شاهکار بازی لاله اسکندری در بامداد خمار با بازآفرینی مادری نمادین / خانم بازیگر ایرانی یک مادر اصیل ایرانی!
تبلیغات

 « بامداد خمار » پروژه‌ای است با ریشه در ادبیات عامه‌پسند؛ اقتباسی از رمانی شناخته‌شده که در دهه‌های گذشته در میان نسل جوان مخاطب وسیعی داشته است.
نرگس آبیار با این اقتباس، تلاشی دارد تا «متن عامه‌پسند» را به روایت تصویری بدل کند، روایت عاشقانه، درام طبقاتی، عاشق و معشوقی از دو طبقه متفاوت، سنت در برابر عشق و آرزو، انتخاب در برابر اجبار خانوادگی.
در چنین پروژه‌ای، نقش مادر «محبوبه» (نقش اصلی زن جوان) یعنی نقشی که لاله اسکندری بر دوش دارد از جنس نقش‌های مادرانه و بخشی از کلاف پیچیده خانواده و مناسبات طبقاتی/فرهنگی است. انتظاری که از بازیگر این نقش می‌رود، تلفیق ظرافت احساسی با اقتدار و حضورِ نمادین است: مادر باید هم عنصری از قدرت سنت باشد و هم انسانی با عاطفه در مرز سنت و مدرن.

آنچه در بازی لاله اسکندری قابل تأکید است، توانایی‌اش در منتقل کردن بار عاطفی و روانیِ پیچیده شخصیت مادر گرفتار بین فشار اجتماعی، تعهد خانوادگی و عشق به فرزند است. او موفق می‌شود با نگاه، حرکات و تن صدا، نه یک مادر کلیشه‌ای، که مادری زخم‌خورده، آگاه به محدودیت‌ها و در عین حال مهربان و دلسوز را بازسازی کند. این صداقت در لحظات مواجهه با دخترش (محبوبه) و تعارضات خانوادگی، بار سنگینی بر دوش دارد و اسکندری آن را با ظرافت تحمل می‌کند. این یکی از قوت‌های جدی اجرای اوست.
مادر «بامداد خمار» صرفاً یک شخصیت خصوصی نیست او نماد طبقه اعیان، طبقه سنتی، خانواده‌ای با هویت موروثی و پیچیدگی طبقاتی است. لاله اسکندری موفق می‌شود این وجه نمادین را در بدیهی‌ترین رفتارها پوشش، زبان بدن، لحن برخورد، حتی نگاه منتقل کند. او طوری حضور دارد که مخاطب حس کند با فردی از قشر مرفّه و قدرتمند سروکار دارد؛ کسی که در ظاهر متمدن است، اما ساختار ذهنی‌اش سرمایه‌دارانه و محافظه‌کار است. این امر به عمق درام و تضاد طبقاتی داستان کمک می‌کند.

نقش مادر در چنین قصه‌ای می‌توانست به سمت اغراق (مثلاً مادر مستبد، بی‌احساس، فقط مانع) یا سمت محافظه‌کاری زیاد (مادر صرفاً مهربان و بی‌ریشه) برود. اما لاله اسکندری بازی‌اش را در میانه نگه می‌دارد: هم قاطع و جدی، هم آسیب‌پذیر و انسانی. این میانه در اجرا به خلق شخصیتی باورپذیر انجامیده مادری که در برابر انتخاب دخترش، هم می‌خواهد وفادار به سنت باشد، هم نگران آینده و شأن خانواده. تضادها در نگاهش موج می‌زند؛ نه متن سیاه و سفید است، نه ستیز صرف. این تعادل، از بازی اکشن‌وار که نقش را تخت می‌کند، دور است و به شخصیت عمق می‌دهد.

بازی لاله اسکندری در «بامداد خمار» نمونه‌ای است از چگونگی تبدیل نقش‌هایی که می‌توانند سطحی و کلیشه‌ای باشند، به شخصیت‌هایی زنده و تأثیرگذار. او با ظرافت، حضور و صداقت، مادری را می‌سازد که مخاطب می‌تواند هم دوستش بدارد، هم از او بترسد، هم با او همدل شود.

تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات

وبگردی