افخمی: بی‌سواد‌ها درباره خنده من حرف مفت می‌زنند! / واکنش به پرستویی !

بهروز افخمی می‌گوید این‌ها که در فضای مجازی به او می‌تازند یا مسخره اش می‌کنند بخشی خودخواسته از سیاستگذاری اش هستند برای افتادن نامش سر زبان‌ها و برندینگ تبلیغاتی برای پروژه‌های جدیدش!

انتشار یک ویدیو از خنده بهروز افخمی حوالی منزل مرحوم داریوش مهرجویی در روز بازسازی صحنه قتل، در حال گفتگو با خبرنگاران موج جدیدی از انتقادات افکار عمومی را از مجری پیشین برنامه هفت، کارگردان فیلم‌های عروس، تختی، شوکران و سنپطرزبورگ به همراه داشته. او که همراه با همسرش مرجان شیرمحمدی به کرج رفته بود تا به گفته خودش تصاویری بگیرد از حوالی محل وقوع قتل برای ساخت یک مستند یا فیلم داستانی جنایی درباره قتل.

او در گفتگویی درباره این حواشی و سینمای مهرجویی سخن گفته. به مخملباف تاخته، از آوینی دفاع کرده و گفته این‌ها که به او می‌تازند همه آدمهایش هستند برای برجسته کردن نامش! از دعوا با مخملباف بر سر لیلا گفته و بر چیده شدن جایزه کانون کارگردانان.

در ادامه این گفتگو را می‌خوانید:

الان سئوال جدی بعد از پخش ویدیوی شما در حوالی منزل مرحوم مهرجویی، لبخند‌های شما در زمان پاسخ دادن به سئوالات خبرنگاران است.

بابا این‌ها حرف مفت است. به این حرف‌ها توجه نکن. وقتت را تلف این حرف‌های مفت نکن در فضای مجازی.

خبر داشتید قرار است متهمان را برای بازسازی صحنه ببرند یا حضورتان به طور اتفاقی با آوردن متهمان به صحنه جرم و حضور خبرنگاران همزمان شده بود؟

من که گفتم، وقتی خبر فوت آقای مهرجویی و همسرشان را شنیدیم، این ایده به سرم زد که یک کار مستند یا تحقیقات اولیه یک کار داستانی درباره قتل بسازم. برای همین همراه همسرم مرجان به منطقه رفتیم که راه‌های منتهی به شهرک و خانه مرحوم مهرجویی را ببینیم. بعد رسیدیم مقابل در اصلی همان مجتمع باغ ویلایی، گفتیم بپرسیم ببینیم راهمان می‌دهند که دیدیم شلوغ است. خبرنگار‌ها را هم راه نداده اند. گفتیم برویم خانه را از نزدیک ببینیم که دیدیم نمی‌شود. خبرنگار‌ها ریختند دورم، سئوال پرسیدند من هم جواب دادم. بعد هم چند تا لندکروز پلیس آمد و فهمیدیم که قاتلین را برای بازسازی صحنه آوردند. ما را هم راه ندادند.

شما همیشه با خانم شیر محمدی برای نوشتن داستان‌ها می‌روید؟

این را که قرار نیست مرجان بنویسد. من خودم می‌خواهم داستانش را بنویسم، چون به این نتیجه رسیدم اگر اول داستان کارم را بنویسم و بعد تبدیلش کنم به فیلمنامه، کار بهتری در می‌آید. من از مرجان هم خواستم که با هم برویم. وقتی رمان را می‌نویسی فیلم سینمایی بهتری در می‌آید.

شما بعد از سیل گرگان گفتید سریال می‌سازید. شد سریال رعد و برق که خروجی اش شد هیچ!

نه اتفاقا خیلی هم سریال خوبی شده!

خب کو؟ کجاست این سریال خوب؟!

اتفاقا خیلی هم سریال خوبی شده. حالا شاید تلویزیون دوست نداشته باشد نشانش بدهد، ولی اتفاقا خیلی هم کار خوبی شده، بالاخره یک روزی پخش می‌شود و دیده هم می‌شود!

مثل فرزند صبح؟

فرزند صبح هم فیلم خوبی شده و به موقعش دیده می‌شود.

کی پس، ۱۵ سال است هر سال می‌گویید، فیلم می‌آید.

فیلم که آماده است، پروانه نمایش هم دارد، یک سری مشکلات مالکیتی پیش آمده بین سازمان عروج و آقای شرف الدین که حل شود حتما فیلم پخش می‌شود و حسابی هم دیده خواهد شد!

