دستگاهی شگفت‌ انگیز برای خواندن افکار پنهان انسان!
تبلیغات

به گزارش رکنا، در حالی که فناوری‌های مرتبط با رابط‌های مغز-کامپیوتر (BCI) به‌تدریج از حالت نظری وارد دنیای کاربردی می‌شوند، حالا ابزارهایی در حال ظهورند که قادر به شناسایی افکار «نیمه‌آگاهانه» (پیش‌آگاه) هستند. این پیشرفت نه تنها به پیشرفت تکنولوژیکی محدود نمی‌شود بلکه موضوعات مهمی درباره حریم خصوصی ذهن، اختیار شخصی و اخلاق استفاده از فناوری مطرح می‌کند.

در سال ۲۰۰۸، نانسی اسمیت پس از یک تصادف رانندگی دچار فلج از گردن به پایین شد. نانسی که پیش‌تر یک پیانیست حرفه‌ای بود، مجبور شد به صندلی چرخدار روی آورد و تنها به رویای نواختن بسنده کند.

چند سال بعد، چیزی شبیه داستان‌های علمی تخیلی برای او به واقعیت پیوست. ایمپلنتی در مغز او کاشته شد که توانایی ثبت و تحلیل فعالیت‌های مغزی نانسی را داشت. به این ترتیب، او فقط کافی بود نواختن را تصور کند تا دستگاه رابط مغز-کامپیوتر (BCI) این تصویر ذهنی را به فرمان‌های واقعی تبدیل کند. نتیجه فوق‌العاده بود و بار دیگر نوای پیانو برخاست.

اما نانسی حس می‌کرد چیزی در تجربه‌اش عجیب و متفاوت است. او توضیح داد: «مثل اینکه پیانو خودش می‌نواخت. کلیدها قبل از اینکه به آن‌ها فکر کنم، به‌طور خودکار فشرده می‌شدند، انگار خودشان آهنگ را می‌دانستند.»

این تجربه مرموز و بی‌سابقه، به یکی از پرسش‌های اساسی در پژوهش‌های مربوط به رابط مغز-کامپیوتر تبدیل شد.

کشف شگفت‌انگیز در علم عصب‌شناسی

ریچارد اندرسن، عصب‌شناسی که هدایت این پروژه را برعهده داشت، توضیح داد که رابط BCI می‌توانست سیگنال‌های مغزی نانسی را پیش از آنکه خود او از آن آگاه شود، شناسایی و تحلیل کند. این یعنی دستگاه تنها به دریافت فرمان «نواختن» بسنده نمی‌کرد، بلکه حتی از نیات و برنامه‌ریزی حرکتی نیز مطلع بود.

نانسی یکی از ۹۰ داوطلبی بود که طی بیست سال گذشته به ایمپلنت‌های BCI مجهز شدند. این افراد به‌دلیل آسیب‌های نخاعی، سکته مغزی یا بیماری‌های تحلیل‌برنده عصبی دچار فلج شده بودند. مطالعات نشان داد که سیگنال‌های قشر حرکتی مغز، علیرغم فلج بودن بدن شخص، می‌توانند به فرمان‌هایی برای رایانه یا بازوهای رباتیک تبدیل شوند.

اما در مورد نانسی، این ایمپلنت یک ویژگی منحصربه‌فرد داشت. علاوه بر کاشت در قشر حرکتی، یک ایمپلنت دیگر در بخشی از مغز که مرتبط با «تفکر» است، قرار داده شد. این ترکیب به دستگاه اجازه داد نه تنها فرمان‌های حرکتی را شبیه‌سازی کند، بلکه «اندیشه‌های پشت آن حرکت‌ها» را نیز دریافت کند. این پیشرفت دریچه‌ای را به روی نسل جدید دستگاه‌های BCI باز کرد که می‌توانند به فرآیندهای ذهنی عمیق‌تر نظیر قصد، توجه و حتی افکار نیمه‌آگاهانه دسترسی پیدا کنند.

