دارکوب و پرسش هایی که بی پاسخ می مانند!

جدیدترین ساخته او هیچ شباهتی به فیلم پیشین او یعنی سیانور ندارد و بیشتر به سمت و سوی نخستین فیلمش دهلیز می رود. اگر در سیانور ما شاهد فیلمی تاریخی – سیاسی بودیم، در دهلیز و دارکوب نظاره گر مسائل و مشکلات اجتماعی می باشیم. جدیدترین ساخته ی شعیبی به مسئله ی اعتیاد زنان و عواقب و حواشی آن در زندگی پرداخته است. چندی بود موضوع اعتیاد در سینمای ایران توجهش را از دست داده بود، اما در جشنواره ی امسال با دو فیلم مغزهای کوچک زنگ زده به کارگردانی هومن سیدی و دارکوب؛ البته با پرداخت های بسیار متفاوت، بار دیگر مورد توجه قرار گرفت. مسئله ای که متاسفانه در جامعه امروزی رو به افزایش است و مواد مخدر Drugs جدیدتر و مضرتری از جمله شیشه نیز به این جمع ناصواب پیوسته است.

امروزه اعتیاد نه تنها مختص مردان نیست، بلکه دامن گیر زنان و حتا دختران جوان هم شده است. در این جا باید گفت که دارکوب نخستین فیلمی نیست که به اعتیاد زنان پرداخته و خیلی پیش تر از این رخشان بنی اعتماد با فیلم نرگس کاراکتر زن معتاد Addicted و ماندگاری را به نام آفاق با هنرمندی تحسین برانگیز فریماه فرجامی خلق کرده بود که یکی از به یاد ماندنی ترین شخصیت های زن در سینمای ایران می باشد. فیلم دیگر او به نام خون بازی نیز روی دیگری از اعتیاد را در دختران جوان به نمایش گذاشته بود. با این حال بهروز شعیبی به مسئله ی مادرانگی هم در جدیدترین ساخته اش توجه نشان داده و موضوع محوری داستان خویش قرار داده است.

با توجه به پیشرفت سیانور نسبت به دهلیز، چه به لحاظ فرم و چه به لحاظ اجرا و خلق فضایی باور پذیر از دهه ۵۰ ایران با استفاده از شیوه ی فیلم برداری نگاتیو و طراحی درست لباس و صحنه و مواردی از این دست، انتظار می رفت که فیلم دارکوب نیز قدمی رو به جلو برای این کارگردان جوان باشد. ولی متاسفانه باید بگویم که چنین اتفاقی رخ نداده است و حتا نسبت به اولین ساخته اش دهلیز در مرتبه ی پایین تری قرار می گیرد.

مهم ترین مشکل فیلم، ضعف شدید در شخصیت پردازی از جمله مهسا، مادر معتادی است که سارا بهرامی ایفاگر نقش اش می باشد. مخاطب تا پایان داستان نمی تواند مادرانگی او را قبول کند. چرا او تازه پس از شش سال به صرافت جستجوی فرزندش افتاده، در این شش سال کجا بوده و چه می کرده؟! اصلا از کجا محل کار شوهر سابقش بهروز (امین حیایی) را یافته؟! و مهم ترین پرسش، مگر مادر، ولو معتاد، نوزادش را در ماشین، میان برف و کولاک رها می کند و فرار Escape می کند؟! و پرسش هایی از این دست که تا انتها نیز بی پاسخ می مانند. همچنین تحول شخصیتی او از زنی معتاد و عاصی که به هر قیمتی که شده از جمله دعوا در محل کار همسر سابق، ایجاد آشوب در محل زندگی او و… خواستار گرفتن دخترش است، به مادری که برای آینده ی بهتر دخترش از فکر باز پس گیری آن سر باز می زند و آن را به شوهر و همسر تازه اش نیلوفر (مهناز افشار) می سپارد، شکل نگرفته است و منطق روایی ندارد. البته بخشی از ضعف در پردازش این شخصیت با بازی بسیار خوب سارا بهرامی در شمایل چنین زنی پوشیده شده است و آن را به نکته چشم گیر فیلم بدل کرده است.

دارکوب نیز از وجود سکانس ها و نماهای اضافی نیز رنج می برد. برای مثال می توان به خفه شدن مهسا به دست تینا (شادی کرم رودی)؛ دوست و هم خانه ی صمیمی اش اشاره کرد. واقعا چه کارکرد دراماتیکی در این صحنه وجود دارد؟! چرا تینا باید مهسا را که نزدیک ترین شخص در زندگی او هست را خفه کند؟! کما اینکه ما پیش تر هم دعوا و یا نکته ای مبنی بر برهم خوردن رابطه این دو نمی بینیم. و یا سکانسی که دو دوست دیگر مهسا به ملاقات نیلوفر و بهروز می آیند و آن ها را از رفتن به دادگاهی که مهسا آن ها را فراخوانده منع می کنند چه اطلاع جدیدتری به مخاطب داده می شود؟! ما که پیش تر دیده بودیم برای آن ها احضاریه آمده و آن دو نیز قصد رفتن به این دادگاه را ندارند. همچنین هویت خانه ای که مهسا و دیگر زنان معتاد در آن زندگی می کنند کمی نامشخص است. آن جا صرفا کمپی برای زنان معتاد است و یا با اشاره های ریزی که در فیلم مبنی بر مامانی خواندن زن صاحب خانه و شمایل خانم رئیسی اش و آرایش های غلیظ یکی دیگر از دختران می شود، آن جا را به روسپی سرای بدل کرده است؟! و سوال های دیگری که فیلم برای آن ها پاسخی ندارد و مانند دارکوب در سر بیننده صدا می کنند.

تحلیل فیلم دارکوب به کارگردانی بهروز شعیبی، پرسش هایی که بی پاسخ می مانند!برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

 

لینک کپی شد
آیا این خبر مفید بود؟