قتل زن تهرانی در شب یلدا ! / 18 سال از تمدن دور مانده ام !+گفتگوی اختصاصی با قاتل

فرهاد از شب یلدای سال 82 تا به حال به اتهام قتل همسرش در زندان رجایی شهر است.

به گزارش اختصاصی خبرنگار رکنا،شب یلدای سال 82 فرهاد که آن زمان 30 ساله بود با ماموران پلیس تماس گرفت و ادعا کرد زمانی که با پسر خردسالش از خرید به خانه برگشتند،همسرش را دیده که غرق در خون روی زمین افتاده بود.

اخبار اختصاصی رکنا - کپی رایت

ماموران پلیس رسیدگی به موضوع را در دستور کار خود قرار دادند و بازپرس جنایی در بررسی محل وقوع جنایت،با توجه به آثار به جا مانده از جمله اینکه قفل در خانه سالم بود به فرهاد مظنون شد و دستور بازداشت او را صادر کرد.

فرهاد در برخورد اولیه با ماموران پلیس اتهام قتل همسرش را انکار می کرد اما بالاخره لب به اعتراف گشود و پرده از راز جنایت هولناک خود برداشت.او در اعتراف به قتل همسرش به نام میترا گفت:«مدتی بود من و همسرم همیشه با هم اختلاف داشتیم.روز حادثه هم دوباره با هم بحثمان شد.آن شب شب یلدا بود و قرار بود برایمان مهمان بیاید و سر موضوع خرید خانه بحثمان شد.وقتی میترا به من فحاشی کرد خونم به جوش آمد و با کارد آشپزخانه ضربات متعددی به او زدم و از مهلکه گریختم.با پسرم حدودو یک ساعت در خیابان قدم زدم و بعد به خانه برگشتم.»

با اعتراف فرهاد، پرونده راهی دادگاه شد و با درخواست خواهر و برادران میترا به عنوان اولیای دم،حکم قصاص فرهاد صادر شد.اما با توجه به اینکه اولیای دم ملکف به پرداخت تفاضل دیه بودند برای اجرای حکم اقدام نکردند.فرزند فرهاد به عنوان احدی از اولیای دم زمانی که به سن قانونی رسید،از قصاص فرهاد اعلام گذشت کرد و حالا بقیه اولیای دم باید برای اجرای حکم علاوه بر تفاضل دیه،سهم دیه اولیای دم را هم پرداخت می کردند.بنابراین پرونده مطابق روال قبل در حالت تعلیق ماند و حالا 17 سال است که فرهاد در زندان رجایی شهر کرج بلاتکلیف است.

در ادامه این گزارش گفتگوی اختصاصی خبرنگار رکنا با متهم پرونده را بخوانید.

قبل از قتل همسرم با هم مثل دو مرغ عشق بودیم

از خودت بگو.

نامم فرهاد است.الان 17 سال است که در زندان سر می کنم و کم کم نام خودم را هم فراموش می کنم.

چرا باید نامت را فراموش کنی؟

وقتی همه نزدیکان فراموشم کنند،عجیب نیست که خودم هم خودم را فراموش کنم.

فراموش شده ای؟

خواهر و برادرم خیلی سال است ملاقاتم نیامده اند.پسرم هم سالی یک بار بیشتر به من سر نمی زند.

پسرت چند ساله است؟

الان 23 سال دارد.قبلا با دایی و خاله هایش زندگی می کرد اما الان چند سالی است که سرکار می رود و تنها زندگی می کند.

برگردیم به اتهامت.چرا این همه سال را در زندان گذراندی؟

من بی گناهم! این را در دادگاه هم گفتم.

اما تو قبلا به قتل همسرت اعتراف کرده بودی!

وقتی من را بازداشت کردند تحت فشار آن حرف ها را زدم.اما روز حادثه وقتی از خرید به خانه برگشتم دیدم که میترا غرق در خون روی زمین افتاده است.من و میترا با هم دو عاشق بودیم.من نمی توانستم به زنی که عاشقش بودم 20 ضربه چاقو بزنم.

تعداد ضربات کشنده را از کجا می دانی؟

بارها گزارش پزشکی قانونی را در پرونده خوانده ام.

بعد از آزادی سر خاک همسرم می روم

چه شد که پسرت تصمیم گرفت از قصاص تو گذشت کند؟

به هر حال من پدرش هستم.لابد او هم باور کرده که من بی گناهم.برای همین راضی نشد من را اعدام کنند.

پس چرا به دیدارت نمی آید؟

احتمالا درگیر کار و زندگی است.

در دادگاه تقاضای تعیین تکلیف کردی؟

بله قاضی رای به آزادی من به قید وثیقه دارد تا اولیای دم برای تعیین تکلیف اقدام کنند.اما من کسی را ندارم برایم وثیقه بگذارد.

اگر آزاد شوی اولین کاری که می کنی چیست؟

سرخاک همسرم می روم.من عاشقانه دوستش داشتم.

زندگی یک قاتل اعدامی در زندان

زندگی تو در زندان چطور می گذرد؟

هر روز صبح از خواب بیدار می شویم و تا شب با هم بندی ها حرف می زنیم.گاهی فیلم می بینم و در همین فیلم ها دیدم که شکل گوشی های موبایل تغییر کرده و لمسی شده است.قبل از دستگیری موبایل فروشی داشتم اما آن وقت های شکل گوشی ها خیلی فرق داشت.

چیزی هم یاد گرفته ای در این سال ها؟

بله خیلی زیاد.این را یاد گرفتم که قضاوت کردن چقدر کار سختی است.آن وقت ها خانه مان نزدیک زندان قصر بود.یک پارک در آن نزدیکی بود که پسرم را آنجا می بردم که بازی کند.گاهی به دیوار زندان قصر چشم می دوختم و فکر می کردم کسانی که در زندان هستند چقدر مستحق دلسوزی اند.اما الان سالهاست دارم با خلافکاران زندگی می کنم و به این نتیجه رسیده ام که خیلی از خلافکاران حقشان است در زندان بمانند.

مثلا چه کسانی حقشان است در زندان بمانند؟

کسانی که دروغ می گویند!در این سال ها یاد گرفته ام که نجات در صداقت است.آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید.

کدخبر: 653034 ویرایش خبر
لینک کپی شد
فاطمه شیخ علیزاده
آیا این خبر مفید بود؟