اختصاصی رکنا
اعترافات تلخ 2 برادر خلافکار که از خانه و کار رانده شدند
حوادث رکنا: با دریافت گزارشی مبنی بر سرقت از یک مغازه طلافروشی در محدوده جنوب تهران، پرونده بهصورت ویژه در دستور کار پیلس قرار گرفت.

به گزارش رکنا، بر اساس اطلاعات اولیه، دو مرد جوان هنگام خروج از مغازه، توجه ماموران گشت را به خود جلب کرده بودند. این دو نفر که بهصورت پنهانی تحت نظر قرار گرفتند، با دیدن ماموران قصد فرار داشتند و با بیاعتنایی به دستورات ایست، سعی کردند از محل متواری شوند. اما در نهایت با عملیات تعقیب و گریز پلیسی، هر دو در یکی از کوچههای فرعی زمینگیر و دستگیر شدند.
در بازرسی اولیه، اموال سرقتی کشف و ضبط شد. متهمان که 25 و 28 سال سن داشتند و با هم برادر بودند، در تحقیقات اولیه به سرقت اعتراف کردند و مشخص شد سابقه کیفری متعدد در پرونده خود دارند.
بررسیها نشان داد این دو برادر پیشتر بهعنوان نگهبان در یک شرکت مشغول به کار بودند، اما پس از آنکه کارفرمایشان متوجه رفتارهای مشکوک و درگیریهای خیابانی آنها شد، هر دو را اخراج کرد. همین موضوع بهانهای شد تا آنها تصمیم به سرقت از مغازهها بگیرند.
این دو برادر که پیشتر بهدلیل آزار و اذیت مکرر خانواده، از سوی پدرشان از خانه اخراج شده بودند، مدتی در حاشیه شهر تهران خانهای اجاره کرده و زندگی میکردند. آنها سابقه اعتیاد ندارند، اما بارها در خیابانهای جنوب شهر تهران درگیر چاقوکشی شده و برای قدرتنمایی میان خلافکاران، دست به خشونت زده بودند.
در حال حاضر، هر دو متهم برای تکمیل تحقیقات و شناسایی دیگر جرائم احتمالی، به مراجع قضایی معرفی شدند.
گفتوگو با یکی از برادران سارق
چرا تصمیم به دزدی گرفتید؟
ما رو از شرکت اخراج کردن. من و داداشم باهم نگهبان بودیم، ولی صاحب شرکت فهمید چند بار شبها بدون اجازه رفتیم بیرون، حتی یه بار دید که تو انبار با هم درگیر شدیم. بعد هم از کار انداختنمون بیرون. پول کرایه خونه رو نداشتیم، بدجور تو فشار بودیم.
فکر نمیکردید عاقبت این کار زندانه؟
فکر میکردیم میتونیم فرار کنیم. قرار بود جنسها رو همون شب رد کنیم و پول رو تقسیم کنیم، یه مدت قایم شیم. هیچکدوم فکر نکردیم اینقدر زود گیر بیفتیم.
شنیدیم که پدرتون هم شما رو از خونه بیرون کرده، چرا؟
همیشه با هم درگیر بودیم. بهخاطر خرج و مشکلات، همهاش دعوا میکردیم. من و داداشم یه مدت چاقو دست میگرفتیم، تو محله دعوا راه میانداختیم. بابا طاقت نیاورد، یه روز گفت «گم شید از این خونه!» ما هم مجبور شدیم یه اتاق کوچیک اجاره کنیم تو حاشیه شهر.
به مواد اعتیاد دارید؟
نه، به هیچ چیزی اعتیاد نداریم. فقط از اول زندگی پر از خشونت بود، همهاش جنگ و کتک. انگار خلاف تو خونمون بود.
وقتی مامورا گرفتنتون، چه حسی داشتید؟
همهچی تموم شد. حس کردم دیگه برگشتی وجود نداره. داداشم زد زیر گریه. خودم هم خشکم زده بود. دلم برای مادرم سوخت.
تا حالا کسی رو تهدید کرده بودید؟
آره، چند بار تو جنوب شهر با چاقو رفتیم سراغ چند نفر رفتیم. میخواستیم همه ازمون بترسن. الان پشیمان هستیم.
فکر میکنید دوباره آزاد بشید؟
دیگه زندگی عادی نداریم. حتی اگه بیرون بیایم، هیچکس ما رو قبول نمیکنه. کار نداریم، خونواده نداریم… الان تازه میفهمم همه چی رو باختم.
اگه برگردی به عقب، باز هم دزدی میکردی؟
نه، کاش برمیگشتم به همون روزی که اخراج شدم. شاید میرفتم یه کار دیگه، شاگردی میکردم، یا هر چی...
-
فیلم آواز خوانی عاشقانه صبا تاجیک با شوهرش علیرام نورایی مجری مسابقه مردان آهنین ! + عکس های مدلینگ خانم پرحاشیه
ارسال نظر