پوشش متفاوت دختران یک مدرسه که پربازدید شد

رنگ و بوی مدرسه از همه لحاظ برای بچه های دهه شصت با بچه های امروزی متفاوت بود.

بوی نارنگی، بوی شیر، بوی کاغذ. فرقی ندارد چند سالتان باشد؛ مدرسه برای همه شما این بوها را داشته. برای بچه‌های دهه شصت اما مدرسه بوهای دیگری هم داشته. از بوی نفت بخاری نفتی بگیرید تا بوی فلز زنگ‌زده جامیزی‌ها. در آن سال‌ها مدرسه‌ها به مدرنی مدرسه‌های امروز نبودند. بچه‌های مظلوم دهه شصت قانع بودند به همان محیط کوچک و هرچند نامرتبی که در آن می‌توانستد هم‌کلاسی‌هایشان را ببینند و احتمالا از بینشان یک هم‌بازی هم پیدا کنند برای بازی‌های بعد از ظهرشان در کوچه.

دهه شصتی‌ها مثل بچه‌های امروز، برای هر زنگ تفریحشان یک خوراکی مخصوص نداشتند. در بیشتر مدرسه‌ها حتی بوفه‌ای برای خریدن خوراکی هم نبود. اکثر بچه‌ها قناعت می‌کردند به همان لقمه پنیری که مادرشان توی پلاستیک پیچیده بود. لقمه‌ای که حتی دلشان نمی‌آمد آن را تنها بخورند. مداد و خودکارهای آن سال‌ها به اندازه لوازم‌التحریر این روزها فانتزی و رنگی نبودند. به همین خاطر هم دهه شصتی‌ها مجبور بودند برای یک پاک‌کن بودار یا از آن جامدادی‌های قفل‌دار اشک بریزند یا حتی مدت‌ها به شکل‌های مختلف به پدر و مادرشان باج بدهند.

کوله پشتی‌هایی کارتونی؛ تاج سلطنت دختربچه‌های دهه شصت

کوله پشتی‌هایی که عکس یک کارتون رویشان بود در اواسط دهه 60 به بازار آمدند. در مدرسه‎های دخترانه هر کسی از این کوله‌ها داشت، به باقی هم‌کلاسی‌هایش فخر می‌فروخت و جوری در مدرسه قدم برمیداشت که انگار ملکه مدرسه است. منظورمان از تصویر کارتون تصاویر باربی و دختر کفشدوزکی که این روزها روی کوله‌پشتی دختر بچه‌های می‌بینید نیست. دختر بچه‌های دهه شصت جان می‌دادند برای همان یک عکس کیتی روی کوله‌پشتی.  در مدارس پسرانه اما این فخرفروشی‌ها کمتر جریان داشت. فرقی برایشان نداشت که با یک کوله‌پشتی طرح‌دار به مدرسه بیایند یا حتی با یک کوله‌پشتی ساده که از چند جا هم پارگی دارد! هرچقدر هم کوله‌پشتی‌های فوتبالیست‌ها تولید شد، کمتر پسربچه‌ای برای داشتن آن کوله‌پشتی که عکس سوباسا رویش بود، اشک ریخت.

کلاه‌های لبه‌دار زشتی که گرم بودند!

کلاه‌های لبه‌دار زشتی که گرم بودند

اگر اول یک صبح زمستانی وارد یک مدرسه ابتدایی پسرانه میشدید، احتمالا با صفی از پسر بچه‌هایی که کلاه‌های لبه‌دار بافت گذاشته‌اند و فقط چشم‌ها و دماغشان از کلاه بیرون بود، مواجه میشدید. نوک دماغ‌های اکثرشان قرمز میشد و خیلی‌هایشان هم آبریزش بینی داشتند. شلختگی در پوشش اکثرشان موج میزد. انگار به هر چیزی فکر می‎کردند به جز اینکه چه چیزی پوشیده‌اند و مرتب هستند یا نه! در همین تصویر زیر به پسر بچه‌ای که کلاه بافت گذاشته و آن را به نامرتب‌ترین شکل ممکن تا زده، نگاه کنید. احتمالا این کلاه هم از همان کلاه‌های پرطرفدار و گرمی است که کل صورت را می‌پوشاندند. کلاه‌هایی که جذاب و شیک نبودند ولی آنقدر گرم بودند که در کمد لباس اکثر پسربچه‌ها و حتی بعضا دختر بچه‌های دهه شصتی پیدا می‌شدند.

