قاتل سرخ پوش و منی که توهم زده بودم !
رکنا: حدودا هفت صبح بود و مثل همیشه سوار مترو بودم. بیش از حد شلوغ بود و توی هر ایستگاه مردم به زحمت میتونستن پیاده بشن یا اینکه بیان توی واگن.
کنار در ورودی ایستاده بودم و تکیه داده بودم به دیواره شیشهای کنارش. اونقدر جمعیت زیاد بود که حتی سر خودم رو هم نمیتونستم تکون بدم.
زاویه سرم جوری بود که ناخواسته خیره میشدم به شیشه در. چون داخل تونل تاریک بود و توی واگن روشن، شیشه در، درست مثل آینه تصویر آدمهایی که جلوش ایستاده بودن رو منعکس میکرد. سرم رو انداخته بودم پایین و سعی میکردم که به صورت آدمها نگاه نکنم، ولی هرازگاهی با آدمهایی که عکسشون روی شیشه افتاده بود چشم تو چشم میشدم و به سرعت سمت نگاهم رو عوض میکردم و خیره میشدم به جای دیگهای.
نمیدونم چرا ولی احساس میکردم نگاهی روم سنگینی میکنه. مردی نزدیک در ایستاده بود و تقریبا چسبیده بود به شیشه. پشتش به من بود و از توی شیشه زل زده بود به من. صورتش واضح نبود ولی سفیدی چشمهاش توی شیشه افتاده بود و برق میزد.
حس عجیبی بهم دست داده بود. قطار از تونل بیرون اومده بود و روشنی پشت شیشه مانع از این میشد که بتونم تصویر صورتش رو به خوبی ببینم. یکی دو دقیقه بعد که قطار، دوباره وارد تونل شد، تونستم صورت مردی که نگاهم میکرد رو ببینم. جا خورده بودم و سر درنمیآوردم که چطور ممکنه اون اندازه به من شبیه باشه. جمعیت اونقدر زیاد بود که نمیتونستم جلوتر برم و صورتش رو از نزدیک ببینم. مستقیم از توی شیشه به من نگاه میکرد و هرازگاهی بهم لبخند میزد. قطار به ایستگاهی رسیده بود و آروم آروم از سرعتش کم میشد و اونهایی که قصد پیاده شدن داشتن به زور خودشون رو به در نزدیک میکردن.
دیگه اون مرد رو نمیدیدم. لای جمعیت گم شده بود. ولی هنوز قسمتی از لباس سرخ رنگی که تنش بود رو میتونستم ببینم. در مترو باز شد و جمعیت زیادی از قطار خارج شدن. مرد سرخپوش هم پیاده شده بود. نمیتونستم جلوی کنجکاویم رو بگیرم.
باید از قطار خارج میشدم. شروع کردم به هول دادن جمعیت و بالاخره تونستم بیام بیرون. ولی انگار غیبش زده بود و هرچی نگاه میکردم نمیتونستم ببینمش. صدای بسته شدن در قطار اومد، برگشتم به سمت قطار، مرد سرخپوش همونجای قبلی ایستاده بود و از داخل قطار به من خیره شده بود. نفسم درنمیاومد. همونجا خشکم زده بود و به صورت مرد نگاه میکردم که هیچ فرقی با من نداشت و بهم لبخند میزد. وقتی قطار دور شد کسی دستم رو از پشت گرفت و بهم دستبند زد. دو مرد قوی هیکل که لباس فرم پلیس تنشون بود، دو طرفم ایستاده بودن و زن میانسالی با انگشت اشاره من رو نشون میداد و داد میزد که خودشه. سر و صورت زن خونی بود و بدنش میلرزید. نمیدونم چند وقت از اون اتفاق گذشته، ولی میدونم که حکم اعدامم رو صادر کردن و هیچ وقت کسی حرفهای من رو درباره اون مرد سرخپوش باور نکرد.
اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:
عروس و داماد با خودروی پلیس به تالار رفتند ! + عکس
قدرت مخوف مافیای گ.ت.ت در تهران !؟ / در این باند چشم کور می کنند! +عکس
گفتگو با مسموم شدگان حرام خور در بیمارستان شهید رجایی کرج
اعدام جنجالی زن جوان در زندان ارومیه + عکس
حقایق هولناک از اسارت این زن در بازار برده فروشی داعش+ تصاویر
عروس موقت، شوهرش را در دادگاه کتک زد / در تهران رخ داد
جزئیات تکاندهنده قتل ترنم 3 ساله توسط ناپدری / دادستان قائم شهر چه گفت؟
مخوف ترین و مرگ آورترین زندان ایران+ عکس
ستاره ایرانی همبازی دختر شیطان + عکس
رئیس جمهوری غیرقابل پیشبینی در ایران خواهیم داشت !
از رتبه های برتر کنکور سال های گذشته چه خبر؟ / سینا و ... رفتند + عکس و گفتگو
آیا آرامش واقعی با ازدواج من به دست می آید؟
زن شوهردار با معشوقه اش در اتاق خواب بود که شایان سر زده رسید + عکس
-
فیلم شکار خرگوش توسط گربه
ارسال نظر