معرفی مترجمان پیشکسوت و معاصر و مشهورترین آثارشان

به گزارش رکنا، در این مطلب قصدمان بر این است که مترجم هایی را که در دوران معاصر به‌نحوی در اهمیت پیدا کردن فن ترجمه نقش داشته‌اند – چه بزرگ و چه کوچک – معرفی کنیم. در راستای منصفانه بودن این معرفی‌نامه، مترجم‌ها به دو بخش تقسیم شده‌اند: ۱. مترجم‌های پیشگام و پیش‌کسوت ۲. مترجم‌های معاصر. تعداد مترجم‌ها سی نفر است و بدون‌شک افراد به‌مراتب بیشتری سزاوار ورود به فهرست بودند، منتها برای این‌که حجم مطلب از کنترل خارج نشود، از سی نفر فراتر نرفتیم. بنابراین نبودن مترجم مدنظر شما در فهرست به معنای کم‌لطفی به او نیست.

ترجمه در کل تاریخ ایران نقشی پررنگ داشته است و بسیاری از آثار بزرگ ادبی ما، مثل «قصه‌های هزار و یک شب»، «کلیله و دمنه» و «رزم‌نامه» به‌نوعی از دل سنت ترجمه بیرون آمده‌اند و به‌مرور زمان هویتی مستقل پیدا کرده‌اند. فراتر از این، در دوران فعلی، بنا بر یک سری دلایل، مترجم‌ها اهمیت خاصی در صحنه‌ی ادبی ایران پیدا کرده‌اند و معمولاً نام‌شان هم‌اندازه با نام نویسنده روی کتاب درج می‌شود، اتفاقی که در کشورهای دیگر اتفاقی نادر است.

غیر از این، بسیاری از مترجم‌ها به‌خاطر ترجمه‌ی کتابی درست در زمانی درست، موفق شده‌اند جریانی ادبی راه بیندازند، در حدی‌که کارشان در حد یک نویسنده موثر بوده است و حالا از بهترین مترجم‌های ایرانی تمام دوران در نظر گرفته می‌شوند.

در این مطلب قصدمان بر این است که مترجم‌هایی را که در دوران معاصر به‌نحوی در اهمیت پیدا کردن فن ترجمه نقش داشته‌اند – چه بزرگ و چه کوچک – معرفی کنیم. در راستای منصفانه بودن این معرفی‌نامه، مترجم‌ها به دو بخش تقسیم شده‌اند: ۱. مترجم‌های پیشگام و پیش‌کسوت ۲. مترجم‌های معاصر. تعداد مترجم‌ها سی نفر است و بدون‌شک افراد به‌مراتب بیشتری سزاوار ورود به فهرست بودند، منتها برای این‌که حجم مطلب از کنترل خارج نشود، از سی نفر فراتر نرفتیم. بنابراین نبودن مترجم مدنظر شما در فهرست به معنای کم‌لطفی به او نیست.

همچنین در نظر داشته باشید که گنجانده شدن مترجمی در این فهرست بدین معنا نیست که کارش بی‌نقص است یا جای انتقاد ندارد. مسئله اینجاست که همه‌ی این مترجم‌ها چیزی برای عرضه داشته‌اند که باعث شده در بازار رقابتی ترجمه، نام خود را مطرح کنند. چه بسا کار یک مترجم گمنام در ترجمه‌ی فلان رمان از کار مترجمان نام‌برده‌شده در اینجا بهتر باشد، منتها چون طرف فقط یکی دوتا کار ترجمه کرده یا بعداً ترجمه را ول کرده، نتوانسته میراثی از خود به جا بگذارد.

بسیار خب، این شما و این هم بهترین مترجم‌های ایرانی.

مترجم‌های پیشگام و پیشکسوت

در این قسمت، به مترجمانی می‌پردازیم که عمدتاً با ترجمه‌ی کتاب‌های کلاسیک، سخت و طولانی، مردم ایران را با ادبیات و فرهنگ‌های مختلف دنیا آشنا کردند. این مترجمان سن بیشتری دارند و به‌خاطر فعالیت طولانی‌شان و بینشی که گذر زمان به ما داده، با اعتماد به نفس بیشتری می‌توانیم سابقه‌یشان را به‌عنوان مترجم قضاوت کنیم.

۱. نجف دریابندری

    سال تولد و درگذشت: ۱۳۰۸ – ۱۳۹۹

در گفتگوهای مربوط به بهترین مترجم‌های ایرانی، نام چند مترجم زیاد تکرار می‌شود: محمد قاضی، سروش حبیبی و نجف دریابندری. اگر بخواهیم مطابق با نظر عمومی بهترین مترجم ایرانی را تعیین کنیم، این نام‌ها کاندیدهای قوی‌ای هستند، ولی احتمالاً کفه‌ی ترازو اندکی به سمت نجف دریابندری سوق پیدا خواهد کرد. همان‌طور که از نام خانوادگی این مترجم پیداست، او در خانواده‌ای دریانورد به دنیا آمده بود و پدرش ناخدا و مادرش زاده‌ی بوشهر بود. شرایط خانوادگی او در ادامه روی مترجم شدن او تاثیر داشت، چون او به‌خاطر کار پدرش، در آبادان به دنیا آمده بود و در آنجا هم انگلیسی‌ها در تاسیسات نفتی شهر حضور فعالی داشتند. دریابندری از راه گفتگو با انگلیسی‌ها و تماشای فیلم زبان انگلیسی را یاد گرفت.

اولین و برجسته‌ترین تلاش او برای ترجمه، ترجمه‌ی ارنست همینگوی بود. تا به امروز، ترجمه‌های او از همینگوی جزو بهترین ترجمه‌ها از آثار این نویسنده شناخته می‌شوند؛ خصوصاً ترجمه‌ی او از «پیرمرد و دریا». او موفق شد با نثر جذاب و خوش‌خوان خود مخاطبان را جذب کند و انگلیسی همینگوی را که پر از کم‌گویی‌های رندانه و زیرلایه‌های معنایی است، با نثری درخور به فارسی برگرداند.

دریابندری در سال ۱۳۳۳ به‌خاطر فعالیت در حزب توده زندانی شد و تا ۴ سال در زندان ماند، اما پس از آزاد شدن از زندان، رابطه‌اش را با این حزب قطع کرد. در دوران حبس به فلسفه‌ علاقه‌مند شد و یکی از توشه‌های او در این دوران ترجمه‌ی «تاریخ فلسفه‌ی غرب» برتراند راسل بود.

غیر از همینگوی، او آثار نویسنده‌های سرشناس آمریکایی دیگری همچون مارک توین، ویلیام فکنر و ای.ال. دکتروف را نیز ترجمه کرد و ترجمه‌های قوی او از ادبیات آمریکا باعث شد که از دانشگاه کلمبیای آمریکا، جایزه‌ی تورنتون وایلدر را دریافت کند. با این حال، او مترجمی بسیار پرکار بود و آثار او محدود به ادبیات آمریکا نمی‌شد.

او در سال ۱۳۹۹ در سن ۹۰ سالگی در تهران درگذشت.

۲. محمد قاضی

    سال تولد و درگذشت: ۱۲۹۲ – ۱۳۷۶

یکی از عواملی که باعث شده مترجم‌هایی چون نجف دریابندری و محمد قاضی در حد نویسندگان ستایش و به‌عنوان بهترین مترجم‌های ایرانی شناخته شوند، نقش اساسی آن‌ها در به‌روزرسانی زبان فارسی برای دورانی جدید با نیازهای جدید بود. امروزه اگر مترجمی بخواهد کتاب ترجمه کند و زبان مقصد را هم خوب بلد باشد، ایده‌ای کلی از این‌که زبان فارسی ترجمه‌ایش باید چگونه باشد خواهد داشت.

