ماجرای شنیدهنشده و جالب خواستگاری فاطمه معتمد آریا از همسرش
35 سال پیش فاطمه معتمد آریا از شوهرش خواستگاری کرده است.

فاطمه معتمد آریا : در خانه یکی از دوستانم بودم و دیدم همسرم با یکی پابرهنه در حیاط بازی می کند و پرسیدم کیست؟ گفتند که تازه از سوئد آمده و با سواده … من هم گفتم ببینم چقدر سواد دارد و مقداری راجع به سینما و ادبیات حرف زدیم و چند روز بعد مادرم گفت یکی از دوستانت زنگ زده که صدایش مثل آلن دلون است.
چند دفعه ای همدیگر را دیدیم و بعد از دو ماه به احمد گفتم با من ازدواج میکنی؟ گفت من باید برگردم سوئد. گفتم ولش کن حالا بیا یک سال با هم زندگی کنیم لااقل کمیته ما را نمیگیرد. اگر نخواستی بعد از یک سال جدا میشویم.احمد گفت فکر خوبیست. باید چه کنم؟ الان برویم پیش پدرت؟
گفتم:برویم.
یک موتور هوندا داشت؛ سوارش شدیم و آمدیم نیاوران. پدر من آدم منظم و بادیسیپلینی بود. ناگهان دید یک آدم ژولیده آمده جلوی در.
گفتم:دوست من میخواهد با شما حرف بزند.
گفت:بفرمایید.
احمد گفت:من آمدم خواستگاری دخترتان.
پدرم گفت:شما پدر و مادر ندارید؟
احمد گفت:پدر نه اما مادر دارم.
پدرم گفت:پس تشریف ببرید و با مادر بیایید !
و بالاخره با احمد ازدواج کردم و الان 35 سال است با هم زندگی میکنیم.
-
فیلم تماشای شنا کردن خرس مادر و بچهها در طبیعت
ارسال نظر