دست رد اصغر فرهادی به سینه غول جنجالی و فاسد آمریکایی

اصغر فرهادی Asghar Farhadi در یک کنفرانس خبری در کشور پرتغال درباره چالش‌های ساخت فیلم جدیدش، سینمای ایران، سیاست در سینما، سانسور، تلویزیون، همکاری با نتفلیکس و ... صحبت کرد.

این کارگردان سرشناس ایرانی که برای برگزاری یک مسترکلاس سینمایی در جشنواره بین‌المللی فیلم «کارگردانان جدید، فیلم‌های جدید» در شهر «اسپینیو» حضور دارد، در یک نشست با خبرنگاران دیدگاه‌های خود را درباره مسائل گوناگونی مطرح کرد.

* در جشنواره فیلم کن شما از فیلم جدیدتان «همه می‌دانند» رونمایی کردید اما حتی قبل از آن که فیلم نمایش داده شود نوعی بی‌میلی نسبت به فیلم وجود داشت چرا که زبان فیلم اسپانیایی بود و از بازی ستاره‌های بزرگی چون «پنه‌لوپه کروز» و «خاویر باردم» بهره می‌برد ...

زمانی که یک فیلمساز در یک فرهنگ و زبان دیگر کار می‌کند و فیلمی می‌سازد که با ساخته‌های قبلی‌اش متفاوت است با واکنش منفی همه رو به رو می‌شود اما من به این چالش نیاز داشتم که به کشور دیگری بروم و توانایی‌های خودم را محک بزنم. از اول می‌دانستم که مردم درباره این که فیلمم ایرانی نیست شکایت خواهند کرد چون با ستاره‌های معروف سینما Cinema ساخته شده است اما سعی کردم این فیلم را درست شبیه سایر آثارم بسازم و دیدم را با داشتن سرمایه بیشتر و بازیگران اصلی تغییر ندادم. نمی‌خواهم در کشورهای دیگر فیلم بسازم به طوری که گویی در آنجا یک گردشگر هستم و می‌خواهم در فرهنگ خودم کار کنم. اما برخی مواقع داستان خوبی پیدا می‌کنم و فکر می کنم ارزش رفتن به کشورهای دیگر را دارد. من عاشق اسپانیا هستم، منتظر فرصتی بودم که به آنجا بروم، زندگی کنم و با فرهنگ و مردمانش آشنا شوم.

* آیا کار کردن در فرهنگ و زبان دیگر دشوار است؟

در ابتدا بله، درست شبیه شیرجه زدن درون استخری است که از عمق آن با خبر نیستید اما بیشتر شبیه یک چالش است تا یک مشکل اساسی، اما من بر آن غلبه کردم و از این بابت خوشحالم. زمانی که فیلم «همه می‌دانند» در جشنواره کن رونمایی شد، نمی‌دانستم چه بازخوردی خواهد داشت اما در نهایت اسپانیایی‌ها آن را به عنوان یک فیلم اسپانیایی پذیرفتند. البته زمانی که به کشور دیگری می‌روم نمی‌توانم درباره همه مسائل و بافت جامعه بنویسم چرا که از بسیار از چیزها آگاهی ندارم و باید فضایی مشترک مان فرهنگ خودمان و آن کشور پیدا کنم. تصور این است که افراد نقاط مختلف جهان با هم خیلی متفاوت هستند اما اگر با آنها سر و کار داشته باشیم متوجه می‌شویم که بسیار شبیه هم هستند، احساس به عنوان چیزی که برای سینما یک اساس است در میان آنها یکسان است، عشق و نفرت در همه جا طعمی یکسان دارد اما این نحوه و فرم ابراز آن است که در میان افراد متفاوت است. در کشور من پدر و پسر برای نشان دادن محبتشان همیشه یکدیگر را به آغوش می‌کشند اما در ژاپن حتی ممکن است یکدیگر را حتی لمس نکنند. زمانی که به اسپانیا آمدم از این که دیدم اینجا نسخه دیگری از کشورم است بسیار شگفت‌زده شدم. کشورهایی هستند که از لحاظ سطح احساسی، سطح احترام به خانواده، موسیقی، ادبیات و غذا شبیه هم هستند و این موضوع موجب می‌شود تا برای ساخت فیلم راحت باشم.

* بخش عمده‌ای از غرب تنها با بخشی از سینمای ایران که رویکردی سیاسی دارد در ارتباط هستند اما کارهای شما به عنوان یک کارگردان سیاسی نیست بلکه بیشتر اخلاقی است ...

