وی در ادامه افزود: آن ها به خاطر لجبازی با یکدیگر باعث آوارگی من شدند. چند روز را در پارک و خیابان سرگردان بودم دیگر توان حرکت نداشتم و از شدت گرسنگی و خستگی در کنار مغازه ای از حال رفتم. صاحب مغازه که فردی با ایمان و مهربان بود به من آب و غذا داد تا کمی حالم بهتر شد و اجازه داد به عنوان شاگرد مغازه اش در آن جا بمانم. این گونه بود که سر پناهی پیدا کردم و از این بابت خیلی خوشحال شدم. صاحبکارم مرا تشویق کرد که درس بخوانم تا از بقیه هم سن و سالانم عقب نمانم.

او مانند فرزند خودش به من محبت می کرد اما بعد از پایان دوران ابتدایی صاحب مغازه ام از دنیا رفت و بار دیگر تنها و آواره شدم. درس و مدرسه را رها کردم و تصمیم گرفتم حرفه ای بیاموزم تا بتوانم خرج و مخارج خودم را تامین کنم از این رو به شغل رنگ کاری روی آوردم و استادکار نقاش همه فوت و فن کار را به من یاد داد. من هم همه تلاشم را به کار گرفتم تا بتوانم این شغل را به خوبی بیاموزم. صاحبکارم نیز در حقم پدری کرد و سال ها تجربیات خود را به من آموخت آن جا بودکه با کار کردن و تامین خرج و مخارج خودم احساس آرامش می کردم و از این که دستم را پیش کسی دراز نمی کردم به خودم می بالیدم. اما این روزگار خوش مدت زیادی بیشتر طول نکشید و در پی آشنایی با «پرهام» به بدبختی و فلاکت افتادم.

پرهام شاگرد تازه وارد بود و قصد داشت پلی استرکاری را بیاموزد. او هم مانند من فرزند طلاق بود. این وجه مشترک باعث شد تا به او نزدیک شوم. «پرهام» مواد مخدر Drugs مصرف می کرد و من هم شب ها در کنار او به مصرف مواد مخدر مشغول می شدم. هنوز دو ماهی نگذشته بود که استادکارم متوجه ماجرا شد و هر دو نفر ما را اخراج کرد.

به پیشنهاد پرهام با هم خانه مجردی اجاره کردیم و آن شروع بدبختی های من بود. آن زمان که با استادکارم مشغول فعالیت بودم اعتبار شغلی خوبی کسب کردم و با پذیرفتن سفارش های کاری آن ها را به شاگردان تازه وارد می سپردم چرا که خودم در کنار پرهام مشغول مصرف مواد می شدم و دیگر توان کارکردن نداشتم.

کم کم به دلیل ناراضی بودن مشتریان اعتبار کاری ام را از دست دادم و کسی به من کاری نمی داد. روزها به همین ترتیب می گذشت و هر روز تامین هزینه های زندگی و اعتیادمان سخت تر می شد چند ماهی اجاره منزل عقب افتاده بود که تحت تاثیر وسوسه های پرهام قرار گرفتم و حاضر شدم در سرقت Stealing از اتومبیل ها با او همراه شوم. پرهام با زیر نظر گرفتن خودرویی قصد باز کردن در خودرو را داشت که صاحب خودرو با چند نفر دیگر از راه رسیدند و ما را تحویل کلانتری دادند اما ای کاش ... شایان ذکر است به دستور سرهنگ توفیق حاجی زاده (رئیس کلانتری الهیه مشهد) متهمان برای سیر مراحل قانونی تحویل مراجع قضایی شدند.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس Police پیشگیری برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:

نیمه شب، شاهد همخوابی شوهرم با دوست صمیمی ام در اتاق دیگر خانه بودم که ..!

تجاوز وحشیانه به سهیلا در یک خرابه / متجاوز 17 ساله است

من در پاتوق سیاه شوهر بی غیرتم به دوستانش سرویس می دادم تا اینکه ..!

تجاوز به زن جویای کار در شرکت تجهیزات پزشکی در تهران / پدارم در پایان ساعت کاری تنها بود و ...!

وقتی خانم مهندس به خواستگاری شوم کارگر شرکت بله گفت / او از من و فرزاد عکس هایی داشت که..!+ عکس

اولین نمایشی که در آن ارتباط یک سرباز با زن کثیف در ایران روی صحنه رفت! + فیلم

وقتی تهدید به 6 طلاقه شدم! / جوانی موها و ریشش را تراشید تا انیکه ..!

ناگفته های یک دزد حرفه ای از مهریه 1500 سکه‌ای زنش + عکس

قتل زن آرایشگر در جهرم

زن مطلقه برای مرد متاهل ادکلن خرید تا اینکه ..!

وقتی راننده خودروی لوکس، قاتل موتورسوار جوان شد + فیلم و عکس

زن جوان به خاطر ارتباط با مرد غریبه شوهر بی نوایش را داخل چاه انداخت / در اردبیل رخ داد + عکس

دختر 18 ساله ای بودم که به خاطر خماری پیشنهاد شرم آور چند مرد را پذیرفتم و ..!

عروس و داماد داخل تریلی راز کثیفی داشتند/ در خواف رخ داد + عکس

دختر زیبای تبریزی از خانه ربایندگان شوم رها شد+ عکس

در خانه مجردی پیام بودم که باردار شدم اما..!

این زن کارتن خواب با کمک هومن سیدی بازیگر شد +عکس

قرار شوم زن شوهر دار با پسر غریبه در گاراژ! / آنجا پر از پسران شیطانی بود و..!

قاسم من را به دوست شیطان صفت اش فروخت/درجاده قدیم تن به آزار دادم و..!

 

کدخبر: 355696 ویرایش خبر
لینک کپی شد
آیا این خبر مفید بود؟