اختصاصی رکنا:
از عاشقی تا موادفروشی اعترافات زن گرفتار در دام مواد مخدر
حوادث رکنا: با دریافت گزارشی مبنی بر فعالیت یک زن سابقهدار در زمینه فروش مواد مخدر در محله غرب تهران، موضوع بهصورت ویژه در دستور کار پلیس قرار گرفت.

به گزارش رکنا، بر اساس اطلاعات اولیه، این زن با اجاره یک واحد مسکونی در غرب تهران، بهطور گسترده اقدام به خردهفروشی تریاک بین مشتریان و معتادان محله میکرد. ماموران پس از چندین روز رصد و مراقبتهای لحظهای، سرانجام در یک عملیات غافلگیرانه، این متهم را در منزل شخصیاش دستگیر کردند.
در بازرسی از محل، چندین کیلوگرم تریاک کشف و ضبط شد. متهم پس از انتقال به اداره پلیس و انجام بازجوییهای اولیه، به جرم خود اعتراف کرد و در ادامه برای سیر مراحل قانونی تحویل مرجع قضایی شد.
گفتوگو با زن موادفروش
چی شد که به این راه کشیده شدی؟
همه چی از وقتی شروع شد که با شوهرم آشنا شدم. اون اوایل فکر میکردم مرد زندگیه، میگفت میخواد کار و کاسبی راه بندازه. خانوادهم از اول مخالف بودن، میگفتن این مرد مشکوکه، ولی من گوش نکردم… عاشقش بودم.
بعد چی شد؟
بعد ازدواج، کمکم فهمیدم تو کار مواد مخدره. اول فقط میگفت واسه یکی دیگه پخش میکنه، بعد خودش خرید و فروش رو شروع کرد. منم رو کمکم درگیر کرد. اول فقط کمک میکردم، بستهها رو میذاشتم کنار، یا نگه میداشتم تو خونه. بعد دیدم پول خوبی درمیاد…
شوهرتم الان کجاست؟
ناپدید شده. چند وقت پیش گفت میخواد یه معامله بزرگ انجام بده، رفت و دیگه برنگشت. حتی جواب تلفن هم نمیده. حس میکنم فرار کرده …
وقتی خانوادهات میگفتن ازدواج نکن، چرا گوش نکردی؟
عاشق بودم. فکر میکردم اونا نمیفهمن، فکر میکردم میخوان خوشبختی منو خراب کنن. حتی یه شب دعوا کردیم و من از خونه فرار کردم، رفتم پیش همون مرد. از همون شب دیگه برنگشتم خونه.
احساس نمیکنی به خانوادت، به خودت، به بقیه ظلم کردی؟
الان حس میکنم همه چی رو باختم. خانوادم دیگه منو نمیخوان، شوهرمم ول کرد رفت. هیچکس دور و برم نیست. فقط موندم با یه پرونده سنگین، آبرو و زندگی از دست رفته.
پیش اومد از این پول برای خوشگذرونی استفاده کنی؟
آره. اوایل پول مواد رو خرج خرید لباس، لوازم آرایش، تفریح میکردم. فکر میکردم زندگی لوکس دارم. ولی کمکم دیدم دور و برم پر از معتاده، آدمای خلافکار… هر روز ترس، هر شب کابوس.
ترسی از دستگیری نداشتی؟
همیشه میترسیدم، حتی وقتی میخوابیدم، صدای در رو که میشنیدم فکر میکردم پلیس اومده. شب آخر حتی زنگ آیفون که خورد، داشتم میلرزیدم. انگار میدونستم دیگه تمومه.
حالا چی میخوای؟
فقط میخوام یه بار خانوادم بیان منو ببینن… حتی اگه فحش بدن، حتی اگه بگن دیگه دختر ما نیستی. دلم براشون تنگ شده.
اگه شوهرتم الان بیاد جلو روت بشینه، چی بهش میگی؟
کاش هیچ وقت نمیدیدمت. منو از یه دختر ساده به یه موادفروش تبدیل کردی.
حرف آخرت برای زنهایی که ممکنه مثل تو گول بخورن؟
به هیچکس کورکورانه اعتماد نکنید.
-
فیلم حماسه سخنرانی مبهوت کننده بهاره رهنما در عاشورا با پوشش چادری کامل/ باور نمیکنم که این خانه روزی خانه محبوب تو بود..
ارسال نظر