این ها بخشی از اظهارات زن 33 ساله ای است که با مراجعه به کلانتری سجاد مشهد کوله بار رازهای زندگی اش را مقابل کارشناس و مشاور اجتماعی کلانتری گشود تا نگذارد آخرین رشته باریک زندگی اش بریده شود.

او در حالی که می گفت کاش همسرم مرا ببخشد و من هم آن روز لعنتی را فراموش کنم، به تشریح تلخ ترین ماجرای زندگی اش پرداخت و ادامه داد: 15 سال قبل زندگی رویایی و عاشقانه ای را در کنار «رحمت» آغاز کردم. او مرد مهربان و جذابی بود من هم دیوانه وار عاشقش بودم به طوری که حتی ساعتی دوری او را نمی توانستم تحمل کنم.

قصه عشق من و رحمت زبانزد فامیل بود به طوری که مانند لیلی و مجنون ضرب المثل زندگی های عاشقانه بودیم در طول این سال ها خداوند دو فرزند به ما عنایت کرد که صفای مضاعفی به زندگی شیرین ما داد اما روزی یک تماس تلفنی ناشناس چون توفانی سهمگین این زندگی عاشقانه را در هم کوبید و همه چیز را ویران کرد.

آن روز صبح مشغول آشپزی برای ناهار بودم که زنگ تلفن همراهم به صدا درآمد. شماره ناشناس بود. وقتی من کلید پاسخ به تلفن را فشردم زنی با صدای ظریف و نازک از آن سوی خط مرا به نام خطاب کرد. وقتی پاسخش را دادم با همان صدایی که از کم سن و سال بودن او حکایت داشت، شروع به صحبت کرد و گفت: مرا ببخشید! نمی خواستم در این شرایط شما را ناراحت کنم ولی دیگر چاره ای نداشتم، من همسر دوم رحمت هستم! و ...

دیگر صدایش را نمی شنیدم اتاق دور سرم می چرخید او مشخصات خودش را می گفت و از کنار همسرم بودن سخن می راند اما من فقط محکم گوشی را در دستم می فشردم و زبانم بند آمده بود. نمی دانم چند ساعت طول کشید بوی سوختن غذا در فضای اتاق پیچیده بود و من در حالی که با عصبانیت از این سو به آن سوی اتاق می رفتم منتظر آمدن رحمت بودم وقتی کلید در قفل منزل چرخید و چشمانم به روی رحمت خیره ماند دیگر نفهمیدم چه می کنم و چه می گویم!

دختر و پسرم وحشت زده به من می نگریستند ولی من فرصت حرف زدن به کسی نمی دادم. جیغ می کشیدم و از خیانت Cheat همسرم سخن می راندم وقتی عقده هایم را خالی کردم وسایل شخصی ام را برداشتم و به خانه پدرم رفتم.

دادخواست طلاق دادم و دیگر حاضر نبودم برای لحظه ای هم با رحمت زندگی کنم تا این که دوباره با آن زن ناشناس تماس گرفتم که او را ملاقات کنم او تصاویری از همسرم را نشانم داد که خیلی زود فهمیدم همه آن ها ساختگی است. آن زن، شیادی سابقه دار بود که از طریق فضای مجازی وارد زندگی ام شده و اطلاعاتی را درباره وضعیت خانوادگی من به دست آورده بود وقتی همه چیز را فهمیدم و به پاکی همسرم ایمان آوردم که دیگر دیر شده بود و پشیمانی من سودی نداشت.

همسرم که معتقد است دیوار اعتماد بین ما فرو ریخته است حاضر به گذشت نیست و من بعد از سه ماه دوری از خانواده اکنون نگران همسر و فرزندانم هستم و فرصت جبران می خواهم اما ای کاش...برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:

تراژدی تلخ آتنا بار دیگر در خوزستان اتفاق افتاد؟ / ملیکا 8 ساله را زنده زنده دفن کردند؟!+ تصاویر

اعتراف تلخ نوجوان آبادانی به قتل همکلاسی اش در تور مسافرتی مشهد + عکس

اعدام باجناق قاتل در زندان کرمان

125سال زندان مجازات پنج عضو شبکه قلابی مبارزه با قاچاق ارز و طلا

امین را در دستشویی خانه مجردی اش به آتش کشیدم! / او می خواست شب مرا در آنجا نگه دارد+ عکس

مجری جوان تلویزیون به همراه پسر خردسالش درگذشت + عکس

مرداب وحشتناک / بلایی که شرور خطرناک بر سر زن جوان آورد

کتک زدن عجیب مدیر دبیرستان پسرانه به خاطر کوتاه کردن اجباری موی سر دانش آموزان

آزار سیاه نوعروس همدانی در برابر چشمان شوهرش/شیاطین اعدام می شوند

بازیگر زن سینمای ایران تا مرز خفگی و مرگ رفت / وصیتم را به همسرم کردم +فیلم

بازیکن پرسپولیس بر اثر ایست قلبی فوت کرد+ عکس

سحر را دوست داشتم / پس از ازدواج او به سراغش رفتم و !!!

داماد شیطان پرست عروس را شب حجله کشت! + عکس

اولین گفتگوبا قاتل ستایش در زندان/ ادعای عجیب قاتل به داشتن همدست!+ عکس

زن جوان از پشت تلفن گفت زن پنهانی شوهرم هست، دنیا دور سرم پیچید تا اینکه!

این مرد قبل از مرگ قاتل آتنا اصلانی را می شناخت / اسماعیل رنگرز او را کشت؟! + عکس

قتل وحشیانه عروس و داماد مشهدی در اتاق خواب + عکس

در جشن عقدکنان فهمیدم نامزدم بدچشم و بی تعهد است / حماقت کردم و صیغه یک مرد متاهل شدم

کدخبر: 310500 ویرایش خبر
لینک کپی شد
آیا این خبر مفید بود؟