حوادث رکنا: وقتی همسرم میهمان جوانش را معرفی کرد، از تعجب چشمانم گرد شد، خشکم زده بود و همانند فردی که به طور ناگهانی قدرت تکلم خودش را از دست داده باشد، حیرت زده به آن ها نگاه می کردم. باورم نمی شد…
حوادث رکنا: ماجرای اعتیادم را از خانواده شوهرم پنهان کرده ام چرا که نمی خواهم همسرم را از دست بدهم. او جوانی مهربان و زحمت کش است و من او را از صمیم قلب دوست دارم به همین خاطر از مدتی قبل قرص ترک…
رکنا: مهوش وقاری گفت: امسال چند پیشنهاد خوب در تئاتر و تلویزیون داشتم، اما به دلیل اینکه نمیتوانستم همسرم را تنها بگذارم این پیشنهادها را قبول نکردم.
حوادث رکنا: اگر همسرم از ماجرای تلخی که برای من رخ داده است مطلع شود نمی دانم چه اتفاقی خواهد افتاد از عاقبت این ماجرا وحشت دارم اما نمی توانم درباره چنین حادثه تلخی هم سکوت کنم و به همسرم چیزی…
حوادث رکنا: دیگر صبرم تمام شده است و این شرایط را نمی توانم تحمل کنم با آن که 20 سال از ازدواجم با غلام رضا می گذرد اما هنوز هم هوویم دست از توهین و فحاشی برنداشته و به بهانه های مختلف زندگی مرا به…
حوادث رکنا: همسرم نه تنها از کارهای زشت و گناهان کبیره اش پشیمان نشده و توبه نکرده است بلکه هم اکنون نیز مرا تهدید می کند که اگر زندانی شود روزگارم را سیاه خواهد کرد! اگرچه من در طول سال ها زندگی…
رکنا: شفر پیش از هر چیز درباره انگیزه استقلال برای عقد قرارداد بلندمدت با خودش حرف زد و گفت: «با استقلال دو ساله بستم که در خانه نمانم تا مزاحم همسرم شوم.
حوادث رکنا: بیستویکم آذرماه، مأموران پلیس فتای خراسانرضوی در اقدامی غافلگیرانه توانستند به فرار یک ساله کلاهبرداری حرفهای به نام سعید پایان دهند؛ مردی ٣٢ساله که با فریب طلاب و با وعده اعزام…
حوادث رکنا: احساس شرم و گناه روح و روانم را به هم ریخته است از کارهای زشتم به خدا پناه بردم و به درگاه او توبه کردم من تحت تاثیر وسوسه های شیطانی و محبت های هوس آلود یکی از دوستان معتاد همسرم قرار…
حوادث رکنا: روزی که آن پاکت نامه مشکوک را از کنار در حیاط برداشتم دلشوره عجیبی سراسر وجودم را فراگرفت انگار قرار بود همه زندگی ام متلاشی شود.
حوادث رکنا: از روزی که پی به راز کتک خوردن هایم بردم دیگر آرام و قرار نداشتم تنها موضوع کتک خوردن من نبود بلکه پای زن دیگری به زندگی من باز شده بود تازه فهمیدم که چرا همسرم با کلمات زشت آزارم می دهد…
حوادث رکنا: وقتی از سرکار به منزل بازگشتم یک لحظه فکر کردم اشتباه آمده ام باورم نمی شد نه تنها همسرم حضور نداشت بلکه منزل خالی شده بود و هیچ اسباب و اثاثیه ای در آن وجود نداشت! با نگرانی بیرون آمدم…