ولی در زمان فعالیت این مترجم‌ها، زبان فارسی هنوز به‌طور کامل در معرض فرهنگ‌های خارجی و فضای مدرن رمان‌های خارجی قرار نگرفته بود. در مواقعی هم که گرفته بود، نتیجه چندان مطلوب از آب درنیامده نبود (مثل ترجمه‌ی صادق هدایت از «مسخ» کافکا که این روزها بسیار زمخت به نظر می‌رسد). از طرف دیگر، خود فرهنگ ایران هم به‌طور کامل مدرن نشده بود و برای همین قشر نویسنده – که طبعاً درباره‌ی ایران و ایرانیان می‌نوشتند –  نیاز به به‌کارگیری زبان فارسی کاملاً مدرن‌سازی‌شده را حس نمی‌کردند، چون در آن زمان جامعه‌ی ایران این‌گونه نبود.

بنابراین مسئولیت مدرن‌سازی نثر فارسی به دوش مترجمانی چون دریابندری و قاضی افتاد. به این فکر کنید که زبان فارسی از اواخر دوره‌ی قاجار تا حکومت پهلوی چقدر دچار تغییر و تحول شد. مترجمان در این تغییر نقشی اساسی داشتند.

محمد قاضی از لحاظ ایجاد نثر ترجمه‌ای فارسی دلچسب و خوش‌خوان هم‌رده با دریابندری است و شاید بعضی جاها از او هم پیشی بگیرد، خصوصاً در ترجمه‌اش از «دون کیشوت» که عموماً بهترین ترجمه‌ی فارسی از یک اثر خارجی شناخته می‌شود، هرچند که قاضی آن را از ترجمه‌ی فرانسوی به فارسی برگردانده بود، نه متن اسپانیایی اصل.

چند دهه بعد کیومرث پارسای با ترجمه‌ی «دون کیخوته» از متن اسپانیایی تلاش کرد تا فرانسوی‌سازی‌های خواسته و ناخواسته‌ی ترجمه‌ی قاضی را اصلاح و آن را هرچه بیشتر به فرهنگ اسپانیا نزدیک کند، ولی این چیزی از ارزش «دون کیشوت» قاضی به‌عنوان یک متن فارسی ترجمه‌ای درجه‌یک کم نمی‌کند.

غیر از «دون کیشوت»، قاضی به‌خاطر ترجمه‌ی «شازده کوچولو» آنتوان دو-سنت اگزوپری هم شناخته می‌شود و یکی از دلایل محبوبیت این کتاب در ایران هم ترجمه‌ی اوست. در ادامه مترجمان بسیاری آن را از نو ترجمه کردند، ولی ترجمه‌ی قاضی همچنان می‌تواند با آن‌ها رقابت کند.

به‌طور کلی، نام محمد قاضی با ترجمه‌ی باکیفیت عجین شده است و خود او هم در طول عمرش روی اهمیت ترجمه‌ی خوب و جا انداختن فرهنگ ترجمه‌ی باکیفیت تاکید زیادی داشت. او در آثار خود تلاش زیاد می‌کرد تا در عین قابل‌دسترس کردن متون خارجی برای مخاطب فارسی‌زبان، ریزه‌کاری‌های فرهنگی‌شان را هم انتقال دهد. ترجمه‌ی فرهنگ – و نه فقط ترجمه‌ی زبان – یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های مترجمان است و بین مترجمان فارسی، محمد قاضی در این زمینه بهترین عملکرد را داشته است.

۳. سروش حبیبی

    سال تولد و درگذشت: ۱۳۱۲ تاکنون

سروش حبیبی هم مثل دریابندری و قاضی یکی دیگر از مترجمانی است که آثار کلاسیک زیادی را به مخاطب فارسی‌زبان معرفی کرده و هم به‌خاطر پرکار بودن و هم کیفیت بالای کارهایش – چه خود اثر و چه ترجمه‌اش – مورد تحسین واقع شده. عامل برتری حبیبی نسبت به مترجمان هم‌رده چندزبانه بودن اوست؛ او به زبان فرانسوی، روسی، آلمانی و انگلیسی مسلط است و از ادبیات همه‌ی این کشورها به فارسی اثر ترجمه کرده است. این امتیازی است که کمتر مترجمی در زبان فارسی از آن برخوردار است.

سروش حبیبی به‌خاطر معرفی کردن نویسنده‌هایی چون رومن گاری، آلخو کارپانتیه و الیاس کانتی به ایران مشهور است و ترجمه‌های او از داستایوفسکی و تولستوی («جنگ و صلح» و «آنا کارنینا») بین نویسنده‌های روسی و هرمان هسه و گونتر گراس بین نویسنده‌های آلمانی پرطرفدار بوده‌اند. حبیبی آنقدر در کار خود تنوع داشته که خواندن ترجمه‌های او راه خوبی برای آشنایی با ادبیات دنیاست.

۴. مهری آهی

    سال تولد و درگذشت: ۱۳۰۱ – ۱۳۶۶

از بین مترجمان زن در ایران، یکی از مشهورترین و ستایش‌شده‌ترین چهره‌ها مهری آهی، مترجم آثار ادبی روسی است. آهی نمونه‌ای بارز از مترجمی است که زبان مقصدی را که از آن ترجمه می‌کرد، عمیقاً یاد گرفته بود. پدر آهی در سال ۱۳۲۱ به‌عنوان سفیر کبیر ایران در شوروی انتخاب شد و شغل پدر بهانه‌ای شد تا آهی همراه با او به مسکو برود. در آنجا او با زبان و ادبیات روسی ارتباط عمیقی برقرار کرد و پس از بازگشت به ایران، به انگلستان و فرانسه رفت تا تحصیلات تکمیلی خود در حوزه‌ی زبان و ادبیات روسی را ادامه دهد و در نهایت دکترای خود را در این رشته گرفت.

پس از بازگشت به ایران، او به آموزش زبان روسی در دانشگاه تهران مشغول شد و به مقام ریاست مرکز زبان‌های خارجی دانشگاه تهران نیز دست پیدا کرد. او با دانش آکادمیک سرشار خود در زمینه‌ی زبان روسی، به ترجمه‌ی آثار بسیاری از نویسنده‌های مطرح روسی همچون ایوان تورگنیف، فیودور داستایوفسکی و میخائیل لرمانتف روی آورد.

متاسفانه روزگار به آهی مجال نداد و فعالیت ترجمه‌ای او به‌طور ناگهانی و ناخواسته، با مرگ او در سال ۱۳۶۶ قطع شد؛ نشان به این نشان که ترجمه‌ی او از کتاب «ابله» در زمان عمرش ناتمام ماند و ضیاءالدین فروشانی آن را به پایان رساند و در سال ۱۳۹۵ منتشر کرد. چه بسا اگر او بیشتر عمر می‌کرد، آثار نویسندگان روس بیشتری (همچون تولستوی) را نیز ترجمه می‌کرد. ولی همین آثاری هم ترجمه کرده، برای طرفداران ادبیات روسی غنیمت است.