بعد انتشار ویدیوی مصاحبه تان خیلی‌ها به خنده‌های تان انتقاد کردند و خیلی تصویر قشنگی نداشت آن خنده ها…

گفتم که این‌ها همه عوامل خودم هستند. می‌گویم به من فحش بدهند تا مطرح شوم. بالاخره وقتی می‌خواهی کار جدید شروع کنی باید تبلیغات کنی دیگر.

این‌ها هم همه فن من هستند و با من تماس می‌گیرند و می‌گویند حتی اگر شده بخواهیم خودمان را نابود کنیم دوست داریم اسم تو سر زبان‌ها بیفتد و روی بورس باشی! بعد من خودم به آن‌ها یاد می‌دهم، می‌گویم می‌خواهم فیلم جدید بسازم و به من فحش بدهید!

این‌ها قرار است منتشر شوند…

بنویس من که می‌شناسمت. این بازی‌هایی که شما خبرنگار‌ها در می‌آورید برای جلب توجه کردن است بعد می‌گویید من می‌خواهم جلب توجه کنم.

ولی خب هر کسی آن ویدیو و خنده‌ها را می‌بیند حس خوبی نخواهد داشت.

ببین عزیز دلم اصلا در شان شما نیست که وقت توی فضای مجازی بگذرانید. اگر فکر می‌کنی این قدر وقتت بی ارزش است به این‌هایی که می‌گویند چرا فلانی خندیده، بگو اصلا چرا شما بدون اجازه من حرف زدید؟ حرف من این است بالاخره تو جامعه‌ای که موبایلی هست و اجازه حرف زدن برای هر کسی هست بالاخره یک تربیتی هم باید باشد.

یعنی دموکراسی به این معنی است که هر آدم بی سواد بی شعوری هر چه دلش خواست بگوید و بعد چند صد نفر این را تکرار کنند، فضا سازی کنند و به قول خودشان وایرال کنند و بعد فکر کنند حرف مفت را تبدیل کردند به جریانی که ارزش شنیدن دارد؟ یک باور احمقانه را اگر میلیون‌ها نفر تکرار کنند باز هم یک باور احمقانه است!

من وقت ندارم به این یاوه‌ها گوش بدهم یا درباره شان توضیح بدهم. یک مشت آدم بیکار مفت خور که پول دارند، موبایل دارند و وقت زیادی دارند، یعنی کار نمی‌کنند، این‌ها آدم‌های بیکاری هستند که وقتشان را در فضای مجازی می‌گذرانند و وقت اضافی دارند و چند صد نفر دیگر هم این‌ها را تکرار می‌کنند و فکر می‌کنند برای خودشان کسی هستند. اصلا این‌ها ارزش جواب دادن ندارند.

خود مردم می‌خوانند و قضاوت می‌کنند درباره این گفته‌های تان، ولی برویم سراغ مرحوم مهرجویی، آنجا لفظ استاد برایش به کار بردید. در دهه ۶۰ و هفتاد مثل رفقای آن سال‌های تان درباره مهرجویی فکر می‌کردید؟

من یک سری از کارهایش را دوست داشتم و می‌پسندیدم و مثلا بعضی‌های شان وقتی پخش شد سر شان با مخملباف دعوای مان شد. مثلا جایزه کانون کارگردانان بر داشته شد، چون سر فیلم لیلای مرحوم مهرجویی بین من و محسن مخملباف دعوا شد. مخملباف می‌گفت اگر این فیلم جایزه بگیرد من از هیات داوران می‌روم بیرون، من هم گفتم اگر فیلم جایزه نگیرد از هیات داوران می‌روم بیرون در نتیجه اصولا جایزه کانون کارگردانان را برداشتند و تا چند سال دیگر این جایزه کلا برداشته شد.

تو همان سال‌ها غیر از مخملباف، مرتضی آوینی هم به فیلم‌های مهرجویی حمله می‌کرد و منتقد بود. در آن سال‌ها که در تلویزیون هم پست داشتید، شما کجا قرار می‌گرفتید؟

نه من از فیلم‌های مهرجویی بدم نمی‌آمد. من از فیلم‌های قبل انقلابش گاو، دایره مینا و حتی پستچی را دوست داشتم و بعد از انقلاب هم اجاره نشین‌ها فیلم خیلی خیلی خوبی بود و لیلا هم که به نظرم شاهکار بود.

برای اجاره نشین‌ها مثل رفقای تان برداشت‌های سیاسی از فیلم نمی‌کردید که به آن بتازید؟

چرا نمی‌کردم؟ ولی منتقدش نبودم. مهرجویی در اجاره نشین‌ها حرف سیاسی زده بود و من از این فیلم برداشت سیاسی خوب و مثبتی داشتم. او وضع مملکت را داشت نشان می‌داد با یک نگاه انتقادی خیلی خوب و زیبا و یک کمدی خیلی شیرین.

