اختصاصی رکنا
گفتگو با سارقی که قصد داشت باند بزرگ سرقت مسلحانه تشکیل دهد ! / زنم طلاق گرفت !
حوادث رکنا: دو سارق حرفهای که با شگرد کشرو زنی در پاساژ شمال تهران، اموال گرانقیمت را میربودند، در کمین پلیس گیر افتادند؛ یکی از آنها گفت: «میخواستیم بعد از آخرین سرقت، برای همیشه فرار کنیم…».

به گزارش رکنا، چندی قبل، در پی وقوع چندین فقره سرقت از غرفهها و مردم در یکی از پاساژهای شمال تهران، موضوع بهصورت ویژه در دستور کار مأموران پلیس قرار گرفت.
بررسیهای اولیه و بازبینی دقیق دوربینهای مداربسته نشان داد دو سارق حرفهای با شگرد کشرو زنی، اموال لوکس و گرانقیمت را از مغازهها و خریداران به سرقت میبرند.
با شناسایی متهمان، تیمی از مأموران بهصورت نامحسوس در پاساژ معروف مستقر شدند و در نهایت، متهمان هنگام سرقت از یکی از غرفهها شناسایی و در عملیاتی سریع دستگیر شدند.
در بازرسی اولیه، یک ساعت گرانقیمت و یک گردنبند طلای سرقتی از آنان کشف شد. متهمان در جریان بازجوییها به چندین فقره سرقت دیگر نیز اعتراف کردند.
در نهایت، پس از تکمیل پرونده، متهمان برای ادامه مراحل قضایی تحویل مرجع قضایی شدند.
سنوسالت چقدره؟
۳۴ سالمه... از ۱۷ سالگی تو خیابونای تهران پرسه میزدم، دنبال کار، دنبال پول، دنبال زندگی بهتر... ولی آخرش افتادم تو مسیر خلاف.
سابقه اعتیاد هم داری؟
آره، از همون دوره جوونی شروع شد. اول گل، بعد شیشه... فکر میکردم فقط برای فرار از مشکلاته، اما کمکم شد بخشی از روزمرگیهام.
سابقه کیفری داشتی؟
چند بار بخاطر درگیری و دزدی کوچیک دستگیر شدم،
وضعیت تأهل؟
ازدواج کرده بودم... سه سال پیش. ولی وقتی زنم فهمید دارم دزدی میکنم و معتادم، ولم کرد. حتی درخواست طلاق داد. هنوزم وقتی یادش میافتم، ته دلم میسوزه. میگفت نمیخواد بچهاش یه دزد ببینه.
حالا که دستگیر شدی، چه نقشهای داشتی؟
راستشو بخوای، تازه میخواستم یه باند سرقت مسلحانه راه بندازم. قرار بود با چند تا رفیق قدیمی، از یه طلافروشی بزرگ تو شهرستان بزنیم. میخواستیم بعد اون سرقت، دیگه برای همیشه از ایران بریم. ترکیه یا ... میخواستیم زندگی تازهای شروع کنیم، پولدار، بیدغدغه.
پولای دزدی رو خرج چی میکردی؟
خرج مواد، خوشگذرونی، خریدای لوکس. ماشین کرایه میکردم، به خودم میرسیدم. مهمونی، سفر...
وقتی دستگیر شدی، چی حس کردی؟
فکر میکنم کاش هیچوقت اون روزی که اولین بار کیف یکی رو زدم، شروع نمیکردم.
خانوادهات الان چه حسی دارن؟
اصلاً نمیدونن کجام. شاید وقتی بفهمن، دیگه حتی حاضر نباشن جنازهمو تحویل بگیرن.
اگر به عقب برگردی، دوباره همین راه رو میری؟
نه... هیچوقت. ولی چه فایده، راهی که من رفتم، تهش فقط زندانه . حالا باید آب خنک بخورم و به همه فرصتایی که از دست دادم، فکر کنم.
-
تنها شرط زیستن در ایران داشتن نیروی نظامی قوی است/ جامعه ما باید قدر نیروهای نظامی را بداند
ارسال نظر