۵. خشایار دیهیمی

    سال تولد و درگذشت: ۱۳۳۴ تاکنون

خشایار دیهیمی به‌عنوان یک مترجم حضور اجتماعی فعالی داشته است، بدین معنا که گفتگوهای زیادی با او انجام شده، موضع خود را درباره‌ی مسائل زیادی اعلام کرده، درباره‌ی تجربه‌ها و فعالیت‌های خود با جزییات حرف زده و کلاً در حوزه‌ی فعالیت‌های اجتماعی و سیاست حضور فعالی داشته است. علاوه بر این، او مترجمی بسیار پرکار بوده است و حدود ۱۲۰ کتاب ترجمه و ۱۰۰ کتاب دیگر را ویرایش کرده است.

به گفته‌ی خودش، یک بار عبدالله توکل، یکی از مترجمان ایران، به او گفت: «ببین، بدبختی ما این است که ۹۹ درصد مترجمان ما تعداد کتاب‌هایی که ترجمه کردند، مساوی تعداد کتاب‌هایی است که خوانده‌اند؛ و حتی گاهی بیشتر از کتاب‌هایی است که خواندند، چون بعضی از ترجمه‌ها را یک بار قبل از دست به ترجمه بردن نخواندند. پس اگر می‌خواهی اجازه من را برای ورود به کار ترجمه داشته باشی، باید به ازای پنجاه کتابی که می‌خوانی یک کتاب ترجمه کنی.»

دیهیمی گفته که به این توصیه عمل کرده و با توجه به این‌که در جای دیگر ادعا کرده که از سن ۱۰ سالگی به بعد روزی یک کتاب می‌خوانده است، می‌توان فرض را بر این گرفت که او بین مترجم‌ها جزو کتاب‌خوان‌ترین‌هاست.

دیهیمی علاقه‌ای تقریباً یکسان به ادبیات و فلسفه دارد و در بین آثاری که برای ترجمه انتخاب می‌کرده، همیشه توجهی ویژه به نویسندگانی داشته که فلسفه و ادبیات را با هم ترکیب کرده‌اند؛ مثل آلبر کامو، ژان-پل سارتر و نویسندگان روس. ولی او آثار فلسفی خالص را هم زیاد ترجمه کرده است.

جا دارد به رویکرد انعطاف‌پذیر دیهیمی در زمینه‌ی ترجمه نیز اشاره کرد که می‌تواند برای بسیاری از مترجمان الهام‌بخش باشد. به گفته‌ی او: «مترجم یک ایدئولوگ نیست. مترجم، مترجم است. ممکن است من کتابی را ترجمه کنم که مطلقاً با عقاید نویسنده‌اش موافق نیستم؛ اما خوانده شدن آن را ضروری می‌دانم؛ بنابراین من کار ایدئولوژیک نمی‌کنم. من تبلیغ و پروپاگاندا هم نمی‌کنم. من می‌گویم اگر می‌خواهیم کار کسی را نقد کنیم، باید اول اصل متن او در دست باشد.»

۶. ابوالحسن نجفی

    سال تولد و درگذشت: ۱۳۰۸ – ۱۳۹۴

ابوالحسن نجفی هم مثل مهری آهی مترجمی است که سابقه‌ی آکادمیک برجسته‌ای داشته و برای همین برخورداری از درک عمقی از زبان مبدا و مقصد ترجمه برایش دغدغه‌ای بزرگ بوده است. در واقع شاید بین تمام مترجم‌های ایرانی نجفی بزرگ‌ترین دغدغه را در این زمینه داشته است، چون او کتاب معروف «غلط ننویسیم» را نوشته که یکی از معروف‌ترین کتاب‌های مرجع برای درست‌نویسی در فارسی بوده است.

نجفی دکترای ناتمام زبان‌شناسی از دانشگاه سوربن فرانسه داشت و بنابراین به زبان فرانسوی مسلط بود. تمام ترجمه‌های ادبی‌ای که او انجام داده نیز از زبان فرانسوی بوده‌اند. ژان-پل سارتر، کریستیان روشفور، آلبر کامو، رومن گاری، کلود لوی-استروس و روژه مارتُن دوگار تعدادی نویسنده‌ی فرانسوی هستند که نجفی آثارشان را ترجمه کرده است.

معروف‌ترین کار ترجمه‌ای او ترجمه‌ی رمان طولانی «خانواده‌ی تیبو» (Les Thibault)، اثر دوگار، نویسنده‌ی برنده‌ی نوبل است، ولی در کل کارهای پژوهشی و آکادمیک نجفی از کارهای ترجمه‌ای‌اش برجسته‌تر هستند.

۷. مرتضی کلانتریان

    سال تولد و درگذشت: ۱۳۱۱ – ۱۳۹۸

با وجود این‌که مرتضی کلانتریان یک وکیل و قاضی بود، اما توانست در اوقات فراغت خود آنقدر کار ترجمه انجام دهد تا به یکی از سردمداران عصر طلایی ترجمه در ایران تبدیل شود، دوره‌ای در تاریخ ایران بین سال‌های ۱۳۴۰ تا ۱۳۷۰ که در آن دروازه‌های فرهنگی ایران به‌طور سریع و ناگهانی به حجم زیادی از ادبیات و نوشته‌های خارجی باز شد و تعداد زیادی کتاب درجه‌یک در این دوران تولید شد و خواندن کتاب‌های ترجمه‌ای و خارجی را به خرده‌فرهنگی برجسته در ایران تبدیل کرد که اثر آن تا به امروز مشهود است.

کلانتریان هم از فرصت پیش‌آمده نهایت استفاده را برد و در این دوره بسیاری از آثار ادبی و فلسفی مهم را برای نخستین بار به فارسی برگرداند و مردم ایران را به نویسنده‌های مشهوری که در آن دوران ناشناخته بودند معرفی کرد. مهم‌ترین ترجمه‌ی او «قرارداد اجتماعی» ژان-ژاک روسو است.

۸. بهمن فرزانه

    سال تولد و درگذشت: ۱۳۱۷ – ۱۳۹۲

در اذهان عمومی، بهمن فرزانه فقط به‌خاطر ترجمه‌ی یک کتاب شناخته می‌شود: «صد سال تنهایی» گابریل گارسیا مارکز. خودش هم این مسئله را خاطرنشان کرده است، ولی اعلام کرده با این مسئله مشکلی ندارد، چون «صد سال تنهایی» یکی از بهترین کتاب‌های دنیاست. با این حال، فرزانه جزو مترجمان پرکار بوده و آثار زیادی از او منتشر شده؛ خصوصاً در حوزه‌ی ادبیات اسپانیایی و ایتالیایی‌زبان.

با توجه به این‌که فرزانه بخش زیادی از عمرش را در ایتالیا زندگی کرد و فقط در اواخر عمر به ایران برگشت، آشنایی زیادی با ادبیات این کشور داشت و آثار و نویسندگانی را برای ترجمه انتخاب کرد که فقط کسی که آشنایی عمیق با ادبیات این کشور داشته، می‌توانست از وجودشان باخبر باشد.

یکی از ویژگی‌های بهمن فرزانه، نگاه سخت‌گیرانه و منضبط‌اش به مقوله‌ی ترجمه بود. به گفته‌ی خودش در یکی از آخرین مصاحبه‌هایش، او زمان‌بندی دقیق برای شروع به کار ترجمه و پایان دادن به آن داشت و در این اوقات هیچ کار دیگری نمی‌کرد. او «مانند یک نظامی» ترجمه می‌کرد و در زمینه‌ی انتخاب برای ترجمه‌ی کتاب هم سخت‌گیری می‌کرد، چون در نظرش همه‌ی کتاب‌ها سزاوار ترجمه نبودند. بنابراین اگر بدون شناخت قبلی، یک کتاب تصادفی از بین ترجمه‌های فرزانه را انتخاب کنید، احتمال این‌که یک اثر ادبی باکیفیت باشد، بالاست.

