم همچنین به خطرات حقوقی این شغل اشاره میکند:«اگر محیطبان، با سلاح سازمانیاش متخلفی را بازداشت کند و حادثهای پیش بیاید، خود او سالها زندانی میشود. محیطبانان زیادی داریم که هنوز در زندان هستند و تنها با کمک فعالان محیطزیست و جمعآوری دیه آزاد شدهاند. یعنی سلاح به آنها داده میشود، اما اجازه واقعی استفاده از آن را ندارند.»
تغییر اقلیم، خشکسالی و مرگ در مقصد
کهرم درباره تأثیرات تغییرات اقلیمی بر پرندگان مهاجر چنین میگوید:«پرندهها نمیدانند که تالاب خشک شده است. مثلاً درنایی که در سیبری متولد میشود، تا دو سال همراه والدینش مسیر مهاجرت را یاد میگیرد؛ مثلاً بهسمت فریدونکنار یا بابلسر. پس از آن، بهتنهایی این مسیر را طی میکند. اگر تالاب خشک شده باشد، به مقصد میرسد اما جایی برای فرود، تغذیه یا آشامیدن ندارد.»
او میافزاید: «پرندهها پیش از مهاجرت، چربی خاصی در بدن ذخیره میکنند، موسوم به چربی مهاجرتی، که همانند سوخت هواپیما عمل میکند. این انرژی در مسیر مصرف میشود. پرنده باید پس از رسیدن، استراحت و تغذیه کند تا بتواند ادامه مسیر دهد. اما در نبود منابع غذایی و آب، بسیاری از آنها در اطراف تالابها جان میسپارند.»
کهرم خاطرنشان میکند: «اکثر تالابهای کشور خشک شدهاند. البته هنوز مناطقی مانند میانکاله و برخی تالابهای خوزستان و سیستانوبلوچستان پابرجا هستند. پرندههایی که مسیر بهتری را آموختهاند، به این مناطق میرسند و زنده میمانند. اما آنهایی که به فریدونکنار مهاجرت میکنند، یا شکار میشوند یا در بیآبی جان میدهند.»
پایان امید؟ پرندهای که دیگر بازنگشت...
در پایان گفتوگو، از اسماعیل کهرم از سرنوشت «امید» – تکدرنای بازمانده از گله غربی سیبری پرسیدیم.
«یکی از شناختهشدهترین پرندگان مهاجر ایران، همین امید بود. اما این درنا سه سال است که دیگر به ایران بازنگشته. حالا باید بپرسیم: آیا مسیرش را تغییر داده یا از بین رفته است؟ که کهرم اینگونه پاسخ داد: «من با تأسف میگویم که احتمال زنده بودن امید بسیار اندک است.»
او ادامه داد: «پرندگان مهاجر با خطرات بسیاری روبهرو هستند،شرایط بد آبوهوایی، یخزدگی، گمکردن مسیر، یا حتی غرق شدن. بهویژه پرندههایی مانند امید که بهتنهایی زندگی میکنند. اینها عمر طبیعی دارند و در معرض انواع تهدیدها قرار دارند.»
کهرم در پایان، با لحنی پر از حسرت گفت: «من دیگر از امید، امیدی ندارم. اما باید چشمبهراه امیدهای دیگر باشیم. شاید روزی، درنای دیگری با داستانی نو، بر فراز آسمان ایران فرود آید.»
ارسال نظر