مالکیت ذهنی و اخلاق فناوری

این توانایی‌های جدید علاوه بر اینکه هیجان‌انگیز هستند، نگرانی‌های مهمی نیز ایجاد کرده‌اند. اگر دستگاهی بتواند پیش از تصمیم‌گیری آگاهانه‌ی فرد، احتمالات فکری او را حدس بزند، چه بر سر حریم خصوصی ذهن می‌آید؟ داده‌هایی که مستقیماً از ژرفای ذهن انسان استخراج می‌شوند، متعلق به چه کسی هستند؟ و هنگامی که هوش مصنوعی نیز در این فرآیند دخیل شود، چه پیامدهایی در انتظار انسان‌ها خواهد بود؟

این دغدغه‌ها به مسائل فلسفی یا نظری محدود نمی‌شوند. با گسترش استفاده از BCIهای کاشته‌شده، همچنین محصولات جدید نوروتکنولوژی که تجاری شده‌اند، موضوع حریم ذهنی بسیار حساس‌تر می‌شود. دستگاه‌هایی مانند هدفون‌ها یا هدبندهای EEG، گرچه دقت بالای BCIهای بالینی را ندارند، می‌توانند حالت کلی مغز مانند تمرکز یا استرس را شناسایی کرده و حتی داده‌ها را برای اهداف تجاری ذخیره یا تحلیل کنند.

متأسفانه برخلاف دستگاه‌های بالینی که تحت قوانین سختگیرانه قرار دارند، بسیاری از محصولات مصرفی نوروتکنولوژی بدون نظارت کافی عمل می‌کنند. تحقیقات نشان می‌دهد بسیاری از تولیدکنندگان از کانال‌های ناامن داده استفاده می‌کنند و حتی حق فروش این داده‌ها را برای خود محفوظ می‌دانند. کشورهایی مانند شیلی قوانینی برای محافظت از داده‌های عصبی تصویب کرده‌اند، اما این قوانین اغلب محدود به حفاظت از «داده خام» هستند و استنباط‌هایی که شرکت‌ها از این داده‌ها استخراج می‌کنند را شامل نمی‌شوند.

آینده BCIها

شرکت‌های بزرگی مانند Neuralink و Synchron در حال کار روی توسعه دستگاه‌های پیشرفته‌تر هستند. این فناوری‌ها امکاناتی مانند حرکت بازوهای رباتیک یا کنترل بازی‌های رایانه‌ای تنها با استفاده از ذهن را فراهم کرده‌اند. مطالعات جدید نشان می‌دهند که حتی تفکرات درونی و گفت‌وگوهای ذهنی افراد نیز می‌توانند رمزگشایی شوند، هرچند که واژگان آن‌ها هنوز محدود است.

گام بعدی در این زمینه، استفاده از BCIها برای شناسایی و درمان اختلالات روان‌پزشکی است. دستگاه‌هایی که نه تنها مغز را رصد کنند، بلکه پاسخ‌های مناسبی برای تحریک مغز ارائه دهند، می‌توانند به پیدایش نسل جدید درمان‌های شخصی‌سازی‌شده منجر شوند.

چالش‌های پیش رو

با وجود این پیشرفت‌ها، سوال اصلی اینجا است که اگر این دستگاه‌ها توانایی خواندن افکار ناخوانده ما را داشته باشند، چگونه می‌توان از سوءاستفاده جلوگیری کرد؟ سه چالش اصلی در این بین وجود دارد:

۱. حفظ حریم ذهنی

تاکنون دغدغه‌ها بیشتر درباره حفظ حریم خصوصی داده‌ها بود، اما اکنون مسئله اصلی، حفظ حریم ذهن انسان است. اگر شرکت‌ها یا دولت‌ها بتوانند بر پایه سیگنال‌های مغزی، تصمیم‌های احتمالی افراد را پیش‌بینی کنند، آیا این نقض آزادی انسانی نیست؟

۲. سوءاستفاده در زمینه‌های مختلف

 

فراگیر شدن این فناوری در حوزه‌های اقتصادی و سیاسی می‌تواند پیامدهایی خطرناک به همراه داشته باشد:

  • تخمین تصمیمات خرید افراد
  • شناسایی گرایش‌های رأی‌دهی
  • تحلیل تمایلات روانی بدون رضایت فرد

هرچند که این نگرانی‌ها در حال حاضر بیشتر نظری هستند، اما سرعت رشد فناوری نشان می‌دهد که باید از همین حالا چاره‌اندیشی کرد.

۳. دقت و صحت عملکرد

بیشتر آزمایش‌های BCI در شرایط کنترل‌شده انجام شده‌اند و مشخص نیست در دنیای واقعی، تحت تأثیر عواملی مانند استرس یا خستگی، این فناوری‌ها چقدر دقیق عمل می‌کنند. کوچک‌ترین خطا در این سیستم‌ها می‌تواند عواقب جدی برجای بگذارد.

تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات

وبگردی