۹. مهدی سحابی

    سال تولد و درگذشت: ۱۳۲۲ – ۱۳۸۸

مهدی سحابی ترجمه‌های زیادی داشته، ولی عموماً به‌خاطر ترجمه‌ی یک کتاب شناخته می‌شود: «در جستجوی زمان از دست رفته» مارسل پروست. ترجمه‌ی این کتاب قطور و سخت حدوداً یک دهه طول کشید و به‌خاطر کیفیت بالای ترجمه‌ی سحابی، در کنار آثاری چون ترجمه‌ی «دون کیشوت» قاضی و «صد سال تنهایی» فرزانه جزو تحسین‌شده‌ترین و محبوب‌ترین ترجمه‌های زبان فارسی به شمار می‌آید.

سحابی به سه زبان انگلیسی، فرانسوی و ایتالیایی مسلط بود و از ادبیات هر سه زبان به فارسی کتاب ترجمه کرد. از دیگر نویسندگان مطرحی که او از آن‌ها کتاب ترجمه کرد، می‌توان به چارلز دیکنز و گوستاو فلوبر اشاره کرد.

سحابی در کنار کار ترجمه و نوشتن، در عرصه‌ی هنر و به‌طور خاص نقاشی، مجمسه‌سازی و عکاسی نیز فعالیت می‌کرد و به‌اصطلاح فردی همه‌فن‌حریف بود.

۱۰. عبدالله کوثری

    سال تولد و درگذشت: ۱۳۲۲ – ۱۳۸۸

عبدالله کوثری مترجمی بسیار پرکار و دقیق است که کارهای متنوعی را ترجمه کرده است: از نمایش‌نامه‌های یونان باستان گرفته تا ادبیات آمریکای لاتین و کتاب‌های سیاسی و اقتصادی. کوثری هم جزو مترجمانی است که به‌خاطر فارسی باکیفیت کارهایش شناخته می‌شود؛ ویژگی‌ای که شاید بیشتر از هر جای دیگری در ترجمه‌ی او از تراژدی‌های یونانی همچون کارهای آیسخولوس مشهود باشد.

کوثری هم مثل خشایار دیهیمی از دوران کودکی و نوجوانی شخصی بسیار کتاب‌خوان بود و در بزرگسالی نیز حضور اجتماعی و سیاسی فعالی داشت.

کوثری شخصی بسیار کلاسیک‌گرا بود؛ بدین معنی که به ادبیات کلاسیک و بزرگ علاقه‌ی خاصی داشت، ولی زیاد نمی‌توانست با ادبیات معاصر ارتباط برقرار کند. مثلاً یکی از انتقادهای او به ادبیات معاصر (پس از دهه‌ی  ۷۰ میلادی) اروپا و آمریکا این بود که این کشورها دیگر توانایی تولید نویسندگانی چون همینگوی و فاکنر و… را ندارد. ولی از طرف دیگر او در زمینه‌ی یکی از جنجالی‌ترین جنبه‌های ترجمه – یعنی ترجمه از زبان واسط – حساسیت نداشت.

او بسیاری از ترجمه‌های خود از ادبیات آمریکای لاتین و یونان باستان را از ترجمه‌ی انگلیسی این آثار انجام داده بود و به‌نوعی خود را نماد ترجمه‌ی ادبیات از زبان واسط می‌دانست. گرایش او به این کار یک سری انتقاد را نسبت به او برانگیخته و خود او هم اذعان داشته که ترجمه از زبان مقصد از ترجمه از زبان واسط برتر است، ولی در کنارش بیان کرده که اگر فقط از زبانی که با آن آشنا بود کتاب ترجمه می‌کرد، گزینه‌هایش محدود می‌شد و نمی‌توانست کتاب‌هایی را که بیشترین اشتیاق را برای ترجمه‌یشان داشت ترجمه کند. با توجه به استقبالی که از آثار او شده، می‌توان گفت که تصمیم درستی گرفته است.

۱۱. سعید نفیسی

    سال تولد و درگذشت: ۱۲۷۴ – ۱۳۴۵

سعید نفیسی یکی از قدیمی‌ترین مترجمان این فهرست است و موقعی درگذشت که بسیاری از مترجمان پیشکسوت دیگر تازه کار خود را شروع کرده بودند. نفیسی فردی آکادمیک و بسیار کتاب‌خوان بود، طوری‌که آشنایان او می‌گویند که او از نیازهای ضروری زندگی‌اش صرف‌نظر می‌کرد تا بتواند کتاب بخرد و کلکسیون جمع کند. او در جوانی برای تحصیل به اروپا رفت و پس از بازگشت به ایران، مشغول آموزش زبان فرانسوی در مدرسه‌ها شد. در ادامه او جزو نسل اول استادان دانشکده حقوق و دانشگاه ادبیات دانشگاه تهران شد.

از مهم‌ترین ترجمه‌های او می‌توان به ترجمه‌ی آثار مختلف پوشکین، «آرزوهای بر باد رفته» از انوره دو بالزاک و البته «ایلیاد» و «اودیسه» هومر اشاره کرد. با توجه به این‌که غیر از میرجلال‌الدین کزازی، کسی سراغ ترجمه‌ی این دو حماسه‌ی مهم نرفته و ترجمه‌ی کزازی هم به‌خاطر نوشته شدن به پارسی سره برای بعضی از افراد آسان‌خوان نیست، ترجمه‌ی سعید نفیسی از این دو اثر پس از گذشت چند دهه همچنان مرجع اصلی باقی مانده است که به‌نوبه‌ی خود دستاوردی قابل‌توجه است.

۱۲. میرجلال‌الدین کزازی

    سال تولد و درگذشت: ۱۳۲۷ تاکنون

جلال‌الدین کزازی یکی از جالب‌ترین چهره‌های ادبی ایران در دوران معاصر است. او استاد دانشگاه، شاعر، نویسنده، مترجم و شاهنامه‌پژوهی است که به‌خاطر سخن گفتن و نوشتن به زبان پارسی سره معروف است؛ یعنی زبان فارسی‌ای که در آن واژه‌هایی با ریشه‌ی غیرفارسی به ندرت به کار می‌روند. عاملی که باعث شده استفاده‌ی کزازی از پارسی سره جالب شود این است که او حتی در حرف زدنش هم سره‌گویی را رعایت می‌کند و همین باعث شده گوش دادن به حرف‌های او و خواندن متون او تجربه‌ای متفاوت باشد.

دلیل اصلی معروفیت کزازی پژوهش‌های بسیار عمیق و مفصل او در حوزه‌ی شاهنامه و زبان فارسی است، ولی او در ترجمه هم دستی داشته است. از قضا او تعدادی از مهم‌ترین اشعار حماسی یونان و روم باستان را به فارسی ترجمه کرده که تلاشی ارزشمند است. با این حال، ترجمه‌ی او، به‌خاطر زبان خاص‌اش، تا حد زیادی پیچیده و برای مخاطب عام ناملموس است. ولی برای کسانی که بتوانند با متن او ارتباط برقرار کنند، احتمالاً ترجمه‌های او از هومر، ویرژیل، اوید و هوراس نقش آب گوارا در بیابان را دارد.

