تباهیدردناک یک دختر توسط خانواده اش ! + نظر کارشناس

خسته و ناتوان شده ام

همیشه از سمت خانواده مورد سرزنش و مقایسه قرار می گرفتم.

دو برادر دارم وخودم فرزند دوم خانواده هستم. با توجه به طرز تفکر خانواده و پسر دوست بودن خانواده ام، هیچ وقت من مورد توجه قرار نگرفتم و همیشه از سمت خانواده مورد سرزنش و مقایسه قرار می گرفتم و طرد شده بودم .

 زمانی که وارد کلاس هشتم شدم حسی به من می گفت برای جلب توجه و اثبات خودم به خانواده و اینکه از برادرانم کمتر نیستم، دست به کارهای مثلا پسرانه بزنم. این تصمیم هم از درون مرا می ترساند و هم اینکه اعتماد به نفس کاذبی از بیرون به من داده بود.

اولین بار با دوستانم به پارک محله نزدیک خانه رفتم و مصرف یک نوع مواد رایج در بین نوجوانان را شروع کردم و مدت زمانی نگذشت که خودم را غرق در مصرف مواد دیدم.

بابت لذت لحظه ای که از مصرف مواد مخدر به دست می آوردم ، مواد مخدرهای مختلفی را مصرف کردم تا اینکه خانواده متوجه شدند و من را تحویل بیمارستان اعصاب و روان دادند.

این موضوع من را بیشتر سرخورده کرد و عصبانی از دست خانواده تصمیم گرفتم بعد از مرخص شدن، دوباره مصرف مواد را آغاز کنم . به محض مرخص شدن یکی دو ماه در خانه مورد مراقبت شدید بودم و دیگر نمی توانستم این همه محدودیت را تحمل کنم.

با توجه به فشارهای خانواده تصمیم نادرستی گرفتم و از خانه بیرون زدم ، اما بیرون رفتنم سبب ساز مصیبت های جدیدی برایم شد و درمانده تر از قبل شده بودم . دیگر نمی توانستم بازگردم و از طرفی در بیرون از خانه به هرکسی اعتماد می کردم ، ضربه ای از وی می خوردم .

خسته شده بودم به ناچار به خانه یکی از اقوام مادری ام پناه آوردم، آنجا به پدرم اطلاع دادند و وی به دنبال من آمد و مرا برگرداند. دیگر خسته و ناتوان از این مسیر شده ام و خود را ناتوان می بینم .

تجزیه و تحلیل:

خانواده به عنوان کوچکترین واحد اجتماعی و حفظ عواطف انسانی است، هرگونه نارسایی در عملکرد خانواده تاثیر نامطلوبی در بهنجار کردن فرزندان ایجاد می کند، همچنین روش تربیت فرزندان از اهمیت و حساسیت زیادی برخوردار است و می تواند سبب بسیاری از آسیب های روانی و اجتماعی شود.

در مورد این ماجرا والدین این دختر دارای سبک فرزند پروری مستبدانه بودند که قوانین سخت گیرانه ای وضع می کنند، کنترل زیادی بر فرزند دخترشان اعمال می کنند، اهمیتی به احساسات فرزندشان نمی دهند و صمیمیت کمتری با فرزند خودشان دارند، همچنین با تبعیض قائل شدن ،سرزنش کردن و مقایسه او با پسران خانواده نه تنها هیچ نقطه مثبتی حاصل نشده و آثار زیانباری به همراه داشته است.

سرزنش کردن باعث شده وی از لحاظ روحی آسیب ببیند و سد بزرگی به نام نداشتن اعتماد به نفس را در مقابل خودش برای رسیدن به اهدافش ببیند . در ادامه اشتباهات دخترشان والدین می‌خواستند تا رفتارهای اشتباه فرزندشان را اصلاح و ترمیم کنند اما خودشان از مسیر اشتباه پیش رفته اند.

 وی که در سن بلوغ و نوجوانی قرار داشته در این سن به خودی خود نوجوان نیاز به دیده شدن و مورد توجه قرار گرفتن دارد اما خانواده با نوع فرزندپروری اشتباه نه تنها صمیمیتی برای وی وجود نیاورده اند بلکه او را بیشتر از خود طرد کرده اند.                                  

دختر احساس بی ارزش بودن می کند، خودش رو دوست ندارد و با تمام وجود می خواهد جای شخص دیگری باشد و اغلب اوقات ناراحت و یا خیلی بی قراراست و دائما خودش را در معرض خطرات و ماجراهای دردناک قرار داده است.

والدین به جای اینکه در رفتارهای خود تغییراتی ایجاد کنند و سبک فرزندپروری خود ر ا تغییر دهند با اعمال محدودیتهای بیشتر دخترشان را بیشتر در منجلاب فساد به طور ناخواسته غرق کرده اند.

نویسنده: "مرضیه خداهمتی"- کارشناس اداره مشاوره و مددکاری پلیس فارس

کدخبر: 789324 ویرایش خبر
لینک کپی شد
آیا این خبر مفید بود؟