سرهای تراشیده و موهای کوتاه

سرهای تراشیده و موهای کوتاه

چند روز پیش از جلوی یک مدرسه ابتدایی پسرانه رد میشدم. پسر بچه شیک و مرتبی با موهای پرپشت بور از ماشین مدل بالای پدرش پیاده شد و به سمت در مدرسه رفت. فارغ از پوشش و ماشینی که پسربچه از آن پیاده شد حواسم فقط و فقط به موهای پرپشتش جلب شد. دلم کباب شد برای تک‌تک پسربچه‌های دهه شصت که مجبور بودند موهایشان را کچل یا کوتاهِ کوتاه کنند. حتی با وجود کچل کردن موها هم روی سر اغلب بچه‌ها، شپش‌ها فوتبال بازی می‌کردند! معلوم نیست اگر کچل نمی‌کردند، وضعیت قرار بود چطور باشد.

مقنعه‌هایی که از خود بچه‌ها بلندترند!

مقنعه‌هایی که از خود بچه‌ها بلندترند!

تصویر اول صبح در یک مدرسه دخترانه کمی متفاوت از یک مدرسه پسرانه بود. اگر صبح زود وارد حیاط یک مدرسه ابتدایی دخترانه می‌شدید احتمالا با صفی از کوچولوهایی که قد و قواره‌شان گم شده زیر بلندی مقنعه‌شان مواجه می‌شدید. هرچقدر این روزها مقنعه‌های دختر بچه‌های دبستانی سفید و کوتاه و مدل‌دار است، مقنعه دهه شصتی‌ها تیره و بلند بود. آنقدر بلند که خیلی از بچه‌ها حتی نمی‌توانستند آن را مرتب کنند!کوچولوهایی که با ذوق و شوق کوله‌پشتی‌های طرح‌دارشان، که هم اندازه خودشان بود را انداخته بودند و حواسشان بود که کوله‌پشتی را به رخ تک تک هم‌مدرسه‌ای‌هایشان بکشند. کوله‌پشتی‌هایی که رنگ‌های مختلفی داشتند و برخلاف تیپ‌های امروز، اصلا هم با کفش‌های بچه‌ها ست نبودند! مدرسه دخترانه خودش یک کمپانی رنگ بود. رنگ‌های شادی که بچه‌ها را هم شادتر می‌کرد.

کفش کتانی سفید؛ نمادی از ثروت

کفش کتانی سفید؛ نمادی از ثروت

کفش های کتانی سفید از رایج‌ترین کفش‌های این روزها به حساب می‌آید. این کفش‌ها معمولا با استایل‌های مختلفی ست می‌شوند و به همین خاطر هم آن‌ها را پای قشرهای مختلفی از مردم می‌بینید. بسیاری از دانش‌آموزان هم کفش‌های کتانی سفید را برای مدرسه انتخاب می‌کنند. فرقی ندارد روپوش مدرسه چه رنگی باشد، رنگ سفید با هر رنگی تناسب دارد. در دهه شصت اما کتانی‌های سفید پای هرکسی دیده نمی‌شدند. مادرم می‌گوید در آن سال‌ها، خوشتیپ مدرسه کسی بود که کتانی‌های سفید داشت. فرقی نداشت که این کتانی‌های سفید چه مدلی بودند یا اینکه حتی گران بودند یا ارزان! فقط سفید بودن و تمیز بودنشان کافی بود برای اینکه خودت را یک دختر لوکس از یک خانواده ثروتمند نشان بدهی و اصطلاحا با شاه هم فالوده نخوری!

هرچه بود، همه‌چیز در آن سال‌ها زیباتر بود. انگار خنده‌ها واقعی‌تر بودند و دغدغه‌ها کمتر. الان یک بچه دبستانی نیستم که با قطعیت بگویم بچه‌های امروز دیگر شاد نیستند، ولی با یک بچه دبستانی از نزدیک مواجهم و می‌بینم که به اندازه بچه‌های دهه شصت بی‌دغدغه و شاد نیستند. می‌بینم که مدام فکر می‌کنند به وضعیت جامعه و می‌بینم که سر اختلاف‌های طبقاتی چقدر با هم‌کلاسی‌هایشان به مشکل می‌خورند. احتمالا دهه شصتی‌ها کمتر با این مشکلات مواجه می‌شدند و حتما بیشتر خوش می‌گذرانند. سال‌هایی که بوی فلز زنگ‌زده می‌دادند قطعا زیباتر از سال‌هایی بودند که بوی شیرقهوه و کیک شکلاتی می‌دهند.

منبع: برترین‌ها _ المیرا فلاحیا:

وبگردی