پس مخالف هجمه‌ای بودید که به مهرجویی می‌شد؟

برداشتی که مخملباف از فیلم کرده بود، درست بود. منتهی مخملباف عقلش نمی‌رسید فیلم خوب باید انتقادی باشد و حرفش را درست و با زبان خوب بزند. با نیت خوب از وضعیت مملکت انتقاد کند و چالش‌ها را به تصویر بکشد.

البته فقط مخملباف نبوده که به مهرجویی حمله می‌کرد یا انتقاد داشتند. از آوینی تا خیلی دیگر از رفقای تان به مهرجویی تاختند به جرم روشنفکری

اتفاقا مرتضی حرف درستی می‌زد و نقدش به هامون درست بود. مرتضی گفته این روشنفکر‌ها سرگردانند و دور خودشان می‌چرخند و نمی‌دانند تکلیف شان چی است. خب این حرف کجایش اشکال دارد؟

خب یعنی خودتان هم منتقد هامون هستید؟

بله من هم حرفم همین است و هامون را دوست ندارم. ولی شماها، چون فیلم دیدن بلد نیستید، همه چیز را سیاسی می‌کنید چه ربطی دارد به سید مرتضی که آدم با سوادی بود و نقدش را سر جایش به عنوان فیلم کرده، ولی الان شما با نگاه سیاسی می‌گویید او مهرجویی را زده. همین نگاه سیاسی شما‌ها که فیلم دیدن بلد نیستید و فیلم نمی‌شناسید این بلا را سر سینما آورده است.

من که ادعایی ندارم که فیلم می‌شناسم. من خبرنگارم و سئوالم را می‌پرسم.

این نگاه سیاست زده شما سینما را به این روز ابتذال رسانده است. بابا دست از سر سینمای ایران بردارید!

ما که خبرنگاریم، شما بدنه این سینمایید…

نه شما می‌خواهید یک جنجالی راه بیاندازید و جلب توجه بکنید! شما همیشه از دشمن من بودید. شما همیشه برای من حرف و جنجال درست کردید، البته من هم بلدم و از آن استفاده می‌کنم! من از این هیاهو‌ها برای تبلیغات خودم استفاده می‌کنم و جو زده نمی‌شوم.

خیلی هم عالی! شما هیچ وقت در هفت به مهرجویی و آثارش نپرداختید بر خلاف جیرانی که البته برایش تبعات داشت.

راستش زمان ما تقریبا دوره کار‌هایی از آقای مهرجویی بود که آثار شاخصی نبودند و ترجیح می‌دادم وارد نقدشان نشویم.

ولی خب گفتم برای لیلا دعوا هم کردم.

یعنی سینمای مهرجویی را تا لیلا می‌پسندیدید؟

نه چرا مهمان مامان و حتی سه گانه تهران طهران کار‌های خیلی خوبی بودند، اما از نظر من قله فیلمسازی مهرجویی لیلا بود. درباره سنتوری هم اگر نسخه اصلی که صدای چاوشی داشت، آن اتفاق‌ها برایش نمی‌افتاد، حتما فیلم خوب تری بود؛ و سئوال آخر، شما ویدیو‌های منتشر شده از مستند الماس در گام لامینور را دیدید؟

ندیدم البته چند تکه ویدیو دیدم که خیلی وایرال شده و در گوشی برایم گذاشته اند. برای این صلح جوی بی بی سی را می‌گویید؟

بله، همان و ماجرای حرف‌های آقای مهرجویی.

ببینید اگر آن بخش کلاه و چهل سال را می‌گویید، در موبایل برایم گذاشتند و دیدم. این‌ها از همان حرف‌هایی است که گفتم وقتی یک سری بی سواد تکه‌ای از آن را می‌برند و وایرالش می‌کنند در فضای مجازی، معنای واقعی اش را از دست می‌دهد. داریوش مهرجویی آدم با سواد و فلسفه خوانده‌ای است و وقتی داشت می‌گفت آن کلاهی که چهل سال است تحمیل کرده اید به ما منظورش را باید درست فهمید. وقتی می‌گوید آن خدا و خدای شما از سیاق عبارت مشخص است که منظورش چه است. منتهی یک سری افراد بی سواد و حرف مفت زن هستند که این‌ها بویی از فلسفه نبردند و اصلا نمی‌فهمند که چنین حرفی یعنی چی. بر می‌دارند رویش شلوغکاری سیاسی می‌کنند و هیاهو می‌کنند و مثل همین که درباره خندیدن من حرف مفت می‌زنند!

وبگردی