۱۳. داریوش آشوری

    سال تولد و درگذشت: ۱۳۱۷ تاکنون

فلسفه‌ی داریوش آشوری در زمینه‌ی ترجمه پیروی از ضرب‌المثل «کم گوی و گزیده گوی» بوده است. او در مقایسه با برخی از چهره‌های دیگر در این فهرست کتاب‌های کمی ترجمه کرده، ولی بیشترشان آثاری سخت بوده و آشوری نیز از پس ترجمه‌یشان به‌خوبی برآمده است. دلیل اصلی شهرت او ترجمه‌ی آثار مطرح نیچه یعنی «چنین گفت زرتشت»، «فراسوی نیک و بد»، «تبارشناسی اخلاق» و «غروب بت‌ها» بوده است. اهل فن می‌دانند که نیچه به‌خاطر نثر شاعرانه و پرطمطراق و جملات عمیق‌اش مشهور است و آشوری نیز موفق شده نثر خاص او را در زبان فارسی پیاده کند.

همچنین او به‌خاطر ترجمه‌اش از «مکبث» شکسپیر نیز معروف است، چون این ترجمه عموماً به‌عنوان یکی از قوی‌ترین ترجمه‌ها از شکسپیر شناخته می‌شود. با توجه به این‌که آشوری یک پژوهش‌گر و زبان‌شناس با سابقه‌ی آکادمیک طولانی بود، وسواسی که برای ترجمه‌هایش به خرج می‌داد جای تعجب ندارد.

۱۴. کریم و گلی امامی

    سال تولد و درگذشت: ۱۳۰۹ – ۱۳۸۴ (کریم) – ۱۳۲۱ تاکنون (گلی)

کریم و گلی امامی زوج موفق مترجم بودند که هردو هم در حوزه‌ی ترجمه‌ی آثار ادبی جریان اصلی و هم ادبیات عامه‌پسندانه موفقیت زیادی به دست آوردند. کریم امامی با ادبیان هم‌دوره‌ی خود همچون نجف دریابندری و ابراهیم گلستان در ارتباط بود و همه از شخصیت و منش او تعریف می‌کردند. یکی از نقاط قوت او در ترجمه این بود که هم به زبان عامیانه اشراف داشت، هم به زبان رسمی و می‌توانست در مواقع مناسب هرکدام را به کار ببرد. معروف‌ترین ترجمه‌های او «گتسبی بزرگ» اف. اسکات فیتزجرالد و ترجمه‌ی ۲۴ داستان شرلوک هلمز در ۴ جلد است.

گلی امامی نیز با ترجمه‌ی آثاری چون «جستارهایی در باب عشق» آلن دوباتن و «جباب شیشه» سیلویا پلات شناخته می‌شود. همچنین او تعدادی از ترجمه‌هایش مثل «دختری با گوشواره‌ی مروارید» و «سامسای عشق» را با گویندگی خود به کتاب صوتی تبدیل کرده است. علاوه بر کتاب‌های جریان اصلی، گلی امامی تعداد زیادی کتاب کودک هم ترجمه کرده است. به‌طور کلی، کریم و گلی امامی هردو دغدغه‌ی این را داشتند تا در ترجمه‌های خود متنی روان و خوش‌خوان تولید کنند و می‌توان گفت در کارشان موق بوده‌اند.

۱۵. م.ا. به‌آذین

    سال تولد و درگذشت: ۱۲۹۳ – ۱۳۸۵

اگر بخواهیم برای ترجمه یک غول‌آخر تعیین کنیم، شکسپیر یکی از گزینه‌های اصلی است. و م.ا. به‌آذین جزو مترجمانی بوده که جسارت ترجمه‌ی تعدادی از معروف‌ترین تراژدی‌های شکسپیر – «هملت»، «اتللو» و «شاه لیر» – را داشته و انصافاً به‌خوبی از پس این چالش برآمده است. به‌آذین خودش هم روحیه‌ای شاعرانه داشت و معمولاً در توصیف زندگی و تجربه‌های خود از جملاتی خیال‌انگیز استفاده می‌کرد.

این ویژگی او باعث شده بود که بتواند روحیه‌ی شاعرانه و دراماتیک آثار شکسپیر را درک کند و در ترجمه انتقال دهد. از دیگر ترجمه‌های مطرح او، می‌توان به ترجمه‌ی «فاوست» گوته، تعدادی از داستان‌های انوره دو بالزاک، آثار میخائیل شولوخف و آثار رومن رولان اشاره کرد. طبق گفته‌ی خودش یکی از سخت‌ترین ترجمه‌ها برای او ترجمه‌ی «جان‌شیفته»، اثر رولان بود. از او نقل است: «ترجمه این اثر پیرم کرد. چه سال‌ها که قطره قطره آب شدم و فروریختم.»

م.ا. به‌آذین در طول زندگی خود سختی‌های زیادی همچون زندانی شدن، فقر و قطع عضو در جنگ جهانی دوم را تجربه کرد، ولی هیچ‌کدام از این عوامل باعث نشدند از کارهای فرهنگی – نوشتن، ترجمه، فعالیت‌های مطبوعاتی – دست بردارد.

۱۶. پرویز شهدی

    سال تولد و درگذشت: ۱۳۱۵ تاکنون

پرویز شهدی با ترجمه‌ی بیش از ۱۰۰ اثر یکی از پرکارترین مترجمان زبان فارسی است و نکته‌ی جالب اینجاست که تمام ترجمه‌هایش ادبی هستند، چون به اعتقاد او برای ترجمه‌ی آثار فلسفی، تاریخی و… باید تخصص داشت و او تخصص خود را در ترجمه‌ی آثار ادبی می‌دید.

شهدی از نویسنده‌های بسیار زیادی کتاب ترجمه کرده، ولی همیشه تمرکز ویژه‌ای روی داستایوفسکی داشته است و به گفته‌ی خودش نزدیک به شش دهه از زندگی‌اش را در حال کلنجار رفتن با نوشته‌های او بوده است. در واقع آتش عشق او به ادبیات برای نخستین بار هنگام خواندن «جنایت و مکافات» در دبیرستان شعله‌ور شد.

غیر از داستایوفسکی، او از نویسندگان روس دیگری همچون میخائیل بولگاکف، آنتون چخوف، نیکلای گوگول و لئو تولستوی هم کار ترجمه کرده، ولی تمرکز او محدود به ادبیات روسی نبود و در فهرست کارهایش ترجمه‌هایی از ادگار آلن پو، آلبر کامو، آنتوان دو سنت اگزوپری و… هم دیده می‌شود.

۱۷. مهستی بحرینی

    سال تولد و درگذشت: ۱۳۱۷ تاکنون

مهستی بحرینی جزو بهترین مترجم‌های ایرانی است که نسبتاً کارش را دیر شروع کرد. او تا دهه‌ی ۶۰ به تدریس و کارهای اداری مشغول بود و حتی یک دوره برای تدریس به دانشگاهی در تونس هم رفت. به هنگام بازگشت، او تصمیم گرفت خود را زودتر از موعد بازنشست کند و بعداً بابت این تصمیم پشیمان شد، ولی این تصمیم او به کارنامه‌ی کاری درخشانی در عرصه‌ی ترجمه منجر شد.

مهستی بحرینی هم مثل بهمن فرزانه مترجم سخت‌پسند و کمال‌گرایی است و فقط آثاری را که در نظرش باارزش باشند ترجمه می‌کند و در این راستا کاری به پرفروش بودن یا نبودن آن ندارد. همچنین او تا حد امکان سعی می‌کند از ترجمه‌ی دوباره‌ی آثاری که پیش‌تر ترجمه شده‌اند پرهیز کند، چون در نظرش معرفی آثار جدید به مخاطب فارسی‌زبان ماموریتی مهم‌تر است. بحرینی به‌عنوان مترجم زبان فرانسوی، منتقد وضعیت فعلی ادبیات فرانسه است و در نظرش در بستر ادبیات این کشور کارهای ارزشمند کمتری تولید می‌شود و این باعث شده مترجم‌ها هرچه بیشتر به ترجمه‌ی ادبیات انگلیسی روی بیاورند.