زمانی که فیلم شما درباره مردم و جامعه است همواره جنبه‌ای سیاسی در لایه‌های زیرین وجود دارد اما من خودم را یک سینماگر سیاسی نمی‌دانم چون به طور مستقیم درباره سیاست حرف نمی‌زنم. اخلاقیات مهم‌ترین دغدغه من است و فیلم‌هایم حول محور یک دو راهی می‌چرخد. وقتی فیلم را می‌بینیم، میگوییم بله این درست است اما از خود می‌پرسیم چرا کار وی درست است و اینجاست که وارد حوزه اخلاقیت می‌شویم.

* آیا فکر نمی‌کنید فشاری روی فیلمسازان خاورمیانه وجود دارد که فیلم سیاسی بسازند؟

بله بله. شاید این اتفاق در کشور شما (پرتغال) و یا اسپانیا روی ندهد اما در فرانسه، کشورهای اسکاندیناوی و آمریکا، زمانی که با یک فیلمساز اهل خاورمیانه ملاقات می‌کنند او را به عنوان فردی می‌نگرند که میخواهد از طریق ساخت فیلم درباره آنچه در خاورمیانه درحال روی دادن است اطلاع رسانی کند. من فیلم می‌سازم چون عاشق سینما هستم. اگر دنبال اطلاعات هستید می‌توانید به گوگل سر بزنید. منظورم این نیست که سینمای سیاسی نداریم اما اغلب کسانی که این فیلم‌ها را تماشا می‌کنند اطلاعات کافی درباره آنچه در آن کشور در حال روی دادن است ندارند و منتظرند که فیلم آنچه رسانه‌ها به آن‌ها انتقال داده را تائید کند. یکی از دلایلی که باعث شد،این فیلم اسپانیایی را بسازم این بود که فکر می کنم، باید فیلم می‌ساختم که هیچ‌گونه ارتباطی با کشورم نداشته باشد تا ببینم واکنش عموم مردم چه خواهد بود. زمانی که جایی می‌روم با اندک اطلاعاتی که دارند سوال‌های فراوانی در باره سیاست ایران از من پرسند، این روند بسیار خسته‌کننده است. من می‌خواهم درباره سینما حرف بزنم و حالا با این فیلم اسپانیایی این اتفاق افتاده است.

* آیا فکر می‌کند سینما می‌تواند یک سلاح سیاسی باشد؟

بله. فیلم‌های زیادی هستند که هنر، ابزار و سلاح سیاسی نیستند و دیگر فرهنگ‌ها و سبک‌های زندگی را می‌کشند. از سوی دیگر این موضوع به مخاطب و این که چه کسی فیلم را می‌بیند بستگی دارد، اگر به موضوع سیاسی علاقه‌مندید می‌توانید تمام فیلم‌های با این زاویه دید را تماشا کنید. به عنوان مثال یک اسپانیایی از من پرسید برای ساخت فیلم «همه می‌دانند» درباره سیاست اسپانیا تحقیق کردید و من به او گفتن کتاب‌هایی درباره زمان "فرانکو" خواندم و نه هیچ چیز دیگر. او به من گفت در فیلمت به یک مساله سیاسی کنونی پرداختی در حالی که فیلمم درباره زندگی دریک روستای کوچک در اسپانیاست و مخاطب مضمونی سیاسی در آن کشف کرده است.

* آیا تاکنون در ایران تحت تاثیر سانسور بوده‌اید؟

اگر قصد داشته باشید فیلمی بسازید باید تعدادی از صفحات فیلمنامه را به کمیته بازبینی ارسال کنید تا مطالعه کنند. سینمای تجاری هیچگاه سانسور نمی‌شود، ما درباره فیلم‌هایی صحبت می‌کنیم که کارگردان می‌خواهد در آن پیامی را منتقل کند. بخش خوب ماجرا این است که اعضای کمیته بازبینی از کسانی تشکیل شده که خود در صنعت سینما مشغول هستند و این کار را برای فیلمسازان راحت‌تر کرده است. زمانی که متولد می‌شوید و در آنجا بزرگ می‌شوید همیشه برای این شرایط راهی پیدا می‌کنید. این بدان معنا نیست که این مشکل بزرگی نیست اما به بیانی خود-سانسوری از پیش، درون من است، گرچه متوجه آن نمی‌شوم.

