زن 52 ساله که با شکایت خود، 6 تن از اعضای خانواده هوویش را به اتهام فحاشی و سلب آسایش از دیگران به کلانتری کشانده بود با بغضی در گلو، سفره درددل هایش را گشود و به کارشناس اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: 17 سال بیشتر نداشتم که «امیرعلی» به خواستگاری ام آمد. من هم که در همان نگاه اول دلباخته او شده بودم لبخندی زدم و پاسخ مثبت خودم را برای ازدواج با او اعلام کردم. خوب به خاطر دارم که آن شب مادرم، در کنارم نشست وگفت دختر وقتی با لباس سفید پا به خانه بخت می گذارد باید با کفن هم از آن خانه خارج شود و ادامه داد: در تلاطم های زندگی مشترک، تلخی ها و شیرینی های زیادی وجود خواهد داشت اما زوجی موفق خواهند شد از گرداب ها و دشواری های زندگی عبور کنند که به یکدیگر عشق بورزند و به خاطر هم «گذشت کنند.» این گونه بود که یک سال بعد زندگی مشترک من و امیرعلی آغاز شد و من همه تلاشم را به کار گرفتم تا همسرم طعم سعادت و خوشبختی را حس کند. در حالی که اولین دختر زیبایم پا به هستی نهاده بود، من با قناعت و صرفه جویی در هزینه های زندگی سعی می کردم پولی برای خرید یک خانه کوچک فراهم کنم. دومین دخترم که به دنیا آمد، گویی خوشبختی هم همزمان با او وارد زندگی مان شد. در این سال ها من هم با کار در سالن آرایشگری به اقتصاد خانواده کمک می کردم. هر روز که می گذشت اوضاع مالی همسرم بهتر می شد اما او به این دلیل که فرزند پسری نداشتیم همواره مرا تحقیر می کرد. سرکوفت های او آن قدر شدت گرفته بود که تحمل آن برایم سخت بود. برای آن که فرزند پسری به دنیا بیاورم انواع داروها و درمان های خانگی را تجربه کردم ولی باز هم چند فرزند دختر به دنیا آوردم. «امیرعلی» که دیگر نمی توانست این وضعیت را تحمل کند و با علاقه نشان دادن به فرزندان پسر اقوام سعی می کرد مرا تحقیر کند بالاخره تصمیم به ازدواج مجدد گرفت، موضوعی که همیشه حتی از شنیدن نام آن هم وحشت داشتم. درست 18 سال قبل بود که هوویم را دیدم و از آن روز به بعد دچار دلهره و استرس های فراوانی شدم به طوری که آثار آن در پوست صورت و دستانم نمایان شد ولی چاره ای جز تحمل نداشتم. هوویم وقتی اولین پسر خود را به دنیا آورد، آزار و اذیت هایش نسبت به من شروع شد. او می خواست من از «امیرعلی» طلاق بگیرم اما من چگونه می توانستم آشیانه ای را ویران کنم که با هزاران سختی و تلاش بنا کرده بودم؟ آن زن پس از آن که سومین پسرش را به دنیا آورد، آسایش و آرامش را از من سلب کرد به طوری که با ایجاد سر و صدا در محل زندگی ام آبروریزی می کرد. او روز گذشته نیز تعدادی از اعضای خانواده اش را به در منزلم آورده و با توهین و فحاشی مدعی بود که باید در یکی از واحدهای آپارتمانی همسرم زندگی کند و من دیگر طاقت این رفتارها را ندارم. حالا هم... برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

 

کدخبر: 251630 ویرایش خبر
لینک کپی شد
آیا این خبر مفید بود؟