از ترجمه‌های مهم او می‌توان به «زمستان سخت»، اثر اسماعیل کاداره، «اسطوره‌ی سیزیف»، اثر آلبر کامو و تعدادی از کتاب‌های آندره ژید اشاره کرد.

۱۸. منوچهر بدیعی

    سال تولد و درگذشت: ۱۳۱۸ تاکنون

منوچهر بدیعی عمدتاً به‌خاطر ترجمه‌‌ی «چهره‌ی مرد هنرمند در جوانی» و «اولیس»، دو اثر مشهور و کلاسیک جیمز جویس شناخته می‌شود. البته ترجمه‌ی او از «اولیس» به‌خاطر مسئله‌ی سانسور منتشر نشد و این مسئله مدت‌هاست مایه‌ی افسوس هواداران ادبیات بوده است. تا مدت‌ها «اولیس» بزرگ‌ترین غایب در صحنه‌ی ادبیات ترجمه‌ای ایران بود تا این‌که در دهه‌ی ۹۰ دو مترجم معاصر به نام فرید قدمی و اکرام پدرام‌نیا بخشی از ترجمه‌ی خود را از «اولیس» منتشر کردند، ولی ترجمه‌ی آن‌ها نیز مورد انتقاد واقع شد، خصوصاً ترجمه‌ی قدمی. بنابراین به نظر می‌رسد وضعیت ترجمه‌ی فارسی «اولیس» همچنان در بلاتکلیفی به سر می‌برد.

غیر از ترجمه‌ی آثار جیمز جویس و چند کتاب ناداستان درباره‌ی او، بدیعی به‌خاطر ترجمه‌ی «بازار خودفروشی» ویلیام تکری، «شارلین پولینر» از فرانسوا ربله، «آدم اول» از آلبر کامو و تعدادی از آثار آلن روب‌گری‌یه نیز شناخته می‌شود.

۱۹. بابک احمدی

    سال تولد و درگذشت: ۱۳۲۷ تاکنون

بابک احمدی یکی از مترجم‌های مطرح در حوزه‌ی کتاب‌های فلسفی است و ترجمه‌های او معمولاً فروش خوبی دارند و به چاپ چندم می‌رسند. البته او خارج از حوزه‌ی ترجمه نیز فعالیت‌های زیادی دارد، مثل نقد و پژوهش سینمایی. همچنین او به‌عنوان یکی از منتقدان بزرگ مدرنیسم در ایران شناخته می‌شود.

از ترجمه‌های او می‌توان به «نشانه‌ای برای رهایی»، اثر والتر بنیامین و «زندگی در دنیای متن»، اثر پل ریکور اشاره کرد. همچنین او تعداد زیادی کتاب ترجمه‌شده، تدوین‌شده و تالیفی دارد که در آن‌ها روشن‌فکران غربی همچون مارکس، فوکو، هایدگر و… را معرفی کرده است.

۲۰. ذبیح‌الله منصوری

سال تولد و درگذشت: ۱۲۷۸ – ۱۳۶۵

بسیار خب، باید اعتراف کنیم که ذبیح‌الله مصنوری را قاچاقی وارد این فهرست کرده‌ایم! از بسیاری لحاظ منصوری نماد تمام کارهایی است که یک مترجم نباید انجام دهد: تحریف متن اصلی، گسترش دادن متن کتاب‌ها، نوشتن کتاب تالیفی و جا زدن آن به‌عنوان ترجمه یا تلفیق ترجمه و تالیف، طوری که از هم قابل‌تمییز نباشند و… از این لحاظ ذبیح‌الله منصوری شبیه شخصیت اصلی یکی از داستان‌های کوتاه نانوشته‌ی خورخه لوییس برخس است؛ کسی که مرز بین مستندات و خیال‌بافی، پژوهش و گمانه‌زنی، ترجمه و تالیف را از بین می‌برد.

ولی با وجود تمام این کارهای سوال‌برانگیز، منصوری به‌نحوی موفق شده به مترجمی بسیار خوانده‌شده و محبوب تبدیل شود. او استعدادی خاص در زمینه‌ی تولید متن‌های جذاب داشت، ولی احتمالاً هیچ‌گاه در حدی اعتماد به نفس نداشت که به‌عنوان یک نویسنده خود را به جامعه عرضه کند و برای همین پشت ترجمه سنگر می‌گرفت.

شاید این روزها که ارجاع دقیق دادن به منبع و دلیل و مدرک آوردن برای تمام ادعاهای انجام‌شده به یک ارزش جهان‌شمول تبدیل شده، آثار منصوری کمی تا قسمتی منسوخ به نظر برسند. مسلماً فلسفه‌ی او در زمینه‌ی ترجمه و نوشتن چیزی نیست که بخواهیم کس دیگری در دوران ما یا در آینده از آن تقلید کند. ولی اگر منصوری را نتیجه‌ی روزگاری که در آن زندگی می‌کرد بدانیم – روزگاری که در آن ایرانی‌ها با حجم بسیار زیادی از اطلاعات جدید روبرو شده بودند و نسبت به آن هیجان‌زده بودند – می‌توان منصوری را درک کرد و حتی دوست داشت. در تمایل او برای به اشتراک گذاشتن این اطلاعات به هر قیمتی که شده، نوعی ذوق و شوق معصومانه نهفته است که بی‌ادعا بودن شخص منصوری نیز آن را تشدید می‌کند.

مترجم‌های معاصر

بسیار خب، حالا که به بهترین مترجم‌های ایرانی پیش‌کسوت پرداختیم، بد نیست نیم‌نگاهی به بهترین مترجم‌های ایرانی جدیدتر هم داشته باشیم. البته تشخیص این‌که کدام‌یک از مترجم‌های فعلی بعداً قرار است به‌عنوان مترجم‌هایی بزرگ شناخته شوند، فقط با بینشی که گذر زمان به ما می‌دهد معلوم خواهد شد. ولی در این مطلب معیار اصلی ما برای گنجاندن مترجم‌ها، شهرت و جریان‌ساز بودن آن‌ها در وضعیت فعلی بوده است.

1. آبتین گلکار

    سال تولد: ۱۳۵۶

آبتین گلکار مترجم و فردی آکادمیک است که به‌طور تخصصی روی ادبیات روسیه کار می‌کند، هرچند ترجمه‌هایی از ادبیات کشورهای دیگر نیز تک‌وتوک در کارنامه‌ی کاری‌اش دیده می‌شود. او دوره‌ی کارشناسی را در دانشگاه تهران گذراند و پس از آن به دانشگاه ملی کیِف در روسیه رفت تا تحصیلات خود در زمینه‌ی ادبیات روسی را آنجا ادامه دهد.

گلکار ترجمه‌های زیادی از ادبیات روسیه انجام داده. بعضی از این ترجمه‌ها از آثار معروف ادبیات روسیه انجام شده – مثل «قلب سگی» بولگاکف – و برخی دیگر از آثاری که کمتر شناخته‌شده‌اند، مثل «طالع نحس»، گزیده داستان‌های کوتاه میخاییل زوشنکو. گلکار دیدگاهی انتقادی نسبت به مقوله‌ی ترجمه دارد؛ مثلاً موضوع یکی از مقاله‌های آکادمیک او «بررسی برخی از مشکلات رایج در ترجمه متون ادبی از زبان روسی به فارسی (بر پایه ترجمه سروش حبیبی از رمان ابله فیودور داستایوسکی)» بوده است. همین مسئله باعث شده کیفیت کار خودش تا حد زیادی تضمین‌شده باشد، طوری‌که این روزها سردمدار اصلی ترجمه‌ی ادبیات روسی به شمار می‌آید.