* درباره موفقیت و محبوبیت سریال‌های تلویزیونی چه فکر می‌کنید؟

در واقع کاری نمی‌توانیم انجام دهیم. «نتفلیکس» و «آمازون» در حال ساخت سریال‌های عظیمی هستند که آنها را دوست دارم و تماشا می‌کنم اما می‌دانم این می‌تواند سینما را نابود کند. زمانی که در حال تماشای تلویزیون هستید فرصت فکر کردن و تحلیل کردن آنچه در حال روی دادن است را ندارید و فقط یک تماشاچی هستید.

* اگر نتفلیکس بخواهد با شما همکاری کند و پیشنهاد بدهد چه؟

آنها قبلا به من پیشنهاد داده‌اند. نتفلیکس پیشنهاد سرمایه‌گذاری آخرین ساخته‌ام را داد که قبول نکردم و به آنها گفتم اگر زمانی خواستم سریال بسازم با شما صحبت می‌کنم، اما این سینماست و فیلم‌ها قرار است روی پرده بزرگ به نمایش گذاشته شوند. اگر فیلمم را به شما بدهم مشکل سرمایه‌گذاری نخواهم داشت اما در نهایت فیلم در تلویزیون دیده می‌شود و من این فیلم را برای تلویزیون نساخته‌ام.

* شما در فیلم‌هایتان جامعه معاصر ایران را به تصویر می‌کشید که انتظارات اجتماعی و مذهبی گوناگونی را درباره مردان و زنان برمی‌انگیزد ...

ما در دوره‌ای بسیار مهم از تاریخ ایران هستیم، سیستم بسیار مذهبی و بخشی از مردم است. افرادی وجود دارند که به موضوعات مختلف تنها از زاویه مذهب می‌نگرند اما بخشی دیگر این طور نیستند و این تعارض بزرگی میان آنها ایجاد می‌کند. این موضوع بسیار مهمی برای من است. در واقع مذهب، سیاست و اخلاقیات مضامینی جدایی‌ناپذیرند.

* در بیشتر فیلم‌های شما تعارضات در نتیجه یک سوء تفاهم کوچک است. آیا این استعاره‌ای از زندگی واقعی و حتی تعارضات در مقیاس بزرگ‌تر است؟

امروز این یک مساله اساسی است و تنها منحصر به کشور من نمی‌شود. ما امروز زیاد صحبت می‌کنیم و فناوری‌های زیادی برای برقراری ارتباط بین ما وجود دارد اما یکدیگر را درک نمی‌کنیم و هرچه بیشتر صحبت می‌کنیم سوء تفاهمات بیشتری ایجاد می‌شود.به اندازه کافی نمی‌شنویم. مساله دیگر زبان است و برخی مواقع ما نمی‌توانیم احساسات و پیچیدگی‌های آن را از طریق واژگان انتقال دهیم و موجب بروز سوء تفاهم‌های بزرگی میان فرهنگ‌ها، جوامع و زوج‌ها می‌شود. من معتقدم بیشتر جنگ‌های دنیا نیز ناشی از این مساله است.

* شما در مراسم اسکار ۲۰۱۷ در اعتراض قانون Law مهاجرتی "ترامپ" شرکت نکردید و پس از کسب جایزه با فیلم «فروشنده» در بیانیه‌ای که انوشه انصاری آن را خواند؛ گفتید فیلم‌سازان می‌توانند دوربین‌های‌شان را برای ضبط و ثبت ویژگی‌های انسانی مشترک بچرخانند و کلیشه‌های ملیتی و مذهبی مختلف را بشکنند. آیا این یکی از هدف‌های شما در تمامی آثارتان است؟

تنها برای این هدف فیلم نمی سازم اما این چیزی است که واقعا به آن اعتقاد دارم. در اطراف جهان چندین کلیشه درباره کشورها ایجاد می‌شود. مثلا درباره خاورمیانه تصور مبهمی وجود دارد و رسانه تفاوت‌ها را پررنگ نشان می‌دهد و این چیزی است که ترس ایجاد می‌کند. به عنوان مثال در آمریکا فکر می‌کنند ایرانی‌ها بسیار خطرناک هستند و ایرانی‌ها نیز فکر می‌کنند آمریکایی‌ها می‌خواهند به آنها حمله کنند، اما زمانی که با یکدیگر ملاقات می‌کنند متوجه می‌شوند که بسیار شبیه هم هستند. هنر Art می‌تواند از شباهت‌ها سخن بگوید در حالی که سیاست از تفاوت‌ها حرف می‌زند. سیاستمداران این کار را برای قدرت انجام می‌دهند چرا که به یک دشمن نیاز دارند.