2. پیمان خاکسار

    سال تولد: ۱۳۵۴

پیمان خاکسار مترجمی جریان‌ساز بوده، چون دست به ترجمه‌ی آثاری زده که مترجم‌های دیگر بنا بر دلایل مختلف – مثل ترس از سانسور یا غلظت فرهنگی بالای اثر که انتقالش در ترجمه دشوار است – سراغ‌شان نرفته بودند. بسیاری از کتاب‌خوان‌های فارسی‌زبان، رمان‌های پست‌مدرن و جدید ادبیات آمریکا و کشورهای انگلیسی‌زبان دیگر مثل استرالیا را با ترجمه‌های خاکسار شناخته‌اند. از بین‌شان می‌توان به ترجمه‌های او از چارلز بوکوفسکی، چاک پالانیک و دیوید سداریس اشاره کرد.

یکی از جریان‌سازترین ترجمه‌های او «جزء از کل» استیو تولتز، نویسنده‌ی استرالیایی بود که باعث شد این نویسنده‌ی نه‌چندان شناخته‌شده، در ایران به نویسنده‌ای محبوب و مشهور تبدیل شود. همچنین ترجمه‌ی او از «اتحادیه‌ی ابلهان»، اثر جان کندی تول هم با استقبال خوبی روبرو شده است و یکی از اولین آثاری بود که باعث شد نامش سر زبان‌ها بیفتد.

کتاب اتحادیه ابلهان اثر جان کندی تول

3. رضا علیزاده

    سال تولد: ۱۳۴۳

در اوایل قرن ۲۱، به‌لطف انتشار فیلم‌هایی چون «هری پاتر» و «ارباب حلقه‌ها»، ادبیات فانتزی و به‌طور کلی‌تر گمانه‌زن جانی دوباره گرفت و بسیاری از آثاری که در گذشته بسیار اقلیت‌پسند بودند به جریان اصلی راه پیدا کردند و نسل جدیدی از نویسندگان همچون دارن شان و ریک ریوردین در بستر این تب فانتزی‌دوستی، آثاری بسیار محبوب خلق کردند.

این تب به ایران هم سرایت کرد و از دهه‌ی ۱۳۸۰ به بعد حجم ترجمه از آثار فانتزی، علمی‌تخیلی و وحشت به‌طور تصاعدی افزایش پیدا کرد. مترجم‌های بسیاری در این دوره به محبوبیت رسیدند، طوری‌که مثلاً ویدا اسلامیه، مترجم کتاب‌های هری پاتر، تقریباً بین طرفداران این مجموعه به سلبریتی تبدیل شده بود. فرزاد فربد نیز با تاسیس انتشارات پریان و ترجمه‌ی کتاب‌های فیلیپ پولمن و نیل گیمن و نگاه تخصصی به ادبیات گمانه‌زن به گسترش و اعتبار یافتن این ژانر در ایران کمک کرد.

از بین تمام مترجم‌هایی که از آن دوره تاکنون ادبیات گمانه‌زن ترجمه کرده‌اند، ما رضا علیزاده، مترجم کتاب‌های جی. آر. آر. تالکین را به نمایندگی از بقیه به‌عنوان یکی از بهترین مترجم‌های ایرانی در این فهرست آورده‌ایم، چون نه‌تنها آثاری که ترجمه کرد – «هابیت»، «ارباب حلقه‌ها»، «سیلماریلیون» – بسیار مهم بودند، بلکه ترجمه‌ی او هم بسیار خوب بود و کمترین میزان انتقاد را دریافت کرده است.

همچنین او ترجمه‌های تالکین را نیمه‌کاره رها نکرده و تقریباً همه‌ی آثار مهم او را ترجمه کرده است. این پذیرش جمعی برای ترجمه‌ی اثری چون «ارباب حلقه‌ها» که حساسیت پیرامون آن زیاد است، دستاوردی بزرگ به شمار می‌آید. فراتر از این، رضا علیزاده به‌خاطر اخلاق و منش خوبش شناخته می‌شود و در گردهمایی‌های طرفداران تالکین همیشه حضوری گرم و صمیمانه داشته است.

غیر از ترجمه‌ی تالکین، علیزاده به‌خاطر ترجمه‌ی آثار اومبرتو اکو نیز شناخته می‌شود.

4. اسدالله امرایی

    سال تولد: ۱۳۳۹

پیرامون این‌که اسدالله امرایی را در دسته‌ی مترجمان پیشکسوت بگنجانیم یا معاصر، تردید وجود داشت، ولی در نهایت تصمیم بر این شد که او در دسته‌ی مترجم‌های معاصر قرار گیرد، چون با وجود سن بیشترش نسبت به مترجم‌های دیگر این دسته، نسبتاً دیرتر وارد حوزه‌ی ترجمه شد (نخستین کتابش سال ۱۳۶۶ منتشر شد) و در حال حاضر هم فعالیت پررنگی دارد.

امرایی مترجم نسبتاً پرکاری است و تمرکز اصلی او ترجمه‌ی کتاب از ادبیات آمریکا و آمریکای لاتین است. او کتاب‌هایی چون «کوری» و بینایی»، اثر ژوزه ساراماگو، کتاب‌های ایزابل آلنده و «خزان خودکامه» از گابریل گارسیا مارکز را ترجمه کرده است. همچنین مجموعه داستان کوتاه «مردان بدون زنان» همینگوی نیز یکی از معروف‌ترین ترجمه‌های اوست.

امرایی در شبکه‌های اجتماعی خود به‌طور مرتب کار مترجمان و نویسندگان دیگر را تبلیغ می‌کند و به طور کلی حضور فعالی در صحنه‌ی ادبیات ترجمه‌ای کشور دارد.

    سال تولد: ۱۳۵۵

اصغر نوری در دانشگاه در رشته‌ی زبان و ادبیات فرانسه تحصیل کرده و توجه ویژه به آثار نمایشی دارد، چون خودش هم کار نمایشنامه‌نویسی و کارگردانی تئاتر انجام می‌دهد. او در جشن ملی مترجمان که در آبان ۱۳۹۷ برگزار شد، در کنار پیمان خاکسار و فرید قدمی به‌عنوان یکی از مترجمان محبوب زیر ۵۰ سال انتخاب شد.

او به‌خاطر تمرکز روی آثار نمایشی و تسلط به زبان فرانسوی، تعدادی از نمایشنامه‌های فرانسوی را به فارسی ترجمه کرده که اگر به‌خاطر او نبود، شاید برای مخاطب فارسی‌زبان ناشناخته می‌مانند. از مهم‌ترین ترجمه‌های او می‌توان به ترجمه‌ی آثار آگوتا کریستوف (نویسنده‌ی زن مجارستانی که به فرانسوی می‌نوشت)، «دیوار گذر» اثر مارسل امه و «منگی» اثر ژوئل اگلوف اشاره کرد.

5. امیرمهدی حقیقت

    سال تولد: ۱۳۵۳

امیرمهدی حقیقت از سال ۱۳۸۰ و با ترجمه‌ی «مترجم دردها»، اثر جومپا لاهیری وارد حیطه‌ی ترجمه شد. از آن موقع، او آثار زیادی ترجمه کرده، ولی همیشه توجهی ویژه به جومپا لاهیری داشته و در سال ۲۰۰۸ هم موفق شد کپی‌رایت رسمی ترجمه‌ی «خاک غریب» را از لاهیری دریافت کند.

همچنین حقیقت در یکی از پروژه‌های جذاب ادبیات ترجمه‌ای بین ناشران نیز شرکت داشته است. این پروژه «کتاب‌های جیبی» نشر ماهی است که در بستر آن ترجمه‌های باکیفیت از آثار ادبی نسبتاً کم‌حجم منتشر شده و از مترجم‌های معتبری چون سروش حبیبی، خشایار دیهیمی، مهستی بحرینی، آبتین گلکار و… در آن کار موجود است. حقیقت در بستر کتاب‌های جیبی «خواب خوب بهشت» از سم شپارد و «در میان گمشدگان» از دن شاون را ترجمه کرده است.

6. فریده مهدوی دامغانی

    سال تولد: ۱۳۴۲

فریده مهدوی دامغانی جزو پرکارترین مترجم‌های ایرانی است و شمارش آثار او به صدها عدد می‌رسد. همچنین او به زبان‌های فرانسوی، انگلیسی، ایتالیایی، اسپانیایی و لاتین مسلط است و از این لحاظ شاید بین مترجمان مطرح ایرانی رکوردشکن باشد. دامغانی نسبت به آثاری که ترجمه می‌کند، دیدگاهی مذهبی/معنوی دارد و طبق گفته‌ی خودش عموماً آثاری را برای ترجمه انتخاب می‌کند که اثری از دین و باور در آن‌ها باشد.

مهم‌ترین ترجمه‌های او «کمدی الهی» دانته و «بهشت گمشده» جان میلتون است. البته شجاع‌الدین شفا پیش‌تر این دو کتاب را ترجمه کرده بود، ولی دامغانی مشهور به نوشتن پاورقی‌های طولانی و دقیق برای کارهایش است و معمولاً حین خواندن ترجمه‌های او، می‌توانید مطمئن باشید هر ارجاع تاریخی و فرهنگی‌ای که لازم باشد بدانید، در پاورقی یا پیش‌گفتار توضیح داده شده است. از این لحاظ ترجمه‌های او شاید برای خواننده‌ای که تفننی سراغ این آثار رفته، آسان‌تر باشد.

با این حال، فراتر از این دو اثر مهم، دامغانی ترجمه‌های بسیار دیگری هم داشته است؛ از «آن شرلی» گرفته تا «شوگون» جیمز کلاول و نمایشنامه‌های شکسپیر و مولیر. همچنین او یکی از سخت‌ترین کارهای ترجمه، یعنی ترجمه‌ی شعر، را هم زیاد انجام داده و یک مجموعه کتاب به نام «گزیده‌ای از معروف‌ترین و زیباترین سروده‌های …» را دارد که «…» اشاره به کشورها و فرهنگ‌های مختلف همچون یونان و روم باستان، چین باستان، ایتالیا، فرانسه، انگلستان،‌ آلمان و… دارد.

7. رضا رضایی

    سال تولد: ۱۳۳۵

رضا رضایی یکی دیگر از مترجمان پرکار است که به‌خاطر ترجمه‌ی نویسندگان زن کلاسیک ادبیات انگلیسی شناخته می‌شود: یعنی جین آستن، خواهران برونته و جورج الیوت؛ یا به‌عبارت دیگر، ترجمه‌ی کتاب‌های کلاسیکی چون «عقل و احساس»، «غرور و تعصب»، «جین ایر»،، «بلندی‌های بادگیر»، «میدل‌مارچ» و… با ترجمه‌ی او موجود است و از این لحاظ رضایی خدمت بزرگی به طرفداران ادبیات انگلستان کرده است، چون می‌توانند این آثار کلاسیک را با ترجمه‌ای یک‌دست بخوانند.

غیر از ترجمه‌ی آثار ادبی، در کارنامه‌ی او ترجمه‌ی برخی از آثار مربوط به فلسفه و موسیقی نیز دیده می‌شود. ولی او عمدتاً به‌خاطر ترجمه‌ی آثار کلاسیک قرن ۱۹ بریتانیا شناخته می‌شود.

8. بیژن اشتری

    سال تولد: ۱۳۴۲

بیژن اشتری به‌خاطر کتاب‌های ترجمه‌شده‌ی تاریخی‌اش شناخته می‌شود. او از نویسنده‌های مختلف کتاب ترجمه کرده، ولی همه‌ی آن‌ها با هم وجه اشتراک دارند و آن هم این است که درباره‌ی دیکتاتورهای مشهور تاریخ هستند. در واقع پرداخت او به دیکتاتورها به‌نوعی به برند شخصی او تبدیل شده و احتمالاً اگر کتابی پیدا کردید که در آن تصویر یک دیکتاتور جلوی پس‌زمینه‌ای قرمز درج شده و دیدید بیژن اشتری مترجم آن نیست، بدانید که یک جای کار می‌لنگد!

دیکتاتورها و شخصیت‌های جنجالی‌ای که او درباره‌یشان کتاب ترجمه کرده، شامل این اشخاص می‌شود: استالین، لنین، مائو، راسپوتین، هوگو چاوز، انور خوجه، صدام، قذافی، برژنف، پوتین، چائوشسکو، تروتسکی، موسولینی، پل پوت، بوخارین، چگوارا و… همچنین او کتاب «خودآموز دیکتاتورها» را نیز ترجمه کرده که به‌نوعی نگاهی جامع به مفهوم دیکتاتوری است. در کل، اگر می‌خواهید دیکتاتورها را بشناسید، بیژن اشتری کار را برایتان راحت کرده است.

از بعضی لحاظ اشتری یکی از برتری‌های مترجم‌ها نسبت به نویسنده‌ها را هم نشان می‌دهد و آن هم این است که یک مترجم می‌تواند یک موضوع خاص را انتخاب کند و بعد از منابع و نویسنده‌های مختلف درباره‌ی آن کار ترجمه کند، طوری‌که خواننده را با بینش‌های بسیار مختلف و متنوعی درباره‌ی آن موضوع خاص آشنا کند. در حالی‌که یک نویسنده – هرچقدر هم که کارش خوب باشد – یک سری محدودیت‌ها و سوگیری‌های اجتناب‌ناپذیر دارد که سایه‌ی آن را می‌توان در همه‌ی کارهایش دید. به‌عبارت دیگر، با استفاده از ترجمه، می‌توان کلکسیونی از بینش‌ها و تخصص‌های مختلف را زیر یک پرچم جمع و دیدگاهی همه‌جانبه نسبت به موضوعی خاص فراهم کرد و این کاری است که اشتری با ترجمه‌هایش انجام داده است.

9. مژده دقیقی

    سال تولد: ۱۳۳۵

مژده دقیقی یکی از مترجمان پرکار و مشهور است که تعدادی از آثار محبوب ادبیات انگلیسی‌زبان را به فارسی برگردانده است. انتخاب‌های او در زمینه‌ی ترجمه از الگوی خاصی پیروی نمی‌کنند و در میان کارهایش می‌توان یک اثر علمی‌تخیلی مثل «فارنهایت ۴۵۱»، داستان‌های «شرلوک هلمز»، ادبیات هندی‌های دور از وطن (چون جومپا لاهیری و آراویند آدیگا) و آثار آلیس مونرو را پیدا کرد. منتها دقیقی توانسته با ترجمه‌های باکیفیت خود دل کتاب‌خوان‌ها را به دست بیاورد.

منبع: فرادید